eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» بخوان نامه ات را. امروز تو خود برای حساب کشیدن از خود کافی هستی. (سوره مبارکه إِسراء/ آیه ۱۴) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر   در این هنگام به او گفته می‌شود: «نامه اعمالت را خودت بخوان»! (اقْرَأْ کِتابَکَ). «کافی است که خودت امروز حسابگر خویش باشی»! (کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً). 🌺🌺🌺 یعنی آنقدر مسائل روشن و آشکار است و شواهد و مدارک زنده که جای گفتگو نیست. و به این ترتیب چیزی نیست که بتوان آن را حاشا کرد. در حدیثی از امام صادق علیه السّلام می‌خوانیم: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر می‌آورد گویی همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فریاد مجرمان بلند می‌شود و می‌گویند: این چه نامه‌ای است که هیچ صغیر و کبیره‌ای را فروگذار نکرده است»؟ (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۴ سوره مبارکه إسراء) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احکام به زبان ساده حکم نشر مطالب در فضای مجازی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #ب
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ فخری خانم هنوز هم... از دستش دلگیر بود.اما قهر نبود.به خانه خاله شهین رسیدند. هنوز دستش به زنگ در نرسیده بود که سهیلا در را باز کرد. یوسف را پایین برد. _سلام. سهیلا که خیال میکرد یوسف پشیمان شده و به خاستگاری او آمده از ذوق گفت: _وای سلام عزیزم... تو خوبی... چیشد اومدین... پس عمو کوروش کو.... یاشار اینا پس کجان؟؟!! تند تند جملات را پشت سرهم ردیف میکرد.فخری خانم با دلخوری گفت: _اگه بری کنار ما بیایم داخل میگم.. همه کجان..! 😕 سهیلا ماتش برد...😧🙁 آرام کنار رفت.یوسف و مادرش وارد خانه شدند. خاله شهین روی مبل نشسته بود. با ورود یوسف و مادرش، بااخم، دست ب سینه ایستاد.😡یوسف دسته گل را بالبخند، بسمت خاله شهین گرفت. _سلام خاله مهربون.این دسته گل خدمت شما فقط برای عذرخواهی😊💐 همانطور ایستاده بودند. گرچه خاله شهین از فخری خانم بود. اما مثل یک بزرگتر همیشه رفتار میکرد. و هرکسی خبر نداشت فکر میکرد خاله شهین بزرگتر است. یوسف دسته گل را... مقابل خاله شهین گرفته بود.اما خاله نه دسته گل را گرفت،نه اخمهایش را باز کرد و نه حتی تعارفی کرد که مهمانها بنشینند.😡 _مگه نگفتم این ورا پیدات نشه!؟😡 یوسف_من گفتم، بیایم دست بوسی شما😊 _خیلی بیجا کردی!!😡 فخری خانم_ شهین جون شما بزرگی، عزیزی، ببخشش دیگه.😒 بخشش از بزرگانه!🙏 خاله شهین با اخم... به یوسف زل زد. و با بی احترامی آنها را از خانه بیرون کرد.😡👈 در مسیری که بسمت خانه عموسهراب، میرفتند... فخری خانم تا میتوانست او را مورد عتاب قرار میداد. اما یوسف فقط کرد. اخمی درشت روی پیشانیش می آمد.😠هر از گاهی فقط یک سوال میپرسید: _بنظرشما من حق ندارم زنمو خودم انتخاب کنم؟؟!!😣😠 بدون جوابی به سوالش، باز مادر حرف خودش را میزد. که یوسف آبرویش را برده... که بی تجربه است... که با ندانم کاری هایش آینده اش را تباه میکند... عصبی پایش را روی پدال گاز فشار میداد.💨🚙این روزها زیاد عصبی میشد.! کلافه بود...😣😠 به خانه عمو سهراب رسیدند... هنوز مریم خانم نمیدانست که یوسف برای چه آمده.نمیدانست که این دسته گل عذرخواهی ست، نه خاستگاری.😑 با نهایت احترام وارد خانه شدند... مریم خانم مثل همیشه، دستش را برای دست دادن، مقابل یوسف دراز کرد. یوسف دستش را روی گذاشت نگاهش را به رساند. _برا عرض عذرخواهی، خدمت رسیدیم. مریم خانم تعارفی کرد... همه نشستند.اصلا متوجه جمله یوسف نشده بود. خواست فتانه را صدا کند که فخری خانم مانع شد. فخری خانم_ ببین مریم...! ما برا خاستگاری نیومدیم. یوسف_اومدم عذرخواهی😊💐 مریم خانم کاملا گیج شده بود. متوجه حرفهایشان نمیشد. _عذرخواهی؟!..عذرخواهی برا چی؟؟!! ادامه دارد... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمرین نیروهای «نوپو» در برف •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
پاور پنت شهادت حضرت زهرا.ppsx
8.37M
✳️پاورپوینت القاب حضرت زهرا سلام الله •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لالای ای جبهه لرین •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
44.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠نماز آتش ها را خاموش می کند! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 تصاویری ترسناک از تنهایی مردم آمریکا در هجوم سرما ❌ افزایش قربانیان یخبندان آمریکا به ۶۴ نفر  •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دیر آمدم، دیر آمدم... در داشت می سوخت 🔹شعرخوانی بغض آلود شاعر طلبه آقای حسن بیاتانی در محضر مقام معظم رهبری •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصاحبه با مردم سال ۱۳۵۶ 🔸غذا چی میخورید؟ 🔹+نون و اب 🔸_نون نداریم بخوریم ❌ بعد یه بچه ۱۲ ساله تو تلگرام و اینستاگرام میاد میگ چی کم داشتید سال ۵۷ انقلاب کردید...😐 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹تو چه میدانی رمل و ماسه چیست؟! 🌹بین ابروها رد قناسه چیست؟! 🎞استاد رحیم‌پور ازغدی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
بسته محتوایی نهم دی.pdf
2.07M
بسته محتوایی ویژه 9دی جهت استفاده مبلغان و فعالان فرهنگی # ۹دی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۲۳۹ قرآن کریم ( آیات ۳۱ تا ۳۷ سوره مبارکه یوسف )  🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۲۴۰ قرآن کریم ( آیات ۳۸ تا ۴۳ سوره مبارکه یوسف )  🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «مَن عَلَّمَ آیَةً فی کِتابِ اللهِ تَعالی، کانَ لَهُ اَجرُها ما تُلِیَت» هر که آیه‌ای از کتاب خدا را به دیگری بیاموزد، پاداش آن آیه، تا زمانی که خوانده می‌شود به او نیز می‌رسد. (مستدرک الوسائل ۴/۲۳۵) 🎙 استاد پرهیزگار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انتشار برای اولین بار | فیلم منتشر نشده از اشک‌ها و نگرانی‌های حاج قاسم در روز تودیع از فرماندهی سپاه کرمان و معرفی به عنوان فرمانده نیروی قدس •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🍃مغرور نباشیم🍃 ❤️وقتی پرنده ای زنده است، مورچه را میخورد ! ❤️وقتی میمیرد مورچه٬ او را میخورد شرایط به مرور زمان تغییر میکند . . . هیچوقت.... ❤️کسی را تحقیر نکنیم شاید امروز .. قدرتمند باشیم اما . . . زمان..... از ما قدرتمند تر است ! ❤️یک درخت، هزاران چوب کبریت را میسازد.. اما....... ❤️وقتی زمانش برسد، یک چوب کبریت میتواند٬ هزاران درخت را بسوزاند ! ✅ پس خوب باشیم و خوبی کنیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
حاج حسین یکتا - جنگ ترکیبی - ناشناس.mp3
16.8M
❇️ تحلیلی متفاوت، جذاب و کاربردی از حاج حسین یکتا درباره مسائل جنگ ترکیبی 👈 حتما گوش کنید •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : اموری که موجب راحتی روح می‌شوند 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 |خرمشهرها در پیش است... 🌱امام خامنه‌ای🌱 ⭕️‏"اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد؛مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند." •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق 💞قسمـــٺ #ب
