eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تعبیر امام رضا‌(ع) درباره نحوه شهادت سیدالشهدا‌(ع) 🔹امام رضا (ع) می‌فرمایند در حالی که کشتار در ماه محرم حرام بود، اما خون فرزندان رسول خدا(ص) مباح شمرده شد و فرزندان پیامبر(ص) را به قربانگاه بردند.
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_نوزدهم البته همه این‌ها را علی برنامه‌ریزی می‌کند. با سهیل مثل همیشه شوخی نمی‌کند.
لجم می‌گیرد از قضاوت علی. مرا گرسنه چه می‌داند؟ از اتاقش بیرون می‌روم و در را به هم می‌کوبم. پدر کنار در اتاقم ایستاده است. جا می‌‌خورم. یعنی از کی این جا بوده؟ حرف هایمان را شنیده؟ لبم را به‌هم فشار می‌دهم. سرم را پایین می‌‌اندازم و می‌‌خواهم زمان را عقب بکشم یا پدر را تا جایی که صدایم را نشنود عقب برانم. بسته‌ای دستش است. می‌گیرد طرفم و می‌گوید: – لیلی! این سوغاتی این‌باره. بعد می‌خندد. – فکر کنم تا حالا ده تا روسری و شال برات آوردم. باید اسمم رو عوض کنم بزارم ابوالشال! بسته را می‌گیرم، اما نمی‌توانم تشکر کنم. سرم را می‌بوسد و می‌رود. مطمئنم که حرف‌هایم را شنیده اما حرفی نزد. بغض می‌‌آید؛ مثل مهمان ناخوانده. داخل اتاقم بسته را باز نمی‌کنم. می‌نشینم روی صندلی و با ناراحتی تمام ذهنم را خالی می‌کنم روی ورقه‌های دفترم. سهیل را نقاشی می‌کنم، زیبا درمی‌آید، پر ادعا، اتو کشیده و خندان. مچاله‌اش می‌کنم. دوباره می‌کشم؛ با کت و شلوار و عینک دودی، کنار ماشین خاصش خیلی دل‌ربا می‌شود. مچاله‌اش می‌کنم. سه‌باره می‌کشمش، چشمانش رنگ سبزه‌های جنگل است. موهایش ژل خورده و حالت‌دار، کنار ویلایشان. قلم را می‌اندازم روی میز و بلند می‌شوم. اتاق دوازده متری برایم قفس یک متری شده است؛ تنگ و بی هوا. پتویم را برمی‌دارم، کلاه سر می‌کنم و می‌روم سمت حیاط. قبل از این‌که در حیاط را باز کنم، پتو را دور خودم می‌پیچم که نگاهم از شیشه به آن‌ها می‌افتد. پتو پیچیده‌اند دورشان و گوشه ایوان زیر طاقی ایستاده‌اند. مات می‌مانم به این دیوانگی. این‌موقع شب، توی حیاط، زمستان سرد و باران. اِ… باران. تازه بوی باران را حس می‌کنم. از کی آسمان می‌باریده و من متوجه نشدم. آن هم من که باران پر کننده تمام چاله‌چوله‌های زندگی‌ام است. برمی‌گردم سمت اتاقم. پد و مادر، حرف‌های چند ماه فراق را زیر آسمان می‌گویند تا باران غم و غصه‌هایشان را بشوید. به پنجره اتاقم پناه می‌برم. تا جایی که سرما در و دیوار اتاقم را به صدا درمی‌آورد و بدنم به لرزه می‌افتد. حال بستن پنجره را ندارم. عطر باران را نیاز دارم و هیچ چیز دیگری برایم مهم نیست؛ حتی فردا که سرما خورده‌ام. *** سهیل شب می‌آید. چرا باید به این زودی بفهمد که مریض شده‌ام؟! چادر سر می‌کنم و می‌روم پیش مهمان ناخوانده. حالم را نمی‌پرسد، اما حالش گرفته می‌شود وقتی صدایم را می‌شنود. برایم آناناس آورده است. چقدر حواسش جمع است. می‌داند کمپوتش را نمی‌خورم، اما خودش را دوست دارم. مادر شام نگهش می‌دارد؛ عمه است دیگر. بوی غذا به پسر برادرش بخورد و او را گرسنه بیرون کند؟ سر سفره نمی‌شینم؛ نه به خاطر سهیل، به خاطر بی‌اشتهایی و درد‌های همه‌جانبه‌ام. فقط می‌خواهم این شب تمام شود. سهیل برایم پیامک می‌زند. پیام‌هایش را فقط می‌خوانم: – «حال امشبت، حالم را خراب کرد دختر عمه!» – «دوست داشتم که بقیه حرف‌هامون رو بزنیم. دیشب با خودت چه کردی؟» – «حس کردم که از قسمتی از حرف‌هام ناراحت شدی خواستم برات توضیح بدم.» – «پدرت برای من مرد شریف و قابل احترامیه. فقط من این‌طور زندگی رو نمی‌پسندم.» – «چرا شما باید این‌قدر تو زحمت زندگی کنید، در حالی‌که برای خیلی‌ها امثال پدر شما چندان مهم نیستند.» – «تو هم حق داری که از زندگیت لذت ببری. من قول می‌دهم که تمام وسایل آسایشت را فراهم کنم.» – «هر چند که تو قابل هستی و تمام این‌ها قابل تو رو نداره.» – «می‌دونم که می‌خونی!» – «دختر عمه نازنین! محبت من به تو، برای این یکی‌ دو روزه نیست. از همان بازی‌های کودکانه‌مان شکل گرفت؛ من همیشه محبت و ناز دخترانه، حیا و عقل بزرگانه تو را دوست داشتم. دختر‌های زیادی هستند که به وضعیت زندگی من حسرت می‌خورند؛ اما در ذهن من، فقط تو نقش می‌بندی و بس!» – «تمام هستی‌مو به پات می‌ریزم و از تمام رنج‌ها نجاتت می‌دم.» گوشی‌ام را پرت می‌کنم گوشه اتاق. چه‌قدر دردسر آفرین است. دوست دارم بروم پیش پدر و بگویم همین الآن باید جواب تمام ترحم‌ها و متلک‌های سهیل را بدهی، و الا چشم بسته بله می‌گویم و همراهش می‌روم. هنوز نیم‌خیز نشده‌ام که درِ اتاقم آهسته باز می‌شود و قامت پدر تمام در را پر می‌کند. وقتی می‌بیند بیدارم، داخل می‌شود. نور لامپ آشپزخانه اتاق را از تاریکی درمی‌آورد. – بیداری بابا! می‌تونی بشینی؟ برات آبِ لیمو پرتقال گرفتم. لیوان را مقابلم می‌گیرد. دستش را معطل می‌گذارم و گوشی‌ام را برمی‌دارم. پیامک‌های سهیل را از اولش می‌آورم و گوشی را می‌دهم دستش و لیوان را می‌گیرم. تا من آرام‌آرام بخورم، او هم می‌خواند. نگاهم به چهره‌اش است که هیچ تغییری نمی‌کند. پیام‌هایی را هم که من نخوانده‌ام می‌خواند. تلفن را خاموش می‌کند و می‌گذارد روی میز. لیوان را بر می‌دارد و دستش را می‌گذارد روی پیشانی‌ام و می‌گوید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
یا حضرت رقیه س - SNN.IR.mp3
2.7M
🏴مداحی|خیمه ها سوخت دویدیم حرم سوخت عمو 🌹 حضرت رقیه (سلام الله علیها) ♦️مداح: حاج میثم مطیعی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : امیدوار کننده ترین آیه از نگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
نشر خوبی ها مجازی- بدون لوگو.pdf
3.49M
📌 بخوانید | جزوه 💠 عناوین طرح شده در جزوه: ⏪ جهاد تبیین ⏪ دو سبک زندگی ⏪ دو زاویه نگاه ⏪ نقش در تغییر انسان ⏪ به دنبال نامید کردن مردم از هویت‌شان ⏪ زوایه ⏪ تبلیغ چهره به چهره ⏪ - چکار کنیم دارایی هایمان بیشتر شود؟ - چطور با دارایی هایمان محبوب خدا شویم؟ - چگونه از گرفتاری خلاص شویم؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 موثرترین راه برای گسترش در جامعه 🎤استاد پناهیان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
1_1165342659.mp3
2.75M
🏴 ویژه ماه ♨️روضه حضرت رقیه سلام الله 👌بسیار دلنشین 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 این سه ذکر حسینی را بخاطر بسپار و هر روز تکرار کن •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
1_1327658448.mp3
8.73M
🎶 | (س) 📔 خوش اومدی تو از سفر بابا... 👤 🏴 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
سلیم-درویرانده دورما.mp3
997.5K
در ویرانده دورما سلیم موذن زاده •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
37.MP3
3.35M
غرق محنیم لالای عاملی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
حضرت رقيه ‏.mp3
2.37M
سلیم موذن زاده حضرت رقیه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️خیلی سختی کشیدم بابا ▪️از بس طعنه شنیدم بابا ▪️بدتر از شام ندیدم بابا روز سوم ، روز حضرت رقیه (سلام الله علیها ) هاتون_قبول •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم پاسخ به کسانیه که میگن؛ چرا امامزاده داود(ع) جلوی ورود سیل به حرمش را نگرفت. 👈نشر دهیم👉 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🕌 زیارت مجازی حرم امام حسین علیه السلام اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ✋ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ✋ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِوَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 👇👇👇 http://app.imamhussain.org/tour/ ▫️التماس دعای فرج 🖤👈این را به کسانی که دستشان از زیارت کوتاه است تقدیم کنیم👉🖤 علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴| | یتیمی که از غصه دق کرد ... 🎙حجت الاسلام والمسلمین عالی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat