eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 | (سری ۳) 🏴ویژه (علیه‌السلام) 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 | (سری ۴) 🏴ویژه (علیه‌السلام) 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در این فیلم ببینید چرا نیروهای امنیتی در دو روز اول، مانع آشوبگران نشدند!😉 ⭕️ تصاویر واقعی از عملیات شناسایی، رصد و دستگیری آشوبگران •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
مداحی آنلاین - شیعه آقادی آقاسی واردی - محمدباقر منصوری.mp3
7.53M
🔳 (ع) 🌴شیعه آقادی آقاسی واردی 🌴ایرانی لارین رضاسی واردی 🎤زنده یاد 👌 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۴۷ قرآن کریم ( آیات ۱۴۳ تا ۱۴۶ سوره مبارکه انعام)  🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۴۸ قرآن کریم ( آیات ۱۴۷ تا ۱۵۱ سوره مبارکه انعام)  🍃🌹🍃 🌺 پیامبر اعظم (ص) می‌فرمایند: «نَوِّروا بُیوتَکُم بِتِلاوَةِ القُرآنِ» خانه‌های خود را با تلاوت قرآن نورانی کنید. (اصول کافی ۲/۶۱۰) 🎙 استاد: پرهیزگار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ» (نه تنها سایه ها، بلکه) تمام آنچه در آسمان ها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشته گان، برای خدا سجده می کنند و تکبر نمی ورزند. (سوره مبارکه نحل/ آیه ۴۹) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر * در آیه گذشته، تنها سخن از سجده سایه ها ـ با آن مفهوم وسیعش ـ به میان آمده بود، ولى، در آیه بعد این مسأله را به عنوان یک برنامه عمومى براى همه موجودات مادى و غیر مادى، آسمانى و زمینى بیان کرده، مى گوید: آنچه در آسمانها و آنچه در زمین از جنبندگان است و همچنین فرشتگان براى خدا سجده مى کنند (وَ لِلّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ مِنْ دابَّة وَ الْمَلائِکَةُ). و آنها در این راه هیچگونه استکبار نمى‌ورزند (وَ هُمْ لایَسْتَکْبِرُونَ) و در برابر خدا و فرمان او تسلیم محضند. حقیقت سجده، نهایت خضوع و تواضع و پرستش است و آن سجده معمولى ما که بر هفت عضو انجام مى دهیم مصداقى از این مفهوم عام است، و منحصر به آن نیست. و از آنجا که همه موجودات و مخلوقات خدا، در جهان تکوین و آفرینش، تسلیم قوانین عمومى عالم هستى مى باشند و از مسیر این قوانین منحرف نمى شوند و این قوانین همگى، از ناحیه خدا است پس در حقیقت، همه در پیشگاه او سجده مى کنند، همه، بیانگر عظمت علم و قدرت او هستند همه، نشانه بزرگى و بى نیازى او مى باشند و بالاخره همه، دلیل بر ذات مقدس اویند. دابّه به معنى موجودات جنبنده است و از آن مفهوم حیات و زندگى، نیز استفاده مى شود، و این که آیه فوق، مى گوید: تمام جنبندگانى که در آسمان و زمین هستند براى خدا سجده مى کنند از آن استفاده مى کنیم که موجودات زنده، مخصوص کره زمین نیست، بلکه در کرات آسمانى نیز موجودات زنده و جنبنده اى وجود دارد. گرچه بعضى احتمال داده اند:کلمه مِنْ دابَّة تنها قید براى ما فِى الأَرْضِ باشد یعنى تنها از جنبندگان زمین سخن مى گوید، ولى بسیار بعید به نظر مى رسد. 🌼🌼🌼 درست است که سجده و خضوع و تواضع تکوینى، منحصر به موجودات زنده و جنبنده نیست، ولى از آنجا که اینها اسرار و شگفتیهاى بیشترى از آفرینش را از خود نشان مى دهند انگشت روى اینها گذاشته شده است. و از آنجا که مفهوم آیه، هم انسانهاى عاقل و با ایمان و فرشتگان را شامل مى شود و هم، حیوانات و جانداران دیگر را، کلمه سجده، در معنى عام خود ـ هم سجده اختیارى و تشریعى و هم سجده تکوینى و اضطرارى ـ استعمال شده است. و اما این که در آیه فوق، ملائکه به طور جداگانه ذکر شده، به خاطر آنست دابَّه تنها به جنبندگانى گفته مى شود که جسمانى هستند و اگر فرشتگان رفت و آمدى دارند و حضور و غیابى، نه به معنى جسمانى و مادى است تا در مفهوم دابّه داخل گردند. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: خداوند فرشتگانى دارد که از آغاز آفرینش آنها تا روز رستاخیز براى خدا سجده مى کنند و در آن روز سر از سجده بر مى دارند و مى گویند: ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ: ما حق عبادت تو را انجام ندادیم!. جمله وَ هُمْ لایَسْتَکْبِرُونَ اشاره به وضع حال فرشتگان است، که آنها در خضوع و سجده در پیشگاه حق کمترین استکبار به خود راه نمى دهند. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۴۹ سوره مبارکه نحل) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گناهی که شیعه امام رضا علیه السلام اهلش نیست... 🔸سخنران: حجت‌الاسلام پناهیان •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_صد_و_پانزدهم ديگر رسيده ايم. قبل از پياده شدن می گويد: - حواسم باشد بحث رنگين کمان
همراهش زنگ می خورد. نگاه به صفحه اش که می کند لبخندی پر صدا می زند و گوشی را مقابلم می گيرد. عکس علی است بالای کوه. می گويد: - شما جواب بده. می زنم روی بلندگو و علی بلافاصله می گويد: - مصطفی! خودتی! زنده ای؟ می خندد. لبم را می گزم. می گويم: - علی تو داداش منی يا آقا مصطفی. کم نمی آورد و می گويد: - اِ اِ هنوز هيچی نشده مفتّش شدی؟ مصطفی بلند می گويد: - آی آی برادر زن با خانمم درست صحبت کن. عی می گويد: - اِ؟ روی بلندگوئه؟ هيچی ديگه می خواستم ببينم زنده ای که می بينم حالا که با هم کنار اومديد. من برم کنار ديگه. بلندگو را قطع می کنم و می گذارم کنار گوش مصطفی. با دست چپش می گيرد و می گذارد کنار گوشش و می گويد: - علی تو الآن حافظ صلحی يا قاتل خوشی؟ بلندگو نيست راحت باش. چه می گويد علی که مصطفی فقط می خندد و تک کلمه جواب می دهد: - باشه. به هم می رسيم. درست صحبت کن. علی ميکشمت. ساقدوش خائن. و خنده ای که بند نمی آيد. کلا چيزی دستگيرم نمی شود از حرف هايشان. صحبتشان که تمام می شود می گويد: - بايد برادران زنم را عوض کنم. - هنوز هيچی نشده؟ - ای خانمم، اگه می دونستی که چه قطعنامه ای عليه من صادر کرده ن. برادر يعنی همين علی و سعيد و مسعود. تمام سلول های بدنم احساس شادی می کنند. کارخانه قند دايی ام تغيير مکان می دهد و در وجود من راه اندازی می شود. اين حالتم از حس قوی مصطفی پنهان نمی ماند. - البته من خودم هم درخدمتم. دربست. تو راهی هم سوار نمی کنم. می ايستد کناری و مهمان می کند به بستنی. بعد ليستی در می آورد که: - حالا بريم سراغ کدامشون؟ سرم را می چرخانم به سمتش: - کدام چی؟ ليست را نشانم می دهد و می گويد: - کدام يک از اين گزينه ها. ورقه را تا می زنم و می گويم: - ليست رو مادر دادن؟ - مادر و خواهرای بزرگوار و عمه و خاله. ديشب توی خانه ما بحث داغ خريد بود. اين را پنج به علاوه يک نوشته! لازم الِاجراس. می خندم. همه کارهای جدّی را با شيرينی و لطايف الحيل آسان می کند. قرار می شود ساعت بخريم و برای رو کم کنی پنج به علاوه یک بقيه موارد را بررسی می کنيم. ساعت مرا که می خرد زير بار خريد ساعت برای خودش نمی رود به استناد اينکه نياز ندارد. اصرار بی فايده است. کمی به ساعتی به برايش پسنديده ام خيره می شوم. - اين ساعت رو می بينيد؟ و با انگشت نشانش می دهم. سر خم می کند و می گويد: - نقره ای صفحه سفيد را می گيد؟ خيلی قشنگه! انگشت اشاره ام را جمع می کنم و می گويم: - خُب راستش دوست داشتم اين ساعت روی دست شما باشه. بالاخره گاهی دلتون تنگ می شه، نگاهی، يادی. ابرويی بالا می اندازد و می گويد اگر رفع دلتنگی با يک ساعت امکان پذيره حاضرم کارگر همين مغازه بشم. در مغازه را باز می کند و صبر می کند تا اول من بروم داخل. خلق و خويش مثل مسعود است. استدلال هايش به علی رفته. آرامش سعيد را القاء می کند. اين ها را امروز و ديروز فهميدم تا رفع بقيه مجهول ها. لبخند می زند و حساب می کند. خوشحالم که از صبح تا حالا راحت کارها انجام شد. فقط مانده گرسنگی ام که مادر زنگ می زند. حال و احوال و راهی می شويم. مرا می رساند و می رود تا فردا صبح. اما فردا نمی گذارند يک دل سير بخوابم! از صدای مادر بيدار می شوم. چشم باز می کنم و نيم نگاهی به در می اندازم. قامت مادر را جلوی در می بينم. پاهايم را جمع می کنم و نيم خيز می شوم. با خنده می گويد: - عروس پف آلو و خواب آلو پاشو. اين مصطفی جانت ما رو کشت. چشمانم هنوز دوست دارند بخوابند. خم می شوم و همراه را بر می دارم، روشنش می کنم. - اول صبح چکار داشت؟ - عاشق جان! با هم قرار می ذاريد بعد فراموش می کنی؟ بيا صبحونه بخور، بعد اگر خواستی غصه هم بخور. تا مادر می رود ولو می شوم توی رختخواب. خيالم راحت است که ديگر صدايم نمی کند. چشمانم بسته است، اما خوابم پريده. خيالم از دور و بر مصطفی دورتر نمی رود. ديروز را بارها مرور کرده ام و هر بار هيجان خاصی وجودم را گرفته است. اما باز هم می آيد و تمام ذهنم را پر می کند. - اِ ليلاجان پاشو مادر، الآن می آد بنده خدا! می نشينم و پتو را دور خود می گيرم. - خوابم می آد مامان! من شوهر نمی خوام. ای خدا شروع شد! همراهم زنگ می خورد و شماره مصطفی می افتد. خيز بر می دارم و به خاطر عجله ام بی اختيار تماس وصل می شود. فرصت نمی کنم گلويی صاف کنم. قلبم تپش می گيرد. - سلام بانو! صبح بخير. - سلام. تشکر. - اوه اوه چه خواب نازی هم بوده. قطع کنم تا نپريده بخوابيد. هر چه گلويم را صاف می کنم. فايده ای ندارد. - نه، نه خوبه. ديگه بايد بلند می شدم. کم پيش می آد تا اين ساعت بخوابم. هم زمان سرم را بالا می آورم و به ساعت نگاه می کنم. يازده است. وای چه آبرو ريزی غليظی! مثل قير ريخته است و ديگر نمی شود جمعش کرد. 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای 🎥 ✊ایستادگی ملت 🔹ضربه کاری بر این ملت وجود ندارد... 🔸جنگ هشت ساله، این ملت را آبدیده کرد... 📎 پیشرفت، ایستادگی ملت و اقتدار نظام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat