eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ» سرانجام (ابراهیم علیه‌السلام، با استفاده از یک فرصت مناسب)، همه آن‌ها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه کرد؛ شاید سراغ او بیایند (و او حقایق را بازگو کند)! (سوره مبارکه انبیاء/ آیه ۵۸ ) تفسیر: ابراهیم (علیه السلام) در یک روز که بتخانه خلوت بود، و هیچ کس از بت پرستان در آنجا حضور نداشت، طرح خود را عملى کرد. توضیح این که طبق نقل بعضى از مفسران، بت پرستان در هر سال روز خاصى را براى بت‌ها عید مى‌گرفتند، غذاهائى در بتخانه حاضر کرده سپس دسته جمعى به بیرون شهر حرکت مى کردند، و در پایان روز بازگشته و به بت‌خانه مى آمدند تا از آن غذاها که به اعتقادشان تبرک یافته بود، بخورند. به ابراهیم(علیه السلام) نیز پیشنهاد کردند با آن‌ها برود، ولى او به عذر بیمارى با آن‌ها نرفت. ابراهیم (علیه السلام) بى آن که از خطرات این کار بترسد و یا از طوفانى که پشت سر این عمل به وجود مى آید، هراسى به دل راه دهد، مردانه وارد میدان شد، و با یک دنیا قهرمانى به جنگ این خدایان پوشالى رفت که آن همه علاقمند متعصب و نادان داشتند، به طورى که قرآن مى گوید: همه آن‌ها را قطعه، قطعه کرد، جز بت بزرگى که داشتند! (فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاّ کَبِیراً لَهُمْ). و هدفش این بود که شاید بت پرستان به سراغ او بیایند و او هم تمام گفتنى ها را بگوید (لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۸ سوره‌ مبارکه انبیاء) @ShifteganeTarbiat
🔸 حکم غیبت درصورت رضایت غیبت شونده ⁉️ غیبت از کسی که راضی هست، آیا باز هم گناهه؟ @ShifteganeTarbiat
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : در طول شبانه روز فرصتی را برای خودت اختصاص بده @ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هــــو_العشـــق🌹 #پـلاک_پنهـــان #قسمت124 با صدای دوباره آیفون،سمانه سریع از
* 🌹 خسته از ماشین پیاده شد،هوا تاریک شده بود،از صبح سرکار بود،آنقدر در این چند روز سرش شلوغ بود،که دیر وقت به خانه می آمد،با اینکه دوست نداشت سمیه خانم را تنها بزارد اما مجبور بود... به سمت ورودی خانه رفت،با دیدن کفش های زنانه و مردانه ،حدس می زد،صغری یا دایی محمد با زندایی به خانشان امده یا شاید محسن و یاسین. با وجود خستگی زیاد اما لبخندی بر لب نشاند و وارد خانه شد،کیفش را روی جا کفشی گذاشت و وارد هال پذیرایی شد،با دیدن مهمانان در جایش خشکش زد. افکاری که به ذهنش حمله می کردند و در سرش میپیچیدند و صداهایی که مانند ناقوس در سرش به صدا در می آمدند را پس زد و آرام سلام کرد،با صدایی که او را مخاطب خود قرار گرفت ،چشمانش خیس شدند. ــ سلام به روی ماهت عروس گلم سمانه وحشت زده به خانم موحد نگاهی انداخت،کسی جز سمیه خانم حق نداشت او را عروسم صدا کند،او فقط عروس کمیل بود نه کسی دیگر... با صدای لرزانی گفت: ــ اینجا چه خبره؟ یاسین از جایش بلند شد و گفت: ــ زنداداش بشین لطفا اما سمانه دوباره پرسید: ــ یاسین اینجا چه خبره؟ سید مجتبی(آقای موحد) از جایش بلند شد و بعد از سرفه ی مصلحتی ،دستی بر محاسنش کشید و گفت: ــ سمانه خانم ما از پدرتون اجازه گرفتیم که امشب برای امرخیر مزاحم بشیم،که سرهنگ هم اجازه دادند. سمانه ناباور با چشمان اشکی به آقا محمود و محمد ویاسین نگاه کرد،باورش نمی شد با او این کار را کرده باشند... سمانه با صـدایی که از بغض و عصبانیت می لرزید گفت: ــ لازم نبود به خودتون زحمت بدید،من به مادرتون گفتم که جوابم منفیه ــ سمانه حتی تذکر محمود آقا نتوانست او را آرام کند. ـــ من قصد ازدواج ندارم آقای موحد،اینو بارها به شما و مادرتون گفتم،هیچکس حق نداره جز خاله سمیه منو عروسم صدا کنه،من عروس کمیلم نه کسی دیگه یاسین بلند شدو گفت: ــ سمانه،تو هنوز... ــ هنوز جوونم؟وقت دارم زندگی بکنم؟؟مگه من الان زندگی نمیکنم؟وقتی تا الان به من میگی زنداداش چطور میخوای زن یکی دیگه بشم. قدمی به عقب برداشت و گفت: ــ این حرف آخرم بود،من نمیخوام ازدواج منم،آقای موحد قسمتون میدم به جدتون دیگه این قضیه رو باز نکنید سریع کیفش را برداشت و با شتاب از خانه خارج شد. * ادامه.دارد.... *
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر ارضا جنسی بشود محور زندگیت و به این سو بروی به پرتگاهی سقوط خواهی کرد که انسانیتت را در او دفن کنی ⛔️ @ShifteganeTarbiat
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چادر سه نقطه دارد... همان سه نقطه‌ای که فرق است بینِ: پوشیدگی و پوسیدگی❕ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
برای مطالعه بیشتر،زمان مسابقه را تمدید کنیم؟
همه مخاطبین در کانال سهیم هستند و حق دارند،تابع مخاطبین بزرگوار هستیم،خیلی از بزرگواران اصرار بر تمدید زمان دارند،چه کنیم؟ https://eitaa.com/joinchat/2153840705Cd3695f0b90
کانال شیفتگان تربیت در روبیکا 👇👇👇👇👇 https://rubika.ir/ShifteganeTarbiat