eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
480 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5هزار ویدیو
40 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
فراز آخر وصیت نامه خطاب به همسر شهید است که می‌گوید: امیدوارم با صبر زینب گونه‌ای بتوانی خودت را راضی به نبودن من بکنی و بتوانی اندکی از مصیبت و درد زینب (س) را درک کرده باشی. فریده خوبم من که نتوانستم همسر خوبی برای تو باشم. تو با اینکه از اول ازدواجمان از پدر و مادرت دور شدی توانستی با تحمل دوری از خانواده‌ات و غریبی باز هم تکلیف خود را در همسری خوب ادا کنی که ان شاء الله مورد قبول خداوند متعال می‌گردد. فرزندمان را هر اسمی که خواستی نامگذاری کن و جوری تربیتش کن که دنبال رو صاحب اسمش باشد. بار الها روز اوّل ماه محرّم است با چشمانی گریان و با گامهایی لرزان و روحی پر التهاب جهت طلب عفو و به امید رضایت رو به درگاهت ایستاده ام خود می دانی برای چیست ولی می خواهم با زبان ناله بگویم.خدایا من بغیر تو کسی را ندارم،تویی صاحب من،تویی خالق من،تویی معبود و امید من،تویی که درهایت به تمام توبه کنندگان باز است،خدایا توبة مرا بپذیر،خدایا بیامرز مرا به گناهانی که از من آگاهتری،ببخش مرا به پیمانهایی که با تو بستم و لیکن بدان عمل نکردم خداوندا تو را به عزّت و شرف خانم فاطمه زهرا(س)از گناهانم بگذر. عجب روزی قلم به دست گرفته ام،روز اوّل محرّم،ماه پیروزی خون بر شمشیر،ماه نشانگر حماسه های اسلام،ماه شهادت سرور شهیدان حسین ابن علی؛ السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین یا ابا عبدالله سه سال است که با دیگر پاسداران در جبهه ها از اسلام دفاع می کنیم و بوی کربلایت رزمندگان را دیوانه کرده است. یا حسین مظلوم چقدر هستند کسانی که مثل من منتظر آزادی حرم پاکت هستند و چقدر از رزمندگانی در این مسیر در آرزوی دیدنت به خون خود غلطیده اند. یا امام حسین خیلی آرزو دارم که در کنار حرمت،حرم شش گوشه ات،برای مظلومیّتت و مصیبتت در عاشورایت گریه و زاری کنم باری برای دومّین بار و این بار صدای «هل من ناصر حسین»در دشتهای ایران طنین افکند و یاران خود را دوباره طلبید،پیر و جوان از تمام نقاط به این ندا لبیک گفت من هم یکی از مشتاقان،برای رضای خدا در این دشت سرازیر شدم،خود می دانستم که لایق نیستم ولی به خودم فشار آوردم که شاید از این ندا بهره ای داشته باشم،در این دشت خونین دفعاتی پاهایم سست شدند که فقط با یاد خدا و به یاد تشنه لب کربلا و یاد مادران جگر سوخته شهداء و یاد ناله های یتیمان شهداءدوباره مرا بقرب الهی بلند کرد. «الا بذکر الله تطمئن القلوب» خدایا من برای رضای تو به این هجرت قدم گذاشتم،تو هم در این هجرت راهنمایم باش.ملّت عزیز و از جان گذشته اسلام بخود آئید که مبادا از خدا غافل باشید و جبهه ها را فراموش کنید تازه اوّل کار است،رهنمود امام عزیزمان را به یاد آورید که فرمودند:راه قدس از کربلا می گذرد. خودتان را برای آزادی کربلا و قدس عزیز آماده کنید،که شهداءدر انتظار خبر پیروزی هستند،بدانید که با جبهه آمدنتان لرزه بر اندام ابر قدرتها می اندازید و خدا و آقا امام زمان(عج)را از خودتان راضی و خشنود می کنید. یار و یاور حسین زمان خمینی بت شکن باشید،در نماز جمعه ها و دعای کمیل ها برای رزمندگان و جنگ بیشتر دعا کنید،روحانیت متعهّد را یاری نمایید که تنها قشری است که به شرق و غرب وابسته نمی شوند،از تهمت و افتراءبپرهیزید که آفت انسان است،سعی کنید همیشه امر به معروف و نهی از منکر کنید،به نماز و دعاهایتان تکیه کنیدکه عامل پیروزی بر نفس است،سپاه پاسداران این نهاد جوشیده از ملّت را حمایت کنید. در آخر برای خودم طلب عفو می نمایم،خداوند توفیق عمل به احکام آن و اطاعت از ولایت فقیه را به شما نصیب فرماید.
کتاب حجت موجه در مورد این شهید بزرگوار نوشته است.
شهید محمدامین اژدری در سال 1345 در خانواده با ایمان درخوی به دنیا آمد. در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و شروع کرد به آموختن علم و دانش. در زمان اوجگیری انقلاب با اینکه نوجوانی بیش نبود بیش از حد توان در زمینه های مختلف تقلا می کرد. کوشش کرده تا انقلاب به ثمر برسد. بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در تمام صحنه ها که لازم بود حضور پیدا کرد، چرا که از همان اوایل زندگی با مفاهیم دینی و مذهبی آشنایی داشت و به رهبرش سخت عشق می ورزید. بعد از جنگ تحمیلی عراق آرام و قرار نداشت.خیل رزمندگان و جانثاران را دید و تابوتها سرخ را بر دوش مردم مشاهده کرد. او که رهرو خط خونین تشیع بود چگونه می توانست بیار امد برادر بزرگوارش شهید محمد صادق راه را برای او هموارتر کرده بود. بعد از شهادت برادر بزرگوارش درس و تحصیل را نیمه کاره گذاشت و به فرمان امام لبیک گفت و راهی جبهه شد. شهید محمدامین اژدری با انقلاب بزرگ شد و با انقلاب حیاتی دیگر یافت و با آن درخشید و خواست در مسیر تکامل وجودی به سعادت و حیات ابدی دست یابد. چندین بار به جبهه عزیمت کرد و مجروح شد عاقبت در سحرگاه خونین پنجم بهمن ماه شصت و شش در عملیات غرور آفرین بیت المقدس 2 در تپه های ماووت به شهادت رسید. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فرازی از وصیت نامه شهید محمدامین اژدری🌷 «ما باید از بی تفاوتیها و بمن چه ها و از صحنه کنار رفتن ها و مصلحت اندیشیهای بی مورد بترسیم هرچند عده ای خوششان نیاید خدایا تو شاهد باش که من هدفی جز تو و مقصودی جز راهی که تو خودت توسط پیامبر اکرم(ص) و امامان معصومت بمن نشان داده ای ندارم و عشقی جز شهادت در راه تو را ندارم و امیدم به تو و غیر از و پناهی ندارم... و امیدوارم که این هدیه ای که خودت بمن ارزانی داشته ای تقدیمت کنم...»
نگاهت وجودمان را از عشـق لبریز می‌ ڪند؛ کاش شفاعتی شامل حالمان شود ... 🌷🌷🌷🌷 ۲ ۱۳۶۶
💠 ڪــلام‌ شهـــید کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات میکند احساس کند که یک ‌شهـــید را ملاقات کرده است. 🌷شهید 🌷 یادشهداباصلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟شهید کر و لالی که با امام زمان(عج) ارتباط داشت.❗️ 🔸اسمش عبدالمطلب اکبری بود. زمان جنگ توی محل ما مکانیکی می‌کرد و چون کر و لال بود، خیلیا مسخره‌ش می‌کردن. یه روز رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش ”غلامرضا اکبری“. 🔹عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت ”شهید عبدالمطلب اکبری“! ما هم خندیدیم ومسخره‌ش کردیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشته‌‌ش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و آروم از کنارمون رفت…🚶‍♂ 🔸فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. جالب اینجا بود که دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخره‌ش کردیم! 😭 🔹وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: ” بسم الله الرحمن الرحیم “ یک عمر هر چی گفتم به من می‌خندیدن! یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم، فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن! یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم. آقا خودش گفت: تو شهید میشی...
🌷شهید احمدنیا زندگی نامه محمود احمدنیا تولد شهيد محمود احمدنيا در سال 1315 در شهرستان خوي در يك خانواده مذهبي به دنیا آمد. تحصیلات پس از پايان تحصيلات متوسطه درخوی، وارد دانشکده افسری ژاندارمری شد. وپس از فارغ التحصیلی در ژاندارمری مشغول شد. مسئولیت : فرمانده مرزباني هنگ ماكو مبارزات : در گرماگرم مبارزات مردمی ،همراه افسران انقلابی ارتش،از زمان آموزش در دانشکده افسری به مبارزه علیه رژم شاهنشاهی پرداخت. در سال 42 ازدواج کرد و صاحب 3دختر و 2پسر شد. شهادت : در19/12/58 برای آگاه سازی ملت از جريانات تلخي كه بر آنان مي گذرد و افشاي نقشه هاي شوم و ماهيت پليد ضدانقلابيون كه منطقه قطور را جولانگاه خويش کرده بودند همراه چند نفر از مسئولین شهر از جمله فرماندارشهید خوی قربانعلی کوچری و فرمانده عملیا ت سپاه خوی شهید محمد رحیمی به اين منطقه رفت .بعد از ديدار با مردم، هنگام مراجعت در بين راه توسط اشرار منطقه و ضدانقلاب کاروان شان به رگبار مسلسل بسته شد.سرهنگ احمدنیا در صحنه درگیری پس از چند مرحله تبادل آتش به شهادت می رسد.اما بقیه همراهان زخمی و اسیر شدند. هم اکنون مزار شهید در مقبره امامزاده سیدبهلول(علیه الرحمه) خوی زیارتگاه عاشقان و عارفان است.
خاطرات شهید محمود احمدنیا • به نقل از خود شهید: نيمه سال سوم دانشكده افسري صبح ساعت 9 ، همراه چند نفر از دوستان هم دانشكده اي با ماشین خودمان ،براي ملاقات با شهید مفتح و شهید مطهري در تهران ، به محل قرارکه خانه يكي از روحانیون انقلابی بود رفتیم. بعد از صحبت و بحث در مورد انقلاب و رهبري امام(ره) و خواندن نماز ظهر به جماعت، اعلاميه ها و نوارها را گرفتیم و آمدیم . در مسیر برگشت يك ماشين شخصي كه بعدا معلوم شد مربوط به ساواك است جلو راه ما سبز شد.دكتر آروين و دار و دسته شان بودند که ما را محاصره كردند. بعد از بازرسی ، در ماشين دو ساعت از ما بازجویی کردند.اما هیچ چیزی دستگیرشان نشد. خواست خدا بود که نتوانستند اعلامیه ها ونوار ها را در ماشین مان پیدا کنند.چون ما آنها را در زير داشبورد گذاشته بودیم. • خیلی منضبط، متدين ومقيد به فرايض ديني اخلاقی بود. بالاخص احترام ویژه ای به پدر و مادرش قائل بود. حتي به بچه ها وافراد کوچکتر از خودش هم احترام و ارزش می گذاشت. • بعد از تحويل پادگان مهاباد ارديبهشت 1358 بود که یک روز قبل از ظهر به خوي آمد. بعد از پياده شدن از هلي كوپتر (بالگرد) و انجام کار های اداری به ديدار خانواده و پدر و مادرش آمد.خیلی کوتاه در پانزده دقيقه ملاقات را انجام داد و رفت.قبل از رفتن چند دقيقه با من تنها صحبت کرد و گفت : به تو5 مورد وصیت میکنم.هیچ وقت این هارا از یاد نبر: 1 –همیشه به خدا و كتاب آسماني (قرآن) ايمان داشته باش. 2 – در هر وضعیتی در اطاعت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم و امامان و اولياء و اوصياء علیهم السلام باش. 3 – در خدمت به دين، قرآن، و برپا نگهداشتن پرچم ايران کوشا باش. 4 – در پیروی از رهبر جمهوري اسلامي لحظای تردید نداشته باش. 5 – هیچ وقت از مقابله با دشمنان دين، مملكت، نظام و رهبري خسته نشو و از مبارزه با آنها ها دست برندار.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا