41.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب اسلامی دیدار خانوادههای شهدای امنیت. ۱۴۰۳/۸/۶
💻 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّىَ حِينٍ»
آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی (که مرگشان فرا رسد یا گرفتار عذاب الهی شوند).
تفسیر:
آیه مورد بحث، مى گوید: اکنون که چنین است بگذار آنها در جهل، گمراهى، غفلت و سرگردانیشان فرو روند تا مرگشان فرا رسد و یا گرفتار عذاب الهى شوند که این قبیل افراد سرنوشتى غیر از این ندارند (فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتّى حِین).
🌺🌺🌺
کلمه حین ممکن است اشاره به وقت مرگ یا وقت نزول عذاب و یا هر دو باشد.
واژه غَمْرَة (بر وزن ضربه) در اصل از غمر به معنى از بین بردن اثر چیزى است، سپس به آب زیادى که مسیر خود را مى شوید و پیش مى رود غمر و غامر گفته اند، و بعد از آن به جهل و نادانى و گرفتارى هائى که انسان را در خود فرو مى برد، نیز اطلاق گردیده است، و در آیه مورد بحث، به معنى غفلت و سرگردانى و جهل و گمراهى است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۴ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : گناه، مرکبی که به پرتگاه میبرد
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرزند_دلبندم
⭕️ موضوع : تعارضات تربیتی در خانواده
🎙 سخنران : استاد تراشیون
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت131 ✍ #میم_مشکات سیاوش حرفی نزد، تنها دستانش را محکم تر دور راحله گرفت.
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت132
✍ #میم_مشکات
زیارتشان را کردند. توی حیاط، روی صندلی های مشرف به گنبد نشسته بودند. سیاوش گفت:
-آدم یاد امامزاده صالح تهرون می افته
دست کرد از جیب کتش جعبه کوچکی در آورد:
-اینو میخواستم زودتر بهت بدم اما جور نمیشد. فک کنم امشب و اینجا، بهترین موقعیت باشه
دست چپ راحله را گرفت و انگشتری را که خریده بود در انگشت حلقه راحله انداخت. انگشتر طلای زرد بود با یک نگین درشت، بیضی شکل و برجسته عقیق سرخ
-وااای سیاوش خیلی قشنگه... خیلی
-گفتم لابد این بچه حزب اللهی ها از این مدل انگشترا برا عشقاشون میگیرن، سید رو بردم که نظر بده. اگه خوشت نیومده بگو تا برم یقه صادق رو بگیرم
و خنده کنان ادامه داد:
-دقت کردی اگ سید نبود من نمیدونستم چطوری زن داری کنم? خدایی رفیق خوبیه...
راحله که خنده های سیا لبخند روی لبانش اورده بود گفت:
-تو مراسم دیدمش، بنده خدا حتی سرشم بالا نیاورد... قیافه ش ادمو یاد شهیدا میندازه
سیاوش خنده کنان گفت:
-بدجور نور بالا میزنه و بوی شهادت میده!
بعد خیره به آسمان و با لحنی که سابقه نداشت گفت:
-خدا حفظش کنه... خیلی مدیونشم... برای خیلی چیزا
و رو کرد به راحله و گفت:
-میدونی حتی زودتر از من فهمید که عاشقت شدم!! همون روز معذرت خواهی!! از خودمم بیشتر میشناستم
و خندید. راحله با عشق قهقه های سیاوش را نگاه میکرد: چقدر دوست داشتی ست این آدم!
- خدا برات نگهش داره سیاوشم
- هممم... موافقم
راحله کمی با انگشترش بازی کرد، سیاوش که گویا از ترکیب رنگ سرخ انگشتر و پوست سفید راحله خوشش امده بود گفت:
-نمیدونم رسم اینجور چیزا چیه ولی دیدم هیچی برات نگرفتم... دوست داشتم یه یادگاری داشته باشی...
بعد نگاهش را از گنبد به سمت راحله چرخاند:
- یه چیزی که نشون بده مال منی!
راحله قند در دلش آب شد. چه حس خوبی بود این مال کسی بودن. نه به معنای تملک، اینکه بدانی کسی هست که برایش مهم است حال تو... که مواظبت است... اینکه تورا بخواهد برای خودش!
راحله دست های سیاوش را گرفت و به کبوترهایی که روی زمین نشسته بودند خیره شد:
-صادقانه بگم، هیچ وقت فکر نمیکردم به آدمی مثل تو بله بگم. نه اینکه بد باشی، بالاخره با هم تفاوت داشتیم. میدونی که چی میگم? البته الان معتقدم تفاوتمون بیشتر ظاهریه...ولی هرچی بود، خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد. کنارت یه حس خاصی دارم. یه حس یکی بودن. حس اینکه میتونم کنارت رشد کنم. یجور جفت و جور بودن. دقیقا انگار یه روح داشته باشیم
بعد نگاهش را در نگاه سیاوش دوخت:
-میدونم که کنارت خوشبخت میشم!
سیاوش کمی سکوت کرد. این سکوتش مختص وقتهایی بود که سرشار میشد از غرور و خوشی. راحله میدانست، برای همین ناراحت نمیشد. انتظار نداشت سیاوش جواب حرفهایش را حتما با کلام بدهد... هرکسی شیوه خودش را دارد برای ابراز خوشحالی... سیاوش کمی خودش را جابجا کرد تا شانه به شانه راحله شود، دستش را دور شانه راحله گرفت و محکم ب خودش فشرد. راحله سرش را بالا گرفته بود و سیاوش را نگاه میکرد و سیاوش هم خیره به گنبد امامزاده گفت:
- نعمت های زندگی من کم نبودن اما شاید تو بهترینش باشی
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #دیدنی | موزِ پوستقرمز دیده بودین؟
▫️بافتی نرمتر و مزهای شیرینتر از موز زرد دارد و بعضی از انواع آن مزهای شبیه تمشک دارند!
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای حذف رهبران حزبالله از کجا شروع شد؟
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 داستان بسیار زیبا از استاد عالی به نقل از حضرت آیه الله اراکی رحمت الله علیه
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی با #امام_زمان!
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بایستی خطای محاسباتی رژیم
صهیونیستی به هم بخورد!
#وعده_صادق
#ایران
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَل لَّا يَشْعُرُونَ»
برای این است که درهای خیرات را با شتاب به روی آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمیفهمند (که این وسیله امتحانشان است).
تفسیر:
از آنجا که در آیات گذشته سخن از احزاب و گروه هاى لجوج، متعصب و خود خواهى به میان آمد که تنها به عقائد خود چسبیده و خوشحالند و راه هر گونه تحقیق را به روى عقل خود بسته اند، در آیات بعد، به بعضى دیگر از پندارهاى خودبینانه آنان اشاره کرده، مى گوید: آیا آنها گمان مى کنند اموال و فرزندانى را که به آنان داده ایم... (أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مال وَ بَنِینَ).
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۶ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : در هر لحظه در محاصره بلاها و حوادث هستیم
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 پدر مدیریت تربیت را برعهده دارد و مادر نقش مربی تربیتی را ایفا میکند...
🎙استاد تراشیون
#تربیت_فرزند
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت132 ✍ #میم_مشکات زیارتشان را کردند. توی حیاط، روی صندلی های مشرف به گنبد
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت133
✍ #میم_مشکات
سیاوش ساندویچ ها را گرفت و سوار ماشین شد:
-خب خانم جان! کجا بریم این ساندویچ ها رو میل بفرماییم!!
راحله پلاستیک را عقب گذاشت و خنده کنان گفت:
-نمیدونم! جاش فرق نداره فقط سقف نداشته باشه*
نیم ساعت بعد، روی چمن های حاشیه بلوار چمران نشسته بودند. هر دو پاهایشان را دراز کرده بودند و ساندویچ هایشان را گاز میزدند. سیاوش قطره سسی را که روی چادر راحله ریخته بود پاک کرد:
-راجع به حرفهات فکر کردم. مثالت در مورد چادر خیلی مرتبط نبود!
راحله کمی از نوشابه اش را خورد:
-میدونم!
-خب?
-فقط خواستم بگم هرچیزی که آدم رو اذیت میکنه الزاما کنار گذاشته نمیشه. خیلی چیزا اذیت میکنن. همین دکترا گرفتن، سخت نیست?
-چرا، ولی در عوض چیزای دیگه به دست میاری
راحله آخرین لقمه ساندویچش را قورت داد:
-خب پس مهمه که عوض سختی چی به دست میاری
-مثلا?
-منطقی صحبت کنیم?
-حتما
راحله چادرش را مرتب کرد، پاهایش را کنار هم جفت کرد و روبروی سیاوش نشست:
-خدا گفته حجاب. جدای از فواید دنیایی و اجتماعی ش، وقتی من نشون بدم که برای حرف اون احترام قائلم وبه عشق اون سختی رو تحمل میکنم، خب خودش رو به دست میارم، ارزش نداره?
سیاوش متفکر نگاهی به راحله کرد ولی جوابی نداد. راحله دستهایش را سر زانو هایش گره کرد و چانه اش را روی دست هایش گذاشت و خیره به عابر های پیاده روی بالای چمن ها گفت:
- میدونی سیاوش، حجاب داشتن یجور مهربونیه. مهربونی من نسبت به دنیا و اخرت ادم های اطرافم. میتونم بگم به من ربط نداره اما دوست ندارم من مسبب اسیب بقیه باشم. ایا کسی بخاطر اینکه مهربونیش فراتر از این دنیاست قابل سرزنشه?
سیاوش ساکت به چشم های فندقی رنگ و متفکر راحله چشم دوخته بود. وقتی بلند شدند سیاوش که روبروی راحله ایستاده بود، روسری راحله را مرتب کرد و لبه های چادر را به هم چسباند و با چشمش اشاره ای به چادر راحله کرد و گفت:
-از این مهربونیت خوشم اومد
و لبخند زد:
-بفرمایید مهر بانو! خوشی تعطیل، باید تشریف ببریم سر کتاب دفتر
راحله سوار شد، در را بست و رو به سیاوش گفت:
-شما که ترم آخرته! راحت میشی...راستی جشن فارغ التحصیلی ندارین?
-چرا! یه کارایی میکنن!
-منم میتونم باهات بیام?
-من که از خدامه ولی خب تو شاید دوست نداشته باشی کسی بفهمه نامزدیم!
راحله در حالیکه به خیابان خیره بود لبخندی زد و گفت:
-چرا دوست نداشته باشم?
و سیاوش لبخند رضایت بخشی زد از این جواب مثبت در لفافه!
پ.ن:
*دیالوگی از فیلم دلشکسته
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
#تلنگر
روح انسان همانند جسمش نیازمند تغذیه است.
اگر روحی فقیر و گرسنه شود
به افسردگی و استرس و بدخلقی دچار می شود.
منبع تامین تغذیه روح انسان، خداوند است!
هر قدر این ارتباط قوی تر باشد،
روح سالم تر و آرام تر، و اخلاق انسان
شیرین تر است.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیوی شبیه سازی شده از حمله اسرائیل به ایران که توسط هوش مصنوعی طراحی شده.
سامانه باور عملکرد فوق العاده ای داشته و اکثر موشک های اسرائیلی رو مورد هدف قرار داده.
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭
شرارت اسرائیل بزرگنمایی و کوچکانگاری نشود یعنی چه؟
#وعده_صادق
#ایران_قوی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 برای امام غائبمون وقت بذاریم...
نیازهــــای کاذبِ دنیــا ، ما رو از امام زمان عجل الله غافل کرده!
#امام_زمان_عج
#استاد_عالی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین عملیات شهادت طلبانه
#نشر_حداکثری
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ»
مسلّماً کسانی که از خوف پروردگارشان بیمناکند؛
تفسیر:
بعد از نفى پندارهاى این غافلان خودخواه، چگونگى حال مؤمنان و سرعت کنندگان در خیرات را، ضمن چند آیه بازگو مى کند و صفات اساسى آنها را تشریح مى نماید. نخست مى گوید: کسانى که از خوف پروردگارشان بیمناک و نگرانند (إِنَّ الَّذِینَ هُمْ مِنْ خَشْیَةِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ).
🌺🌺🌺
قابل توجه این که خشیت به معنى هر گونه ترس نیست، بلکه ترسى است که توأم با تعظیم و احترام باشد، همچنین مشفق از ماده اشفاق و از ریشه شفق به معنى روشنائى آمیخته با تاریکى، به معنى خوف و ترسى است که آمیخته با محبت و احترام است.
و از آنجا که خشیت بیشتر جنبه قلبى دارد، و اشفاق جنبه عملى را شامل مى شود، ذکر این دو، به صورت علت و معلول در آیه، روشن مى گردد، در حقیقت مى فرماید: آنها کسانى هستند که ترس آمیخته با عظمت خدا در دل هایشان جاى کرده است و آثار آن در عملشان و مراقبتهایشان نسبت به دستورات الهى نمایان است.
و به تعبیر دیگر اشفاق مرحله تکامل خشیت است که در عمل اثر مى گذارد، و به پرهیز از گناه و انجام مسئولیت ها وا مى دارد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۷ سوره مبارکه مؤمنون)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : ابدیت را به خاطر یک نیمروز تباه نکنیم!
#آیت_الله_سید_حسن_عاملی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ خونهای که بی قانون باشه به درد نمیخوره!
🔹#دکتر_سعيد_عزيزی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 #بادبرمیخیزد #قسمت133 ✍ #میم_مشکات سیاوش ساندویچ ها را گرفت و سوار ماشین شد: -خب خانم جان
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت134
✍ #میم_مشکات
#فصل_سی_و_دوم:
آمادگی برای جشن
بالاخره با هر زحمت و مشقتی بود امتحانات تمام شد. البته بیشترین خوشحالی نصیب سید صادق بود که محبور نبود قیافه چپ و چوله و غر زدن های سیاوش را تحمل کند. حالا دیگر سیاوش و راحله میتوانستند بدون استرس امتحانات، بیرون بروند، گشت و گذار کنند و حسابی خوش بگذرانند.
دو هفته ای تا جشن فارغ التحصیلی سیاوش مانده بود. کارهای خرده ریزی که لازم بود برای جشن انجام شود این فرصت را به سیاوش و راحله میداد تا نشان دهند برای انجام امور مشترک چقدر توانایی هماهنگی و سازش دارند. و الحق هم که به خوبی از پس آن برآمدند. هرکسی مجاز بود یکی دو نفر را به عنوان همراه بیاورد که خب سیاوش پدرش، صادق و راحله را دعوت کرد. البته ناگفته نماند که سودابه هم با تقلای فراوان و واسطه کردن دایی اش(پدر سیاوش) توانسته بود اسم خودش را جزو لیست مهمانان جشن کند. اتفاقی که سیاوش اصلا از آن خشنود نبود اما نخواسته بود روی پدر را زمین بیاندازد. از طرفی دوست نداشت پدرش از اتفاقات افتاده با خبر شود.
یکشنبه عصر، دو روز قبل از مراسم، راحله سیاوش را راضی کرد که بهتر است در این مراسم لباس رسمی بپوشد و اصرار داشت تا خودش برای سیاوش کت و شلواری باب میلش انتخاب کند. برای همین دو نفری در حال گز کردن* مغازه های پوشاک مردانه فروشی بودند تا راحله لباسی برازنده "عزیز دلش" پیدا کند.
سیاوش به یکی از کت و شلوار ها اشاره کرد:
-اون خوبه?
راحله چینی به بینی اش انداخت:
-اوممم...نه زیاد...از کت و شلوار های مدل ایتالیایی خوشم نمیاد... زیادی لوسن!
سیاوش خنده اش گرفت:
-لوسن?مگه گربه ان
- خیلی رسمی نیستن... یجورایی اسپورت به حساب میان... من سبک انگلیسی رو ترجیح میدم... سنگین و با وقار...مثلا اون خوبه...اره همون که پارچه ش هم مدل انگلیسیه
سیاوش نگاهی کرد. یکی از ابروهایش را داد بالا و چشمش را ریز کرد... کت و شلوار قهوه ای با آن بافت دانه دار طورش که خصیصه پارچه های طرح انگلیسی بود به نظر جالب می آمد:
-شمام هنرهاتو یکی یکی رو میکنیا! نگفته بودی در مورد لباس اینقد اطلاعات داری!
-اخه بابا روی لباس پوشیدنش حساسه! معمولا هم مامان براش انتخاب میکنه، منم کنار دستش یاد گرفتم!
سیاوش سری تکان داد:
-چه جالب! باشه، امتحان میکنیم!
جلوی آینه یقه اش را مرتب کرد و دکمه کتش را بست و به طرف راحله برگشت. راحله با ذوق سر تا پای سیاوش را وارسی کرد: کاملا بی عیب و نقص!
-شبیه اون بازیگره شدی!
سیاوش دستی به موهایش کشید:
-چه ادرس دقیقی!
- همون که پلیس بود و یه سگ داشت
سیاوش از نحوه آدرس دادن راحله خنده اش گرفت و از طرفی چون اولین باری نبود که این جمله را میشنید فهمید که منظور راحله کیه، برای همین گفت:
- کمیسر* و رکس?
راحله گفت:
-اره همون... هم قیافه ت، هم صدات
و خندید. بعد سنجاق کراوات سیاوش را زد و همانطور که متفکرانه سیاوش را ورنداز میکرد گفت:
- الان دیگه واجب شد خودم هم باشم توی جشن! اصلا باید اعلام رسمی کنم که یه وقت کسی به کله ش نزنه عاشقت بشه!
سیاوش بلند خندید. طوری بلند که صاحب مغازه و شاگردش هم لبخندی زدند.
پ.ن:
*گز کردن: کنایه از پیمودن
* گادیون بروکهارد که در ایران با فیلم کمیسر و رکس و دوبله کیکاووس یاکیده شناخته شده است.
#ادامه_دارد...
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج