eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 مجری صداوسیما: هر قلپ (نوشابه کوکاکولا) که میخوریم تیری در قلب ملت فلسطین است! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جنگ‌های پیامبر سخت‌تر بود یا امیرالمؤمنین؟ تشخیص حق از باطل نیست بلکه تشخیص حق از حق‌نماست... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یحیی السنوار؛ مردی در سایه به مناسبت انتخاب به عنوان رئیس جدید دفتر سیاسی ، پس از •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق شدن تو بچگی لطفش همینه.......❤️ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ» و چه بسیار شهرها و آبادی‌هایی که به آن‌ها مهلت دادم، در حالی که ستمگر بودند؛ (امّا از این مهلت برای اصلاح خویش استفاده نکردند.) سپس آن‌ها را مجازات کردم؛ و بازگشت، تنها به سوی من است! تفسیر: آیه، بار دیگر روى همان مسأله اى که در چند آیه قبل، تکیه شده بود تأکید مى کند و به کافران لجوج این چنین هشدار مى دهد: چه بسیار شهرها و آبادى ها که به آن‌ها مهلت دادم در حالى که ستمگر بودند (مهلت دادم تا این که بیدار شوند و هنگامى که بیدار نشدند باز هم مهلت دادم تا در ناز و نعمت فرو روند) اما ناگهان آن‌ها را زیر ضربات مجازات گرفتم (وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَة أَمْلَیْتُ لَها وَ هِیَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها). 🌺🌺🌺 آن‌ها نیز مثل شما از دیر شدن عذاب، شکایت داشتند و مسخره مى کردند و آن را دلیل بر بطلان وعده پیامبران مى گرفتند، ولى، سرانجام گرفتار شدند و هر چه فریاد کشیدند، فریادشان به جائى نرسید. آرى، همه به سوى من باز مى گردند و تمام خطوط به خدا منتهى مى شود و همه این اموال و ثروت ها مى ماند و وارث همه او است (وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۸ سوره‌ مبارکه حج) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
سخنرانی کامل شب پنجم.mp3
38.53M
🔅گذشت یعنی : از حق فردی در عین توانمندی 🚫هر حرفی بزنیم تو همون حرف‌ میشیم...☝️ 💠بگذرید..... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت55 ✍ #میم_مشکات اینکه پارسا برای خاتمه دادن به حرف ها و شایعه های اعصاب
* 💞﷽💞 ‍ : آغاز داستان همیشه زمان زودتر از اونچه که ما فکر میکنیم میگذره. وقتی در خود زندگی هستی شاید روزها کند عبور کنن و یا اتفاقاتی که می افتن خیلی برات تازگی داشته باشن یا با خودت فکر کنی که این اتفاق هرگز برات کهنه، تکراری یا عادی نمیشه ولی بعدها وقتی از بیرون نگاه میکنی زودتر از اونی که تو فکر کردی گذشته.. داستان راحله و نیما هم از همین قسم معادلات زمانی بود. روزی که نیما به خواستگاری آمد، هیچ کس فکرش را نمیکرد که اینقدر سریع کارها ردیف شوند و روزی فرا برسد که با جواب نهایی راحله مراسم نامزدی برپا شود. و امروز، ان روز بود. بنابر درخواست هر دو طرف، چون فعلا تنها مراسم نامزدی بود تا دو نفر بیشتر از قبل آشنا شوند، مهمانی دعوت نشده بود. تنها خانواده داماد بودند که با هدایا و کادو های مرسوم آمده بودند تا عقد موقتی بین عروس و داماد جاری شود...عقدی چند ماهه... راحله نخواسته بود تدارک خاصی دیده شود. نه در لباس نه در مهمانی.. چرا که دوست نداشت چنین القا شود که این مراسم وزن آنچنانی برای او و خانواده اش دارد. او از نیما خوشش آمده بود. عیب خاصی هم در او نمیدید اما به هرحال این مراسم با مراسم قطعی و نهایی فاصله داشت و تنها خواندن محرمیتی بود صرف حرف زدن برای آشنایی بیشتر. وقتی راحله در لباس حریر با مهره های سفید و گلهای شیری رنگش با چادری که مادرش از کربلا آورده بود بالای مجلس نشست، پدر با دیدن دختر دردانه اش در لباس عقد آنقدر ذوق زده شد که نتوانست جلوی اشک گوشه چشمش را بگیرد و طبق معمول، این قطره کوچک از چشم خانم جانش مخفی نماند. مادر هم لبخندی زد و بغض همراه شادی اش را فرو داد. عاقد آمد، اجازه پدر، دیدن شناسنامه ها و خوانده شدن محرمیت و ... چند ساعتی طول کشید تا مراسم و عکس و رو بوسی و ... تمام شود. بالاخره وقتی خانواده داماد رفتند و خانواده عروس هم برای راحتی عروس و داماد آنها را رها کردند و پی کار خودشان رفتند، عروس و داماد توانستند نفس راحتی بکشند. راحله که هنوز خجالت میکشید دزدانه نگاهی به نیما کرد. نیما سرش توی گوشی بود و لبخند روی لبانش... راحله کمی نگاهش کرد و به شوخی گفت: ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معرفت عجیب دختر بچه ۸ ساله نسبت به امام حسین علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاق والدین حتی بعد از مرگ! به بیان زیبای حاج آقای عالی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
FARSNA.pdf
5.41M
📱۲۵۰ جمله برای مکالمه عربی در پیاده‌روی 👈به دیگران هم ارسال فرمائید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat