#طݪبڱـٖے👳🏻♂
من در ایام جوانۍ؛
هر سھ روز یک ختم قرآن میکردم !
#مقام_معظم_رهبری🌱
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
#آیتاللهرئیسی بعداز دريافت حکم تنفیذ؛
¹• اولین جمله:
اجازه میفرمایید آقا . . .!
²• دومین جمله:
شرط ادب این بود من دست مبارک رهبر معظم را میبوسیدم لکن شرائط کرونایی این توفیق را از من سلب کرد (((:
#توچنینخوبچرایی؟
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
478.7K
•| قیـٰام یڪنفره |•
『ڪانالسربازاندھہهشتادی』
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
•••| بِســـم اللھِ الجنونْ |••• تاگرفتارحسین‹ ؏ ›نشیم! از گرفتاریها رهانخواهیمشد :)
•••| بِســـم اللھِ الجنونْ |•••
تاگرفتارحسین‹ ؏ ›نشیم!
از گرفتاریها رهانخواهیمشد :)
#چله_ترک_گناھ[ضرررساندنبهبدن]⛔️
#روز_سیوچهارم³⁴
- حواسمونباشهکههرگناهیکهمیکنیم؛ مانعاشڪ برحسین-؏- میشه !
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
•••| بِســـم اللھِ الجنونْ |••• تاگرفتارحسین‹ ؏ ›نشیم! از گرفتاریها رهانخواهیمشد :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#نواخت_زندگی🏘
طرف تا نیمه شب داره استوری مذهبی درست میکنه که صفحه اینستاگرامش خالی نمونه . . !
ولی برای
نماز صبح خواب میمونه . . !
اینجوری میخواید فرهنگ سازی کنید و برای ظهور قدمی بر دارید ؟!
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
#پای_اخلاق_شهدا🌺
اوایل دهه هفتاد بود.
پنجشنبه شبها یک دستگاه اتوبوس میآمد نمازگزارها را سوار میکرد میبرد مسجد جامع برای دعای کمیل . . . محمودرضا هر هفته میرفت. یادم هست بار اولی که رفت گریه کرده بود. پرسیدم: چطور بود؟! گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه میگوید.»
🎙#شهید_محمودرضا_بیضایی🌹
تولد: ¹⁸آذر¹³⁶⁰
شهادت: ²⁹دی¹³⁹³
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
@zekr_media - سید رضا نریمانی.mp3
13.37M
#رزق_معنوی_شبانه☁️🌙☁️
•〖به یه دنیای؛
بدون کربلا فکر کردی؟ 〗•
🎤سید رضا نریمانی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#خوندلیڪهلعلشد🌾 #قسمت_سوم3⃣ پس از پایان نماز دیدیم سیل، شهر را فرا گرفته و آب بالا آمده، تا جا
#خوندلیڪهلعلشد🌾
#قسمت_چهارم4⃣
به او گفتم ماه رمضان نزدیک است و من نمیتوانم اعمال این ماه مبارک، اعم از نماز و روزه و دعا را در این سلول انجام دهم؛ پس مرا در این ماه آزاد کنید.
گفت: عجب! ماه رمضان در پیش است؟! اینجا مناسبترین جا برای روزهداری است. هذا مسجد (اشاره کرد به سلول) و هذا حمام (اشاره کرد به حمامهای زندان). همینجا بمان، نماز بخوان و روزه بگیر!
من میدانستم که او مرا آزاد نمیکند، اما من خواستهی بزرگی از او طلب کردم تا خواستهی کوچک را بپذیرد.
فوراً به او گفتم: بسیار خب. اجازه بده من یک قرآن داشته باشم.
گفت: اشکالی ندارد.
اجازه داد یک قرآن از منزل برایم آوردند. خواندن قرآن در تاریکی شدید غیر ممکن بود. به نگهبان گفتم: میخواهم قرآن بخوانم؛ در را برایم کمی باز کنید.
رفت اجازه گرفت. اجازه دادند که در به اندازهی ده سانتیمتر باز گذاشته شود. همین برای خواندن کافی بود...
#ڪات_ڪتابـــــ📚
✏️نویسنده: محمدعلیآذرشب
#ادامهدارد...⌛
••📔📕📗📘📓•📔📕📗📘📓••
#ڪپی_فقط_باذڪرآیدی_ڪانال➣√
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→• @shohaadaae_80