eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬معجزه توسل شهید برونسی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) 🎙️ حجت‌الاسلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🇮🇷🇵🇸 📝 وزير دادگسترى آلمان: بذر نفرت از يهوديان در حال رويش است 🔻مارکو بوشمان - وزیر دادگستری آلمان: از زمان حمله حماس به اسرائیل در ١٥ مهر ۴۳۰۰ مورد جرم مرتبط با درگیری خاورمیانه را در آلمان به ثبت رسيده است که حدود ۵۰۰ مورد آن خشونت‌ورزی بوده است. 🔹ستاره‌های داود را بر روی خانه‌ها رنگ‌پاشی می‌کنند، پرچم‌های اسرائیل را به آتش می‌کشند و در تظاهرات‌ها صدها مورد تهدید به نابودی و قتل علیه اسرائیل را شاهد هستیم و همه اینها تأثیر خود را دارد. 🔸یهودیان در آلمان از صحبت کردن به زبان عبری در ملاءعام یا پوشیدن کلاه "کیپا" (یارمولکه) می‌ترسند. 🔹مراسم و رویدادها به دلیل نگرانی‌های امنیتی لغو می‌شوند و مشارکت در حیات اجتماعی رو به کاهش است. 🔺این بذر نفرت است که متأسفانه در حال رویش است. | •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 « قَالَ رَبُّنَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشست تو تاکسی دید‌ راننده‌‌ نوار‌‌ِ قرآن‌‌ گذاشته گفت‌: آقا‌..! کسی مُرده..؟! راننده‌‌ با‌ لبخند‌‌تلخی گفت: بله.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
یک جمله کوتاه ولی یک دنیا مطلب و ارزش دارد 👌👌👌👌 خوب است به یک نفر هم تلنگر باشد با ارسال شما •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ یک راهکار برای صحبت‌های زوجین با یکدیگر درباره مسئله‌های زندگی... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 « قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىَ» گفت: «پس تکلیف نسل‌های گذشته (که به این‌ها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (سوره مبارکه طه/ آیه ۵۱) تفسیر: فرعون، با شنیدن این جواب جامع و جالب، سؤال دیگرى مطرح کرده گفت: اگر چنین است، پس تکلیف پیشینیان ما چه خواهد شد؟ (قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الاْ ُولى). در این که منظور فرعون از این جمله چه بوده است؟ مفسران نظرات گوناگونى اظهار داشته اند: 1 ـ بعضى گفته اند: چون موسى(علیه السلام) در آخرین جمله خود، مخالفان توحید را مشمول عذاب الهى دانست، فرعون سؤال کرد: پس چرا آن همه اقوام مشرکى که در گذشته بوده اند، به چنان عذابى مبتلا نشده اند؟! 2 ـ بعضى گفته اند: چون موسى(علیه السلام)، خداوند عالم را رَبّ و معبود همگان معرفى کرد، فرعون سؤال کرد: پس چرا نیاکان ما و این همه اقوام گذشته، مشرک بودند؟ این نشان مى دهد که شرک و بت پرستى کار نادرستى نیست! 3 ـ بعضى دیگر گفته اند: چون مفهوم سخن موسى(علیه السلام) این بود که سرانجام همه به نتیجه اعمال خود مى رسند و آنها که از فرمان الهى سرپیچى کرده اند مجازات خواهند شد، فرعون پرسید: پس تکلیف آنها که فانى شدند و دیگر بازگشتى به این زندگى ندارند، چه خواهد شد؟ (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۱ سوره‌ مبارکه طه) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: جواب سلام واجبه حتی تو نماز ! 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هـو_العشــق🌹 #پلاک_پنهـــان #قسمت3 ڪمیلی که خیلے به رفتارش مشڪوڪ بود،ح
* 🌹 با رفتن همه،صغری و سمانه حیاط را جمع و جور کردند،و بعد از شستن ظرف ها ،شب بخیری به عزیز گفتن و به اتاقشان رفتند،روی تخت نشستند و شروع به تحلیل و تجزیه همه ی اتفاقات اخیر که در خانواده و دانشگاه اتفاق افتاد،کردند. بعد از کلی صحبت بلاخره بعد از نماز صبح اجازه خواب را به خودشان دادند. **** سمانه با شنیدن سروصدایی چشمانش را باز کرد،با دستانش دنبال گوشیش می گشت،که موفق به پیدا کردنش شد،نگاهی به ساعت گوشی انداخت با دیدن ساعت ،سریع نشست و بلند صغری را صدا کرد: ــ بلند شو صغری،دیوونه بلند شو دیرمون شد ــ جان عزیزت سمانه بزار بخوابم ــ صغری بلند شو ،کلاس اولمون با رستگاریه اون همینجوری از ما خوشش نمیاد،تاخیر بخوریم باور کن مجبورمون میکنه حذف کنیم درسشو ــ باشه بیدار شدم غر نزن سمانه سریع به سرویس بهداشتی می رود و دست و صورتش را می شورد و در عرض ده دقیقه آماده می شود،به اتاق برمیگردد که صغری را خوابالود روی تخت می بیند. ــ اصلا به من ربطی نداره میرم پایین تو نیا چادرش را سر می کند و کیف به دست از اتاق خارج می شود تا می خواست از پله ها پایین بیاید با کمیل روبه رو شد ــ سلام.کجایید شما؟دیرتون شد ــ سلام.دیشب دیر خوابیدیم ــ صغری کجاست ؟ ــ خوابیده نتونستم بیدارش کنم ــ من بیدارش میکنم سمانه از پله ها پایین می رود ،اول بوسه ای بر گونه ی عزیز زد و بعد روی صندلی می نشیند و برای خودش چایی میریزد. ــ هرچقدر صداتون کردم بیدار نشدید مادر،منم پام چند روز درد می کرد،دیگه کمیل اومد فرستادمش بیدارتون کنه ــ شرمنده عزیز ،دیشب بعد نماز خوابیدیم،راستی پاتون چشه؟ ــ هیچی مادر ،پیری و هزارتا درد ــ این چه حرفیه،هنوز اول جوونیته ــ الان به جایی رسیده منه پیرو دست میندازی سمانه خندید و گفت: ــ واه عزیز من غلط بکنم ــ صبحونتو بخور دیرت شد سمانه مشغول صبحانه شد که بعد از چند دقیقه صغری آماده همرا کمیل سر میز نشستند،سمانه برای هردو چایی می ریزد. ــ خانما زودتر،دیر شد دخترا با صدای کمیل سریع از عزیز خداحافظی کردند، و سوار ماشین شدند. صغری به محض سوار شدن ،چشمانش را بست و ترجیح داد تا دانشگاه چند دقیقه ای بخوابد ،اما سمانه با وجود سوزش چشمانش از بی خوابی و صندلی نرم و راحت سعی کرد که خوابش نبرد،چون می دانست اگر بخوابد تا آخر کلاس چیزی متوجه نمی شود. نگاهی به صغری انداخت که متوجه نگاه کمیل شد که هر چند ثانیه ماشین های پشت سرش را با آینه جلو و کناری چک می کرد،دوباره نگاهی به کمیل انداخت که متوجه عصبی بودنش شد اما حرفی نزد. سمانه از آینه کناری کمیل متوجه ماشینی مشکی رنگ شده بود ،که از خیلی وقت آن ها را دنبال می کرد،با صدای "لعنتی "کمیل از ماشین چشم گرفت،مطمئن بود که کمیل چون به او دید نداشت فکر می کرد او خوابیده است والا ،کمیل همیشه خونسرد و آرام بود و عکس العملی نشان نمی داد. نزدیک دانشگاه بودند اما آن ماشین همچنان،آن ها را تعقیب می کرد،سمانه در کنار ترسی که بر دلش افتاده بود ،کنجکاوی عجیبی ذهنش را مشغول کرده بود. کمیل جلوی در دانشگاه ایستاد وصغری که کنارش خوابیده بود ،بیدار کرد،همراه دخترا پیاده شد ،سمانه با تعجب به کمیل نگاه کرد،او همیشه ان ها را می رساند اما تا دم در دانشگاه همراهی نمی کرد،با این کار وآشفتگی اش،سمانه مطمئن شد که اتفاقی رخ داده. ــ دخترا قبل اینکه کلاستون تموم شد،خبرم کنید میام دنبالتون تا صغری خواست اعتراضی کند با اخم کمیل روبه رو شد: ــ میام دنبالتون،الانم برید تا دیر نشده سمانه تشکری کرد و همراه صغری با ذهنی مشغول وارد دانشگاه شدند. * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلوت با نامحرم ماجرای زنی که به خاطر برف و سرمای هوا به حجره ی آشیخ عبدالنبی اراکی پناه می برد و شروع می کند به... پ.ن: تصویر سازی این کلیپ با کمک انجام شده 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
‌ ❇️ شوهر بهشتی، زن جهنمی... حضرت لوط (ع) و زنش.. «سوره تحریم» ❇️ زن بهشتی ، شوهر جهنمی.. آسیه (س) و فرعون... «سوره قصص» 💥 پس دیگه بهانه ای برای کسی باقی نمی‌مونه... 🔺اگر کسی شوهر بدی داره ، الگوش می‌تونه حضرت آسیه باشه.... 🔺اگر کسی زن بدی داره الگوش می‌تونه حضرت لوط باشه.... ❌ کدوم مدلش هستیم؟؟؟ ‌•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻بزرگ مرد دست فروش ❌️حرفهای زیبای کودک دست فروشی که به صورت خودجوش در متروتئاترشهر تذکرحجاب داد. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از تکنیک رسانه ای چه می‌دانید ⁉️ 🔹اگر برایتان سوال است چرا گاهی قدرت یک سطل ماست از یک حمله تروریستی بیشتر است⁉️ 🔸اگر برایتان سوال است چرا گاهی خبرهایی که ارزش ندارند در صدر اخبارند⁉️ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارتباط صمیمی زندگی کاملا مرتبط است نسبت به ارتباط با خداوند متعال 👈مرد با غیرت 👈زن با عفت •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭 تو غزه وقتی راه میری... مراقب زیر پات باش! 🙈😂 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
یک تلنگر❗️❗️ 🌸شب یلدا اعضای خانواده دور هم جمع می شوند و خوشحال و خندان،آجیل و میوه میخورند. ⏳فلسفه ی این کارها هم این است که امشب یک ثانیه از بقیه ی شب های سال طولانی تر است. ❓اما آیا تا حالا شده که بخاطر غیبت طولانی و غربت یوسف و جگر گوشه ی خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها)صاحبمون،ولی نعمتمون،مولامون،سرورمون،حضرت بقیة اللّه الأعظم غمگین بشیم؟؟😔😔 ⁉️تا حالا شده دور هم جمع بشیم،برای تعجیل در ظهورشون دعا کنیم و تصمیم بگیریم که یک کمی،فقط یک کمی در انجام گناه ها و نافرمانی خدا،تجدید نظر کنیم؟؟😔😔 ⁉️ آیاسعی کردیم که حداقل یک قدم به صاحب مهربون و غریبمون نزدیک بشیم؟؟😔😔 ⁉️پروردگارا این یلدای انتظار تا کِی؟!😞😞 زحمت انتشار با شماست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 « قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى» گفت: «آگاهی مربوط به آن‌ها، نزد پروردگارم در کتابی ثبت است؛ پروردگارم هرگز گمراه نمی‌شود، و فراموش نمی‌کند (و آنچه شایسته آن‌هاست به ایشان می‌دهد)! (سوره مبارکه طه/ آیه ۵۲) تفسیر: موسى(علیه السلام) در جواب گفت: تمام مشخصات اقوام گذشته، نزد پروردگار من در کتابى ثبت است، هیچ گاه پروردگار من براى حفظ آن‌ها گمراه نمى‌شود و نه فراموش مى‌کند (قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی فِی کِتاب لایَضِلُّ رَبِّی وَ لایَنْسى). بنابراین، حساب و کتاب آن‌ها محفوظ است، و سرانجام به پاداش و کیفر اعمالشان خواهند رسید، نگهدارنده این حساب، خدائى است که نه اشتباه در کار او وجود دارد و نه فراموشى. با توجه به آنچه موسى(علیه السلام) در اصل توحید و معرفى خدا بیان کرد، کاملاً روشن است که نگهداشتن این حساب، براى آن کس که به هر موجودى، دقیقاً نیازمندى هایش را داده و سپس آن را هدایت مى کند کار مشکلى نخواهد بود. 🌺🌺🌺 در تفاوت مفهوم جمله لایَضِلُّ با جمله لایَنْسى مفسران بیانات گوناگونى دارند، ولى، ظاهر این است که لایَضِلُّ، اشاره به نفى هر گونه اشتباه از پروردگار است، و لایَنْسى اشاره به نفى نسیان، یعنى نه در آغاز کار در حساب افراد اشتباه مى کند، و نه در نگهدارى حسابشان گرفتار نسیان مى گردد. و به این ترتیب، موسى(علیه السلام) ضمناً احاطه علمى پروردگار را به همه چیز، خاطر نشان مى کند تا فرعون متوجه این واقعیت بشود که سر سوزنى از اعمال او از دیدگاه علم خدا مکتوم، بى پاداش و کیفر نخواهد بود. در حقیقت این احاطه علمى خداوند نتیجه سخنى است که موسى(علیه السلام) قبلاً گفت و آن این که خداوندى که به هر موجودى نیازمندیش را داده و او را هدایت مى کند، از حال همه کس و همه چیز آگاه است. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۲ سوره‌ مبارکه طه) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
34.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غیبت در فضای مجازی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* #هــو_العشــق🌹 #پلاک_پنهــان #قسمت4 با رفتن همه،صغری و سمانه حیاط را جمع و جور ک
* 🌹 سر کلاس استاد رستگاری نشسته بودند ،سمانه خیره به استاد،در فکر امروز صبح بود. نمی دانست واقعا آن ماشین آن ها را تعقیب می کرد یا او کمی پلیسی به قضیه نگاه می کرد،اما عصبانیت و کلافگی کمیل او را بیشتر مشکوک می کرد. با صدای استاد رستگاری به خودش آمد،استاد رستگاری که متوجه شد سمانه به درس گوش نمی دهد او را صدا کرد تا مچش را بگیرد و دوباره یکی از بچه های بسیج و انقلابی را در کلاس سوژه خنده کند،اما بعد از پرسیدن سوال ،سمانه با مطالعه ای که روز های قبل از کتاب داشت سریع جواب سوال را داد،و نقشه ی شوم استاد رستگاری عملی نشد. بعد از پایان کلاس ،صغری با اخم روبه سمانه گفت: ــ حواست کجاست سمانه؟؟شانس اوردی جواب دادی،والا مثل اون بار کارت کشیده می شد پیش ریاست دانشگاه سمانه بی حوصله کیفش را برداشت و از جایش بلند شد؛ ــ بیخیال،اونبار هم خودش ضایع شد،فک کرده نمیدونیم میخواد سوژه خنده خودش وبروبچ های سلبریتیش بشیم ــ باشه تو حرص نخور حالا باهم به طرف بوفه رفتند و ترجیح دادند در این هوای سرد،شکلات داغ سفارش بدهند،در یکی از آلاچیق ها کنار هم نشستند ،سمانه خیره به بخار شکلات داغش ،خودش را قانع می کرد که چیزی نیست و زیاد به اتفاقات پر و بال ندهد . بعد پایان ساعت دوم،دیگر کلاسی نداشتند،هوا خیلی سرد بود سمانه پالتو و چادرش را دور خود محکم پیچانده بود تا کمی گرم شود،سریع به طرف خروجی دانشگاه می رفتند، که یکی از همکلاسی هایشان صغری را صدا زد،سمانه وقتی دید حرف هایشان تمامی ندارد رو به صغری گفت: ــالان دیگه کمیل اومده،من میرم تو ماشین تا تو بیای صغری سری تکان داد و به صحبتش ادامه داد!! سمانه سریع از دانشگاه خارج شد و با دیدن کمیل که پشت به او ایستاده بود و با عصبانیت مشغول صحبت با تلفن بود،کنجکاوی تمام وجودش را فرا گرفت ،سعی کرد با قدم های آرام به کمیل نزدیک شود،و کمیل آنقدر عصبی بود،که اصلا متوجه نزدیکی کسی نشد. ـــ دارم بهت میگم اینبار فرق میکنه کمیل کلافه دستی در موهایش کشید و در جواب طرف مقابل می گوید؛ ــ بله فرق میکنه ،از دم در خونه تا دانشگاه تحت تعقیب بودم،اگه تنها بودم به درک،خواهرم و دختر خالم همرام بودن،یعنی دارن به مسائل شخصیم هم پی میبرن ،من الان از وقتی پیادشون کردم تا الان دم در دانشگاه کشیکـ میدم سکوت می کند و کمی آرام می شود؛ ــ این قضیه رو سپردمش به تو محمد،نمیخوام اتفاقی که برای رضا اتفاق افتاد برای منم اتفاق بیفته ــ یاعلی سمانه شوکه در جایش ایستاده بود ،نمی دانست کدام حرف کمیل را تحلیل کند،کمی حرف های کمیل برای او سنگین بود. کمیل برگشت تا ببیند دخترا آمده اند یا نه؟؟ با دیدن سمانه حیرت زده در جایش ایستاد!!!!! * ادامه.دارد.... *
فلسفه برگزاری شب یلدا.mp3
913.4K
⁉️فلسفه برگزاری جشن شب یلدا : •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat