eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ای کسانی که ایمان آورده‌اید! رکوع کنید و سجود به جا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید! تفسیر: در دو آیه بعد، که آیات پایان سوره حج است، روى سخن را به افراد با ایمان کرده، یک سلسله دستورات کلى و جامع را که حافظ دین، دنیا و پیروزى آن‌ها در تمام صحنه ها است بیان مى دارد و با این حسن ختام، سوره حج پایان مى گیرد. نخست، به چهار دستور مهم اشاره کرده، مى گوید: اى کسانى که ایمان آورده اید، رکوع کنید، و سجده به جا آورید، و پروردگارتان را عبادت کنید، و کار نیک انجام دهید، تا رستگار شوید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ). 🌺🌺🌺 بیان دو رکن رکوع و سجود، از میان تمام ارکان نماز، به خاطر اهمیت فوق العاده آن‌ها در این عبادت بزرگ است. دستور عبودیت به طور مطلق، که بعد از این دو بیان آمده، هر گونه عبادت و بندگى خدا را شامل مى شود. تعبیر به رَبَّکُم (پروردگار شما) در حقیقت، اشاره اى است به شایستگى او براى عبودیت و عدم شایستگى غیر او; زیرا تنها مالک و صاحب و تربیت کننده او است. دستور به فعل خیرات هر گونه کار نیکى را ـ بدون هیچ قید و شرط ـ شامل مى شود، و این که از ابن عباس نقل شده؛ منظور، صله رحم و مکارم اخلاق است در حقیقت، بیان مصداق زنده اى از این مفهوم عام مى باشد. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۷ سوره‌ مبارکه حج) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : امکانات و توانایی‌ها امانت است •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
16.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این نسل ، سلام بلد نیست.‌.. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلمی جدید از محل سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی و همراهانش •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت87 ✍ #میم_مشکات راحله پشت میزش داشت درس میخواند...مثلا! این روز ها همه
* 💞﷽💞 ‍ آن یک هفته سیاوش دل و دماغ درست وحسابی نداشت. نه خبری از راحله داشت و نه میتوانست از کسی خبر بگیرد. هرچند بخاطر آن خوشحالی پنهانی که گفتیم و اینکه میدانست راحله برای کنار آمدن با موضوع به زمان نیاز دارد، خودش را قانع کرد که هفته بعد حتما تغییری رخ خواهد داد. خانم شکیبا که نمیتوانست تمام کلاس هایش را غیبت کند! به هر ترتیب آن یک هفته گذشت. شنبه صبح، سیاوش برخلاف همیشه زودتر از ساعت وارد کلاس شد اما هرچه میگذشت نا امید تر میشد. تقریبا همه آمدند الا راحله... سیاوش نگاهی به ساعت کرد. بلند شد تا درس را شروع کند. چند دقیقه ای از درس گذشته بود که در باز شد. شادی تمام وجودش را گرفت اما خودش را کنترل کرد و با خونسردی نگاهی به در انداخت. یکی از پسرها بود که دیر رسیده بود. سیاوش آنچنان دمغ شد که حتی جواب سلامش را هم نداد. کلاس تمام شد. دیگر نمیتوانست بی خبر بماند. یک هفته بلاتکلیفی کافی بود. دیده بود که راحله بیشتر وقتها با آن دختره تپل و بور کرمانی دمخور است برای همین وقتی دانشجو ها از کلاس خارج شدند، سیاوش که داشت کاغذ هایش را مرتب میکرد وقتی دید سپیده نزدیک میز رسیده صدایش زد: -خانم فتوحی? سپیده برگشت: -بله استاد? سیاوش خودش را مشغول وارسی کیفش نشان داد و صبر کرد کلاس خالی شود. بعد پرسید: -شما از خانم شکیبا خبری ندارید? سپیده که از این سوال تعجب کرده بود گفت: -چطور استاد? سیاوش هول شد. فکر اینجایش را نکرده بود... خوشبختانه ذهنش به دادش رسید و برای اینکه لو نرود چهره ای جدی و تا حدودی اخمو به خود گرفت و گفت: -تعداد غیبت هاشون زیاد شده. ممکنه حذف بشن سپیده که گویا با شنیدن اسم راحله سایه ای از غم چهره اش را پوشانده بود با لحنی گرفته گفت: - اگر امکان داره فعلا حذفشون نکنین تا خودشون بیان و توضیح بدن. یه مشکلی براشون پیش اومده سیاوش هرچند سعی میکرد خونسرد باشد اما چشم هایش لویش میداد. پرسید: -چه مشکلی?