هدایت شده از عسل کندوداران کوهستان ازمایش شده
12.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 رهبرانقلاب: ورود واکسن کرونای آمریکایی و انگلیسی به کشور ممنوع است
مخصوصا فایزر
و مشکوکبودن واکسن فرانسوی
( اشاره به واکسن انستیتو پاستور که متأسفانه مطابق دستورالعملهای فرانسویها وباهمکاری آنها درحال تولید است وبه نام واکسن ایرانی معرفی میشود
#واکسن_جعلی_ایرانی_درواقع_فرانسوی
#فقط_واکسن_شهید_فخری_زاده
#قیام_19دی_قم
📆 ۱۹ دیماه سالروز شهادت #شهید_احمد_کاظمی و جمعی از دلاورمردان نیروی زمینی سپاه گرامیباد.
💥روایتی از #شهیدقاسم_سلیمانی:
گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور میتوانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیتالمقدس را شروع کرده بودیم. شهید کاظمی توانست با کمک شهیدخرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و با گرفتن 11 هزار اسیر, شهر را آزاد کردند. آنها با دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر درمقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای 8 نجف و 14 امام حسین تحت فرماندهی احمد و حسین بودند. و این گونه بود که در همه عملیاتها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است...
🚩عنایت حضرت زهرا(س) به حاج احمد کاظمی:
اوایل سال 1361 در عملیات بیت المقدس در خدمت حاج احمد بودیم. او فرمانده تیپ نجف بود. نیروها خیلی به او علاقه داشتند... در حین عملیات به سختی مجروح شد، ترکش به سرش خورده بود. با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. شهید کاظمی می گفت «کسی نفهمد من زخمی شدم. همین جا مداوایم کنید. میخواست روحیه ی نیروها خراب نشود.»
🌟دکتر گفت «این زخم عمیق است، باید کاملاً مداوا و بعد بخیه شود» به همین دلیل بستری شد. خونریزی او به قدری زیاد بود که بی هوش شد. مدتی گذشت، یک دفعه از جا پرید!... گفت «بلندشو، باید برویم خط» هر چه اصرار کردیم بی فایده بود. بالاخره همراه ایشان راهی مقر نیروها شدیم. در طی راه از ایشان پرسیدم: شما بی هوش بودی، چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی؟
🌟هر چه می پرسیدم جواب نمی داد.
قسمش دادم که به من بگویید که چه شد؟ نگاهی به چهره ی من انداخت و گفت:
می گویم، به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی حرفی نزنی... بعد خیلی آرام ادامه داد «وقتی در اتاق خوابیده بودم، یک باره دیدم خانم فاطمه زهرا (س) آمدند داخل اتاق، به من فرمودند:
چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده، نمی توانم ادامه دهم. حضرت زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو، بلندشو، چیزی نیست، برو به کارهایت برس... وقتی حاج احمد به منطقه برگشت در جمع نیروها گفت:
من تا حالا شکی نداشتم که در این حنگ ما برحق هستیم، اما امروز روی تخت بیمارستان این موضوع را با تمام وجود درک کردم...
📙منبع:کتاب زندگی به سبک شهدا
آرزو میڪنم
نہ حسرت گذشتہ
غمگینتون ڪنہ،
و نہ غم آینده نگرانتون،
در حال زندگی ڪنید
و لحظه هایتان
پر از آرامش باشه!🌺🍃
صبح شنبه تون بخیر😊💖
@Shohada31314
#خداگرافےمونہ😊🌼🌿
•|🦋گاهے خدا آݩ قدڔ صدایٺ را دۅسټ دارد🦋ڪہ سڪۅٺ مے ڪند ٺا ټۅ بار ها بگۅیۍ خداۍ من...💌•|
💕عاشقٺم خدا❤️
@Shohada31314