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ هرچه بیشتر فخری خانم... توضیح میداد. مریم خانم بیشتر عصبی میشد.😠 یوسف تا میخواست حرف بزند، با فریاد ها و بی احترامی های مریم خانم باز سکوت میکرد.😡😲 خودش هم مانده بود چه کند..! شاید اصلا نباید می آمد.شاید این راهش نبود. را گفته بود. هم کرده بود. یوسف گرهی سفت به پیشانیش بود.😠 نگاهش روی و دستانش مشت شد.اما کرد. تا نشکند حرمت بزرگترش را. مریم خانم به مراتب سخت تر و بدتر از خاله شهین، با داد و فریاد، هر دو را از خانه بیرون کرد.😡😵👈 در مسیر برگشت... تا رسیدن به خانه باز مادرش حرفهای قبل را تکرار میکرد.به خانه رسید.مادرش را، پیاده کرد. یک سره بسمت پایگاه راند...😠💨🚙 تازه علی و کاروانش از راهیان برگشته بودند.به پایگاه رسید.جمعیت زیادی به استقبال مسافران خود آمده بودند. ماشین را پارک کرد. کلافه و عصبی وارد اتاق شد...😠😣 مدام طول اتاق را طی میکرد. می ایستاد. با کفشش ضرب میزد. دوباره راه میرفت... میخواست درستش کند. باید به هدفش میرسید...!باید امشب حرف آخرش را میزد.! 😠✋ سه هفته ای از آن روز میگذشت... همان روزی که دلش را باخت.💓چند روز دیگر عروسی یاشار بود. از عید نوروز هیچ نفهمیده بود. بس که درخانه بحث و دعوا بود. فقط بر سر زن گرفتنش..! از دیشب را گرفته بود.. دل مادرش را به دست آورد. باید که قدم ها بردارد..تا به وصلش برسد.!☺️🙈 علی_اینجا رو ببین.. ببین کی اینجاست علی وارد اتاق شد... او را گرم در آغوش گرفت.😍🤗یوسف نگاهی به علی کرد. خود را از آغوش علی کنار کشید.با دستهایش بازوی علی را فشرد. به چشمهایش زل زد. _درستش میکنم..! باید درست بشه..!😠 به سمت در خروجی پایگاه رفت.هیچ کاری به ذهنش نمی آمد. تپش قلبش باز زیاد شده بود. علی بلند گفت: _یوسف مراقب باش..! گولش رو نخوری.! دستش روی قلبش گذاشت. ماساژ میداد.😣 اخمهایش را بیشتر در هم کشید. پرسوال نگاهی کرد. علی_ شیطونو میگم.😊 همانجا میخکوب شد... کم کم گره پیشانیش باز شد.واای چکار میخواست انجام دهد.!؟ 😰😱غصه دار کنار در ورودی، همانجا نشست.«ای وای» آرامی گفت، سرش را زیر دستانش برد.😞😣 علی میدانست... از همان روز اول فهمیده بود.اما خیلی بی تفاوت رفتار میکرد.باید قفل زبان یوسف را باز میکرد.😊کنار یوسف نشست. _خب بگو گوش میدم. یوسف سرش را به دیوار تکیه داد. نگاهش به حیاط پایگاه بود. _قدم اولو خوب رفتم.. ولی گیر کردم علی..!😞 _گیر نکردی رفیق..! کلافه شدی، زود از کوره درمیری، شبها خوابت نمیبره،درست میگم مگه نه...؟! یوسف نگاهی به علی کرد.علی بلند شد. دست رفیقش را گرفت و او را بلند کرد. _درد عشقی کشیده ام که مپرس😊 لبخند محجوبی زد. _خیلی تابلو بودم، آره..؟!🙈 علی خندید.😁 _اووووه چه جورم...!! از تابلو هم، یه چیزی اونورتر...خب چرا نمیری جلو..!؟ سرش را به زیر انداخت.با لحنی سرشار از غم گفت: _ مامان بابا شدیدا مخالفن😞 علی دستی به شانه های یوسف زد. _این دیگه مشکل خودته رفیق.. ولی یه چیزی بگم بهت، دست روی الماس فامیل گذاشتی. تبریک میگم به .👌 یوسف باشرم، سرش را به زیر انداخت.آرام گفت: _میدونم🙈😎 علی بلند شد. _باید برم خونه. ولی کاری داشتی درخدمتم. فعلا یاعلی.😊✋ علی رفت.و یوسف... چند دقیقه ای همانجا بود. بسمت ماشینش آرام راه میرفت. مشکل، باید حل میشد،باید..! 😍✌️ غصه، ذوق، نگرانی، ترس، شک، توهین، تهمت، بی احترامی، قهر، دعوا، بحث، همه اینها که باهم جمع میشدند... در برابر 💪هیچ بود.. صفر بود.. قدرتی نداشت.. جزم بود. فقط ☝️که ✨ راضی بود باید میرفت تا به منزل لیلی میرسید. نه ، و به ...!! ادامه دارد... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت ابومهدی از محاصره توسط داعش: من و حاج‌قاسم در آستانه اسارت بودیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مگر حجاب یکی از فروعات دین نیست؛ آیا ما منکرهای بدتر از این در جامعه نداریم؟ چرا چسبیده ایم به این یکی؟ •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 تا قبل رفتنت، نمی دانستیم که چقدر دوستت داریم... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بیانات امام خامنه ای 🎥 🔸حقیقت نه دی 🔹در قضیه سال 88 یک نکته اساسی است و آن نکته بر می گردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شاخص های مکتب شهید سلیمانی .pdf
1.29M
‏ ﷽ شاخص های مکتب شهید سلیمانی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat