eitaa logo
شیعه
2.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
14 فایل
بی شک بدون دید سیاسی درست و صحیح و در خط ولایت پر پروازی نخواهدبود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این جوجه اسرائیلی ها میگن ما از موشک های حماس نمی‌ترسیم که بعدش فقط زیرپوش سفیده😁 @Banooye
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از مسجد دیالمه تا مدیریت سکولار! @Banooye
✍داستان مرتاض هندی و علامه طباطبایی 💠آیت الله شبیری زنجانی میفرمودند: ( در شصت -هفتاد سال قبل سه تا موسی در قم بوده اند دوست و رفیق.یکی سید موسی صدر. یکی سید موسی شبیری و دیگری شیخ موسی قمی فرزند شیخ علی زاهد قمی): مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت.از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. .. و راست می گفت.تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر -بعدها:امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.مرتاض گفت درون آن سینی -که بزرگ هم بود- بنشین.ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل و ویران می کنم.اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را-که جوانی نو خط بود- سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم. مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی تبریزی بردیم. ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم و برخی هایمان گویی خود را باخته بودند و بعضی با کمال وقار و اطمینان نفس به همراه این مرتاض به منزل علامه رفتیم.وارد اتاق علامه شدیم. با روی خوش از ما شاگردانش استقبال و برخورد کرد و در گوشه ای نشست. گفتیم که این مرتاض از هند امده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند. مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در اورد و اورادی می خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می اورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا اورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و بیرون رفت.با سراسیمه گی و التهاب. برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد.  مرتاض که از شکست خوردنش ناراحت بود و قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام جعفر صادق و امام زمان علیهما السلام را دیده بود همان شب از قم رفت و تمام برنامه هایش به هم ریخت. ارادت ما هم به علامه ی طباطبایی-علیه الرحمه- بیشتر از قبل شد. @Banooye
35868007320492.mp3
7.34M
سرودسلام فرمانده @Banooye
🔸ترکیه به درخواست اسرائیل فعالان حماس را اخراج کرد 🔹رسانه‎های رژیم صهیونیستی در آستانه روز قدس مدعی شدند که دولت ترکیه به درخواست مقامات این رژیم ورود فعالان جنبش حماس به ترکیه را ممنوع و از دهها نفر از اعضای دیگر (این جنبش) نیز خواست تا خاک این کشور را ترک کنند. @Banooye
داستان_کوتاه خدایا من یاغی نیستم 🔹روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضو گرفتن بودند که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد... با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می‌گرفت و همه آداب و ادعیه‌ی وضو را بجا می‌آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...! به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد. ایشان پرسیدند: «چه کار می‌کردی؟!» گفت: «هیچ!» فرمود: «تو هیچ کار نمی‌کردی؟!» گفت: «نه!» می‌دانست که اگر بگوید نماز می‌خواندم، کار بیخ پیدا می‌کند!!! آقا فرمود: «مگر تو نماز نمی‌خواندی؟» گفت: «نه!» آخوند فرمود: «من خودم دیدم داشتی نماز می‌خواندی...!». گفت: «نه آقا اشتباه دیدید!» سؤال کردند: «پس چه کار می‌کردی؟» گفت: «فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!» این جمله در مرحوم آخوند خیلی تأثیر گذاشت. تا مدت‌ها هر وقت از احوال آخوند می‌پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود: «من یاغی نیستم!» 🔹خدایا ما خودمون هم می‌دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم. نماز و روزه‌مان اصلاً جایی دستش بند نیست! فقط اومدیم بگیم که: «خدایا ما یاغی نیستیم. بنده‌ایم. اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده. لطفا همین جمله را از ما قبول کن...» ‌@Banooye
🔻وقتی می‌گوییم «هم‌تباران یمنی» دقیقا از چه سخن می‌گوییم؟ ریشه‌ی هر دو ملت یکیست 👤 کاربر یمنی نوشت: 🔸 طایفه دیلمی در یمن زندگی می‌کنند و ریشه ایرانی دارند و بسیار پرجمعیت و با نفوذ هستند. آنها از دیلم به اینجا آمده‌اند. ما یک ملت هستیم. @Banooye
🔘 داستان کوتاه ‍ در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند! عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند... ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد... مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت: دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است... عابد با خود گفت: راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم، و برگشت... بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت، روز دوم دو دینار دید و برگرفت، روز سوم هیچ پولی نبود! خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت... باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟! عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم! ابلیس گفت: زهی خیال باطل، به خدا هرگز نتوانی کند! باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: دست بدار تا برگردم! اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟! ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی... 💐 عالَم همه صورتند و معنی‌است علی از هر چه بجز تبرا کردیم 💐 💐 یا رب به دلم ، مهر افزون کن جز حرفِ زِ لوح دل بیرون کن💐 @Banooye
⭕️ پوتین خطاب به گوترش: اگر کوزوو حق داشت از صربستان جدا شود، پس لوهانسک و دونتسک هم این حق را دارند 🔻ولادیمیر پوتین: من بسیار به این موضوع آگاه هستم، من شخصا اسناد دیوان بین المللی دادگستری در مورد کوزوو را مطالعه کرده ام. تصمیم دادگاه بین‌المللی را به خوبی به خاطر دارم که می‌گوید هنگام اعمال حق تعیین سرنوشت این یا آن قلمرو به عنوان یک کشور، به مجوز اعلام حاکمیت از سوی مقامات مرکزی نیاز نیست. این در مورد کوزوو گفته شد. و این تصمیم مورد حمایت همه قرار گرفت. من شخصاً تمام نظرات مقامات آمریکایی، کشورهای اروپایی را خواندم، همه آنها از این موضوع حمایت کردند. اگر چنین است، دونتسک و لوهانسک حق دارند بدون مراجعه به مقامات مرکزی اوکراین، حاکمیت خود را اعلام کنند. 🔻گوترش: آقای رئیس جمهور، سازمان ملل کوزوو را به رسمیت نمی شناسد 🔻ولادیمیر پوتین: اما دادگاه اینگونه تشخیص داده است @Banooye
وهابیت پنهان در عصر رضاشاه به نام مبارزه با خرافه گرایی و رسیدن به عقل گرایی و تمدن، توسط التقاطیون: این افراد التقاطی با اینکه خود را وفادار به مکتب تشیع می‌دانستند اما متاسفانه توانستند در بسیاری از باورهای شیعه رخنه ایجاد کنند التقاط شیعه با هابیت در واقع ترویج پنهانی وهابیت بود و افرادی چون احمد کسروی و حکمی‌زاده و شریعت سنگلجی به شدت مروجان این طرز تفکر بودندکه کتاب شیعه‌گری احمد کسروی و کتاب اسرار هزار ساله حکمی زاده از نمونه های مکتب التقاطیون است که البته امام خمینی ره کتاب کشف‌لاسرار را برای مقابله با این افکار می‌نویسد. برگرفته از کتاب جریان شناسی افکار التقاطی ص ١٣٠ ✍علی اعتمادی @Banooye
📙همسر فروشی . ▪️در انگلستان، در قرن 18، امکان فروش زن در نمایشگاه وجود داشت.رسم انگلیسی فروش همسر راهی برای پایان دادن به ازدواج ناموفق بود. ▪️شوهر بعد از اینکه زنش را با افسار به گردن، بازو یا کمرمانند یک اسب می آورد، مزایده عمومی برگزار می کرد و همسرش را به بالاترین قیمت پیشنهاد می داد. ▪️فروش همسران به هر شکلی تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت. جیمز برایس، وکیل و مورخ، در سال 1901 نوشت که در این زمان هنوز هم گاهی اوقات همسران فروخته می شدند. @Banooye