1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی میگی: «حالا این کار من چه تاثیری روی بقیه داره...»!
انحراف یک نفر میتواند جامعه ای را به انحراف بکشاند.
#امر_به_معروف_و_نهی_ازمنکر
#نشر_حداکثری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝دلتنگی یعنی کربلا بارون گرفته...
🎙نماهنگ دلنشین کربلایی #جواد_مقدم برای شب زیارتی امام حسین علیه السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_امام_حسین علیه السّلام
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
⭕️راهکارهای ترک اعتیاد به گوشی⭕️
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
250.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت اعتیاد به گوشی😂😂😂
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
اعتیاد به گوشی
🔺اصلا بیایید از اینجا شروع کنیم که معتاد به گوشی همراه به چه کسی میگویند؟
⏬⏬⏬
1⃣کسی که مدام موبایلش را چک میکند، حتی زمانی که کار واجبی ندارد یا پیام یا زنگی ندارد که منتظرش باشد.
2⃣کسی که دچار اختلال نوموفوبیا است، یعنی اگر یک لحظه گوشیاش از او دور باشد، نگران شده و مضطرب میشود.
3⃣کسی که در فضای مجازی بیهوده گردی میکند، یعنی اخبار،ویدئوها و عکسهایی را دنبال میکند که به دردش نمیخورد.
4⃣کسی که تأیید طلب است یعنی اگر پست یا عکس یا مطلبی جایی بگذارد، و لایک و کامنت کافی نگیرد، عصبانی و ناراحت میشود.
5⃣کسی که پنهان کار است یعنی چتهای خصوصی با کسانی دارد که نزدیکانش از آنها با خبر نیستند.
🔷بنابراین کسانی که مدام گوشی دستشان است و لحظهای آن را از خودشان جدا نمیکنند، زمانی که گوشی خاموش میشود استرس میگیرند، به جای صحبت کلامی با اعضای خانواده پیامک میدهند، بدون گوشی هیچ جا نمیروند، حتی موقع تماشای تلویزیون یا کار گوشی دستشان است، هنگام راه رفتن آن را چک میکنند و مورد سرزنش دیگران دراین رابطه قرار میگیرند، دچار اعتیاد به گوشی هستند.
⏬⏬
اختلالهای مرتبط با گوشیهای همراه و اینترنت به جز علائم اضطرابی باعث مشکلات دیگری مثل فشار و آسیب به چشم، خطر تصادف، سندروم گردن، کاهش کیفیت خواب میشود.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
اعتیاد به گوشی 🔺اصلا بیایید از اینجا شروع کنیم که معتاد به گوشی همراه به چه کسی میگویند؟
از الان تا شنبه صبح گوشی تعطیل
👈جریان سازی👉
#نشر_حداکثری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جمعه_های_انتظار
#خانواده
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىَ»
گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمیگردانیم.
(سوره مبارکه طه/ آیه۲۱)
تفسیر:
در اینجا به موسى فرمود: آن را بگیر، و نترس، ما آن را به همان صورت نخستین باز مى گردانیم! (قالَ خُذْها وَ لاتَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الاْ ُولى).
🌺🌺🌺
گر چه مسأله ترس موسى(علیه السلام) در اینجا براى جمعى از مفسران سؤال انگیز شده است که این حالت، با شجاعتى که در موسى سراغ داریم و عملاً در طول عمر خود به هنگام مبارزه با فرعونیان به ثبوت رسانید، به علاوه از شرائط کلّى انبیاء است، چگونه سازگار است؟
ولى با توجه به یک نکته پاسخ آن روشن مى شود; و آن این که طبیعى هر انسانى است ـ هر قدر هم شجاع و نترس باشد ـ که اگر ببیند قطعه چوبى ناگهان تبدیل به مار عظیمى شد و سریعاً به حرکت آمد، موقتاً متوحش شود و خود را کنار کشد، مگر آن که در برابر او این صحنه بارها تکرار گردد، این عکس العمل طبیعى هیچ گونه ایرادى بر موسى(علیه السلام) نخواهد بود و با آیه 39 احزاب که مى گوید: أَلَّذِیْنَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لایَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّهَ:
کسانى که ابلاغ رسالت هاى الهى مى کنند و از او مى ترسند، و از هیچ کس جز او ترسى ندارند منافاتى ندارد، این یک وحشت طبیعى زودگذر و موقتى در برابر یک حادثه کاملاً بى سابقه و خارق عادت است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۱، سوره مبارکه طه)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
🔸 مس آرم جمهوری اسلامی
⁉️ آیا مس آرم جمهوری اسلامی ایران بدون وضو، حرام است؟
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
981.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح آمده برخیز که خورشید تویی
در عالم نا امیدی امید تویی . . .
صبحتون بخیر
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#عاشقانه_مذهبی #امین_هانیه قسمت32 آروم پاهام رو،روے برگ هاے خشڪ گذاشتم،ڪوچہ خلوت بود و چادرم رو ب
#عاشقانه_مذهبی
#امین_هانیه
قسمت33
مادرم آروم گریہ مے ڪرد،من هم گوشم رو سپردہ بودم بہ صوت قرآن و گریہ ے هستے،آروم اشڪ مے ریختم!
مادر مریم،هستے رو محڪم در آغوش گرفتہ بود و گریہ مے ڪرد!
عاطفہ و خالہ فاطمہ هم با گریہ میخواستن هستے رو ازش جدا ڪنن!
احساس ڪردم هستے دارہ خفہ میشہ،سریع بلند شدم و رفتم بہ سمتشون!
آروم دست هاے مادر مریم رو گرفتم و گفتم:هستے رو بدید بہ من دارہ اذیت میشہ!
صورتش رو چسبوند بہ صورت هستے و هق هق ڪرد!
نالہ ڪرد:دخترم!
قطرہ اشڪے از گوشہ چشمم چڪید با دست زیر چشمم رو پاڪ ڪردم!
خالہ فاطمہ و عاطفہ هم حال خوبے نداشتن!
تو این بین حال خودم نامفهوم تر بود،احساس مے ڪردم هر لحظہ ممڪنہ مریم از در وارد بشہ و مثل همیشہ با لبخند بگہ سلام هانیہ جون!
صورت مریم اومد جلوے چشمم،دفعہ اول ڪہ دیدمش!
آرزوے مرگش رو نڪردہ بودم!
نگاهے بہ عڪس خندونش ڪہ تو بغل خالہ فاطمہ بود انداختم،زل زدم بہ چشم هاش،با چشم هام گفتم:قرار بود جاے من خیلے دوستش داشتہ باشے نہ اینڪہ داغونش ڪنے!
بغضم شدت گرفت،دوبارہ نگاهم رو چرخوندم روے هستے،طورے گریہ مے ڪرد ڪہ احساس ڪردم هر لحظہ ممڪنہ از حال برہ!
با لحن آروم گفتم:خالہ جون هستے یادگار مریمہ،ترسیدہ،نمیخواید ڪہ اتفاقے براش بیوفتہ؟
نگاهے بہ هستے انداخت و پیشونیش رو بوسید،دست هاش شل شد!
هستے رو بغل ڪردم،مادرم با تعجب بهم خیرہ شدہ بود!
چشم هام رو باز و بستہ ڪردم تا خیالش راحت بشہ خوبم!
خالہ فاطمہ با گریہ گفت:هانیہ جان ببرش یہ جاے آروم،دلم ریش میشہ،تو مجلسِ...
نتونست ادامہ بدہ و نشست ڪنار مادر مریم!
عاطفہ خواست هستے رو ازم بگیرہ ڪہ آروم گفتم:عاطے تو حالت خوب نیست،مراقبشم،منم عمہ ے دومش!
باید روے حرف هام تاڪید مے ڪردم،تا متوجہ بشن قصد و منظورے ندارم!
متوجہ بشن اون هانیہ ے شونزدہ سالہ نیستم!
صداے شیون و زارے زن ها قطع نمے شد،وارد حیاط شدم و در رو بستم،حیاط آرومتر بود!
چادرم رو پیچیدم دور هستے ڪہ سرما نخورہ،گریہ ش بند اومد اما آروم نالہ مے ڪرد،دلم لرزید!
لبم رو گزیدم و چند قطرہ اشڪ از چشم هام روے صورتم سر خورد!
با انگشت اشارہ م شروع ڪردم بہ نوازش صورت ڪوچولوش،چشم هاش رو بست و تبسم ڪم رنگے روے لب هاش نقش بست!
آروم گفتم:توام از شلوغے خوشت نمیاد؟
چشم هاش رو باز ڪرد،دهنش رو هے باز و بستہ مے ڪرد،انگشتم رو ڪشیدم روے لب هاش و گفتم:گشنتہ؟
نمیتونستم قوربون صدقہ ش برم اما دوستش داشتم،خواستم برم داخل شیشہ شیرش رو بگیرم ڪہ در حیاط باز شد،امین خستہ و ناراحت وارد شد!
آب دهنم رو قورت دادم و نگاهم رو ازش گرفتم!
دستم رفت سمت دستگیرہ ے در ڪہ صداش متوقفم ڪرد:دخترمو بدہ!
صداش آروم بود،غمگین،عصبے،خستہ!
صدایے ڪہ هیچوقت ازش نشنیدہ بودم!
برگشتم سمتش،بے حال نشستہ بود روے تخت،نگاهش مثل شبے بود ڪہ از خواستگارے برگشت،همون غم!
سرد گفتم:گشنشہ میخوام برم شیشہ شیرش رو بیارم!
دست هاش رو بہ سمتم دراز ڪرد:خب هستے رو بدہ!
بدون حرف رفتم سمتش و بہ جاے اینڪہ هستے رو بدم بهش گذاشتم ڪنارش روے تخت!
خواستم برم داخل ڪہ گفت:دل شڪستہ ت ڪار خودشو ڪرد!
حرفش عصبیم ڪرد،نباید گذشتہ رو پیش مے ڪشید!
نباید ڪسے فڪر مے ڪرد فقط نشستم آہ و نفرینش ڪردم!
من فراموش ڪردہ بودم چرا نمیخواستن بفهمن؟!
با صداے خش دار ادامہ داد:ببین نشستم روے همون تختے ڪہ شب خواستگاریم نشستہ بودم
بہ پنجرہ مون اشارہ ڪرد:از بالا نگاهم مے ڪردے مثل همیشہ!
الان عزادار اون زنم!همدمم،مادر بچہ م!
زل زد بہ صورت هستے،چشم هاش قرمز بود اما جلوے من گریہ نمے ڪرد!
نفسے ڪشیدم و گفتم:دل من ڪے ڪارہ اے بود ڪہ این بار باشہ؟!
رفتم بہ سمت در،همونطور ڪہ پشتم بهش بود گفتم:بچگے ڪردم امین!چرا هیچوقت نگفتے چرا؟!
نمیدونم چرا بے اختیار اسمش رو بردم!
چیزے نگفت،نگفت ڪدوم چرا؟!چون خوب میدونست ڪدوم چرا منظورمہ!
وارد خونہ شدم!
* ادامه.دارد.... *