کسالتی پیش اومده? می ترسید بلایی سر راحله امده باشد. خوشبختانه سپیده دختر سر به زیری بود برای همین چشمان نگران سیاوش را ندید و فقط گفت: -نه خداروشکر..مشکل چیز دیگه ای هست..حتما خودشون باهاتون صحبت میکنن سیاوش نفس راحتی کشید. و زیر لب گفت: -خداروشکر این بار سپیده از لحن سیاوش تعجب کرد و سر بلند کرد. سیاوش فهمید دارد خراب میکند. خودش را گرفت و با لحنی خشک ادامه داد: -بله، متوجه ام... باشه. به هرحال بهشون بگین و زیر نگاه پرسشگر سپیده از کلاس بیرون رفت. به سمت در خروحی وسط سالن کلاس ها میرفت که با شنیدن صدای سپیده که از کلاس بیرون آمده بود گوش هایش تیز شد: -وااای، سلام راحله جونم... خوبی?اومدی بالاخره? برای لحظه ای ایستاد. خیلی دوست داشت برگردد اما نمیشد برای همین تمام توانش را به گوش هایش داد و تنها چیزی که شنید صدای ضعیفی بود که خیلی کوتاه جواب سلام سپیده را داد. موقع خروج از در سالن تنها فرصت بود. سر کج کرد و نیم نگاهی به سالن انداخت. سپیده پشت به او بود و راحله در تیر رس نگاهش. برای ثانیه ای چشم در چشم شدند. خدای من! چقدر این دختر زرد و پژمرده شده بود. آن نگاه گرم جایش را به نگاهی سرد و خسته داده بود. چشمان صبورش را غم گرفته بود* و لبخندی محزون بر لب داشت. سیاوش کمی جا خورد و بعد با یاد آوری آنچه اتفاق افتاده بود دوباره آتش غضبش شعله ور شد، اخم هایش در هم رفت و مشتش را گره کرد. هردو سری به نشانه سلام و اشنایی تکان دادند و بعد سیاوش سر چرخاند و از در خارج شد. راحله با دیدن این اخم و غضب، گیج و سردرگم از این رفتار پارسا، کنار دوستش راه افتاد. پ.ن: از کتاب زنان کوچک، نوشته لوییزا می الکت ...
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه عمر اینا رو از دفتر آوردیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 ‍#بادبرمیخیزد #قسمت88 ✍ #میم_مشکات آن یک هفته سیاوش دل و دماغ درست وحسابی نداشت. نه خبری
* 💞﷽💞 ‍ : تشکر یک ماهی گذشت تا آبها از آسیاب بیفتد. راحله سعی میکرد حتی المقدور در دانشگاه آفتابی نشود. فقط کلاس ها را می آمد و خیلی سریع بعد از کلاس غیبش میزد. نه دوست داشت با پارسا روبرو شود و نه دلش میخواست نیما را ببیند. به نظر می آمد نیما مترصد فرصت است تا با راحله حرف بزند. چیزی که راحله از آن وحشت داشت. در واقع خود راحله نبود که برایش اهمیت داشت. او میخواست دلیل برهم خوردن مراسم را بداند، زیرا میترسید مبادا کسی بویی از کارهایش ببرد و موی دماغش شود. باید از همه چیز سر در می آورد. از طرفی، این پس زده شدن خیلی برای غرورش گران تمام شده بود. آن روز بعد از ظهر، در فاصله بین دو کلاس، کنار در دانشکده راحله را گیر انداخت: -سلام راحله برگشت و با دیدن نیما اخم هایش در هم رفت. -برو کنار -آخه چرا راحله?من هنوزم نمیفهمم تو چرا این کارو کردی. ازم نخواه اون دلایل مسخره رو باور کنم. چرا راستش رو نمیگی? -دیگه فرقی نداره..همه چیز تموم شده. هرچند تو لیاقت راستی و صداقت رو نداری... -تا نگی چی شده هیچ جا نمیرم راحله که گویا عصبانیتش آتش زیر خاکستری بود که نیما شعله ورش کرده بود با عصبانیت گفت: -خیلی دوست داری بدونی چی شده?فکر کردی همیشه همه چیز مخفی میمونه?نخیر آقای محسنی، یه روزی همه میفهمن زیر این قیافه به ظاهر معصوم چه گرگی خوابیده. برو خداروشکر کن به خانواده ت نگفتم چه جور ادمی هستی...هرچند این نگفتن بخاطر تو نبود. پس کاری نکن که از تصمیمم پشیمون بشم و جلو خانواده ت دستت رو رو کنم -از چی حرف میزنی? کدوم گرگ?مگه من چکار کردم? راحله بی اختیار گفت: - دیگه نمیخواد فیلم بازی کنی. من از تمام پارتی ها و رفیق بازی هات خبر دارم..حالا برو کنار... نیما که هاج و واج مانده بود کنار رفت. چه کسی به راحله خبر داده بود? در کسری از ثانیه همه اتفاقات در ذهنش مرور شد. تنها کسی که میتوانست این کار را کرده باشد پارسا بود. رفاقت ناگهانی اش با او، نشانه هایی که باغبان از مهمان ناخوانده داده بود... بله، قطعا کار، کار سیاوش بود... راحله که هنوز اعصابش بابت این دیدار غیر مترقبه به هم ریخته بود، روی یکی از صندلی های حیاط دانشکده نشست و سعی کرد با نفس های عمیق کمی خودش را ارام کند. احساس کرد حرف درستی نزده است. پشیمان بود. چرا نمیتوانست خشمش را کنترل کند? نکند نیما بفهمد چه کسی او را لو داده?اگر اتفاقی برای پارسا بیفتد چه? دلشوره اش بیشتر شد. اما دید توان فکر کردن به این موضوعات را ندارد برای همین ترجیح داد فعلا مغزش را تعطیل کند و به هیچ چیز فکر نکند. در همین فکر بود که صدایی شنید: -خانم شکیبا? چشم هایش را باز کرد .ای بابا! نخیر! قرار نبود امروز به خیر بگذرد! پارسا با همان قد بلند و هیبت اتو کشیده اش و آن عینک دودی کذایی روبرویش ایستاده بود... ...
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ | بر عمق مسلط شوید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥  | "دلایل عقلانی " 🔻ما را به دیگران معرفی کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَىَ وَنِعْمَ النَّصِيرُ» و در راه خدا جهاد کنید، و حقّ جهادش را ادا نمایید! او شما را برگزید، و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد. از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید؛ خداوند شما را در کتاب‌های پیشین و در این کتاب آسمانی «مسلمان» نامید، تا پیامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و به خدا تمسّک جویید، که او مولا و سرپرست شماست! چه مولای خوب، و چه یاور شایسته‌ای!
شیفتگان تربیت
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَجَاهِدُوا فِ
تفسیر سپس، پنجمین دستور را در زمینه جهاد ـ به معنى وسیع کلمه ـ صادر کرده مى گوید: در راه خدا جهاد کنید و حق جهادش را ادا نمائید (وَ جاهِدُوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ). اکثر مفسران اسلامى، جهاد را در اینجا به معنى خصوص مبارزه مسلحانه با دشمنان نگرفته اند، بلکه همان گونه که از مفهوم لغوى آن استفاده مى شود به معنى هر گونه جهاد و کوشش در راه خدا و تلاش براى انجام نیکى‌ها، و مبارزه با هوسهاى سرکش (جهاد اکبر) و پیکار با دشمنان ظالم و ستمگر (جهاد اصغر) دانسته اند. 🌺🌺🌺 در حقیقت، قرآن مجید در این پنج دستور، از مراحل ساده شروع کرده و به آخرین و برترین مراحل عبودیت مى رساند: نخست، سخن از رکوع، سپس برتر از آن سخن از سجود، بعد عبادت به طور کلى، و آن گاه انجام کارهاى نیک اعم از عبادات و غیر عبادات، و در آخرین مرحله سخن از جهاد و تلاش و کوشش فردى و جمعى در بخش درون و برون، کردار و گفتار و اخلاق و نیت به میان آورده است. و این دستور جامعى است که رستگارى بدون شک به دنبال آن خواهد بود. و از آنجا که ممکن است این تصور پیدا شود، این همه دستورات سنگین که هر یک از دیگرى جامع‌تر و وسیع‌تر است چگونه بر دوش ما بندگان ضعیف قرار داده شده است؟ در جمله هاى بعد، تعبیرات گوناگونى دارد که نشان مى دهد این‌ها دلیل لطف الهى نسبت به شما است و نشانه عظمت، مقام و شخصیت شما مؤمنان در پیشگاه او است. در نخستین تعبیر مى فرماید: او شما را برگزید (هُوَ اجْتَباکُمْ). اگر برگزیدگان خدا نبودید این مسئولیت ها بر دوش شما گذارده نمى شد. و در تعبیر بعد مى فرماید: او کار سنگین و شاقى در دین بر شما نگذارده است (وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج). یعنى اگر درست بنگرید این‌ها تکالیف شاقى نیستند، بلکه با فطرت پاک شما هماهنگ و سازگارند و اصولاً، چون وسیله تکامل شما هستند و هر کدام فلسفه و منافع روشنى دارند که عائد خودتان مى شود، در ذائقه جانتان تلخ نخواهند بود، بلکه کاملاً شیرین و گوارا هستند. در سومین تعبیر، مى گوید: از این گذشته این همان آئین پدر شما ابراهیم است (مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ). اطلاق پدر بر ابراهیم، یا به خاطر آن است که عربها و مسلمانان آن روز، غالباً از نسل اسماعیل بودند و یا به خاطر این که آنها همگى ابراهیم را بزرگ مى شمردند و از او به صورت یک پدر روحانى و معنوى احترام مى کردند، هر چند آئین پاک او با انواع خرافات آلوده شده بود. سپس تعبیر دیگرى در این زمینه دارد مى گوید: او شما را در کتب پیشین، مسلمان نامید و همچنین در این کتاب آسمانى (قرآن) (هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا). و مسلمان کسى است که این افتخار را دارد که در برابر همه فرمان هاى الهى تسلیم است. 🌺🌺🌺 سرانجام پنجمین و آخرین تعبیر شوق آفرین را درباره مسلمانان کرده و آن‌ها را به عنوان الگو و اسوه امتها معرفى مى کند، مى فرماید: هدف این بوده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شاهد و گواه بر شما باشد و شما هم گواهان بر مردم! (لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ). شهید به معنى شاهد از ماده شهود به معنى آگاهى توأم با حضور است مفهوم این سخن آن است که شاهد بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر همه مسلمانها به معنى آگاهى او از اعمال امت خویش است، و این با روایات عرض اعمال و بعضى از آیات قرآن که به آن اشاره مى کند کاملاً سازگار مى باشد; چرا که طبق این روایات، اعمال همه امت را در عرض هفته به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرضه مى دارند و روح پاک او از همه اینها آگاه و با خبر مى شود، بنابراین او شاهد و گواه این امت است. اما شاهد و گواه بودن این امت، طبق بعضى از روایات، به معنى معصومین این امت و امامان است که آنها نیز گواهان بر اعمال مردمند. در پایان این آیه، بار دیگر وظائف پنجگانه پیشین را در تعبیرات فشرده ترى که در سه جمله خلاصه مى شود، به عنوان تأکید چنین بازگو مى کند: اکنون که چنین است و شما داراى این امتیازات و افتخارات هستید، نماز را بر پا دارید، زکات را ادا کنید و به آئین حق و ذیل عنایت پروردگار تمسک جوئید (فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ). که مولى و سرپرست و یار و یاور شما اوست (هُوَ مَوْلاکُمْ). چه مولى و سرپرست خوبى، و چه یار و یاور شایسته اى! (فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ). در حقیقت، جمله فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ دلیلى است بر وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ یعنى این که به شما فرمان داده شده تنها به ذیل عنایت پروردگار تمسک جوئید، به خاطر آن است که او برترین و بهترین مولى و شایسته ترین یار و یاور است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۸، سوره مبارکه حج) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : بدترین تیشه به ریشه اخلاق! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🍃@ShifteganeTarbiat