eitaa logo
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
3.9هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
279 فایل
❁﷽❁ 🔸 #دهہ‌ھݜٺٵدێ‌هٵ هم‌شهید‌خواهندشد.. درجنگ بااسرائیل انشاءالله بشرط...⇩ 🍃🌹[شهیدانه زندگی کردن]🌹🍃 🤳خادم خودتون↶ @Shheed_BH_80 ☎️حرفهای شما↶ @goshi_80 📬تبادل‌‌وکپی↶ @shraet_80 🚩شروع‌کانال⇜ ²³`⁸`⁹⁸ #دوستات‌رو‌به_کانال_دعوت‌کن⇣🌸😊🌸⇣
مشاهده در ایتا
دانلود
👳🏻‍♂ من در ایام جوانۍ؛ هر سھ روز یک ختم قرآن میکردم ! 🌱 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
بعداز دريافت حکم ‌تنفیذ؛ ¹• اولین جمله: اجازه می‌فرمایید آقا . . .! ‌‌²• دومین جمله: شرط ادب این بود من دست مبارک رهبر معظم را می‌بوسیدم لکن شرائط کرونایی این توفیق را از من سلب کرد (((: ؟ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
478.7K
•| قیـٰام یڪ‌نفره |• 『ڪانال‌سربازان‌دھہ‌هشتادی』
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
•••| بِســـم اللھِ الجنونْ |••• تاگرفتارحسین‹ ‌‌‌؏ ‌›‌‌نشیم! از گرفتاری‌ها رهانخواهیم‌شد :)
•••| بِســـم اللھِ الجنونْ |••• تاگرفتارحسین‹ ‌‌‌؏ ‌›‌‌نشیم! از گرفتاری‌ها رهانخواهیم‌شد :) [ضرر‌رساندن‌به‌بدن]⛔️ ³⁴ - حواسمون‌باشه‌که‌هر‌گناهی‌که‌میکنیم؛ مانع‌اشڪ‌ بر‌حسین-؏- میشه ! ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
🏘 طرف تا نیمه شب داره استوری مذهبی درست میکنه که صفحه ‌اینستاگرامش خالی نمونه . . ! ولی برای نماز صبح خواب میمونه . . ! اینجوری میخواید فرهنگ سازی کنید و برای ظهور قدمی بر دارید ؟! ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
🌺 اوایل دهه هفتاد بود. پنجشنبه شب‌ها یک دستگاه اتوبوس می‌آمد نمازگزارها را سوار می‌کرد می‌برد مسجد جامع برای دعای کمیل . . . محمودرضا هر هفته می‌رفت. یادم هست بار اولی که رفت گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟! گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه می‌گوید.» 🎙🌹 تولد: ¹⁸آذر¹³⁶⁰ شهادت: ²⁹دی¹³⁹³ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
@zekr_media - سید رضا نریمانی.mp3
13.37M
☁️🌙☁️ •〖به یه دنیای؛ بدون کربلا فکر کردی؟ 〗• 🎤سید رضا نریمانی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『سَـربـٰازانِ‌‌ دَهـہ‌هَشتـٰادیٖ‌』
#خون‌دلی‌ڪه‌لعل‌شد🌾 #قسمت_سوم3⃣ پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فرا گرفته و آب بالا آمده، تا جا
🌾 ⃣ به او گفتم ماه رمضان نزدیک است و من نمی‌توانم اعمال این ماه مبارک، اعم از نماز و روزه و دعا را در این سلول انجام دهم؛ پس مرا در این ماه آزاد کنید. گفت: عجب! ماه رمضان در پیش است؟! اینجا مناسب‌ترین جا برای روزه‌داری است. هذا مسجد (اشاره کرد به سلول) و هذا حمام (اشاره کرد به حمام‌های زندان). همین‌جا بمان، نماز بخوان و روزه بگیر! من می‌دانستم که او مرا آزاد نمی‌کند، اما من خواسته‌ی بزرگی از او طلب کردم تا خواسته‌ی کوچک را بپذیرد. فوراً به او گفتم: بسیار خب. اجازه بده من یک قرآن داشته باشم. گفت: اشکالی ندارد. اجازه داد یک قرآن از منزل برایم آوردند. خواندن قرآن در تاریکی شدید غیر ممکن بود. به نگهبان گفتم: می‌خواهم قرآن بخوانم؛ در را برایم کمی باز کنید. رفت اجازه گرفت. اجازه دادند که در به اندازه‌ی ده سانتی‌متر باز گذاشته شود. همین برای خواندن کافی بود... 📚 ✏️نویسنده: محمد‌علی‌‌آذر‌شب ...⌛ ••📔📕📗📘📓•📔📕📗📘📓•• ➣‌‌‌√ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→• @shohaadaae_80