eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
481 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5هزار ویدیو
40 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌴🥀🌴صحبت‌هاي همسر شهيد در مراسم تشيع جنازه شهيد: شهادت سرور شهيدان،‌ حضرت حسين‌بن علي (ع)‌ را به شما مردم مسلمان، تسليت عرض مي‌كنم و كلامم را با سخن امام و رهبر عزيزمان كه راه زيستن با شرافت و شهادت را به ما آموخت،‌ آغاز مي‌كنم. پسر رسول خدا در روز عاشورا فرمود:‌ به نام خدا و به خود خدا و بر ملت و آيين رسول خدا اين شهادت روزي من گردد و سرش را به طرف آسمان بلند نموده و گفت:‌ خداي من،‌ تو مي‌داني كه اين قوم،‌ مي‌كشند مردي را كه در روي بسيط زمين،‌ پسر پيغمبري جز او نيست. حسين (ع)‌ شهادت را به انسان‌ها آموخت و من در مقابل اين شهيدان و در اين روز مبارك،‌ نمي‌دانم چه بگويم،‌ سخن از همسر شهيدم و ياور شما مردم مظلوم كردستان،‌ كه او چگونه پاهاي لرزان بسياري را به رفتن وا مي‌داشت. دستانش را همواره مشت كرده و آيه «اشداء علي الكفّار رحماء بينهم» در اعمال او صدق مي‌كرد. او از تبار حسينيان بود. او فرياد مظلومين بود. پاهايش اين گونه استوار، گام در اوج مي‌نهاد. او مانند ديگر شهيدان،‌ مردانه و باوقار از ايثارگران تاريخ بود و با غرور و فداكاري،‌ مبارزه كرد. در كلامش، صداي سرداران ظهر خونين عاشورا،‌ به گوش مي‌رسيد. اين ياران امام كيانند كه در مقابل هيچ مسئله‌اي خم نمي‌شوند،‌ مگر به جور تير. نه او خم نشد و به جنگ ريشه‌هاي ستم رفت. او هيچ‌گاه،‌ راضي به ماندن در پشت جبهه و دور از ميدان نبرد نبود. هم چون عاشقي عارف،‌ از بعد از پيروزي انقلاب اسلاميمان،‌ راه ميادين نبرد مرزي را مي‌پيمود و همراه و پيشاپيش هم‌رزمانش،‌ پرچمدار اسلام و انقلاب بود و براي او،‌ سخت بود ماندن و فاصله داشتن از ميدان عشق،‌ شايد براي همين عشقش بود كه جسدش نيز ميل بر ترك ميدان نبرد را نداشت و او عاشق بود، عاشق سرورش حسين (ع)،‌ كه در ايام شهادت آن بزرگوار، او نيز برگشت و او با شهادتش بر ما ثابت كرد كه خيلي چيزها خاتمه نمي‌يابد و يكي از آن‌ها، شكوه مردانه مردان است. دنيا براي او قفسي بود كه ديگر توان ماندن در آن را نداشت. واقعاً‌ قابل تفكر است كه خداوند چگونه بهترين خلايق را به واسطه بدترين افراد، به خويش مي‌خواند. او از ميان ما رفت و فقط داغي عظيم،‌ در ميان ما و بر دل‌هايمان گذاشت. اما شناخت راه و هدف اين مردان خدا،‌ آرام‌بخش دل‌هاي ماست. زيرا اين عزيزان،‌ هرگز نمرده‌اند،‌ بلكه شيوه چگونه زيستن و چگونه مردن را به ما آموختند و اكنون من،‌ هرگز دل خسته و غمگين نيستم. زيرا چيزي را كه او سال‌ها،‌ انتظارش را مي‌كشيد و آن ديدار معبودش بود،‌ رسيد. پس،‌ نه،‌ هرگز غمگين نيستم. زيرا شما مردم شهرستان بانه مي‌دانيد كه او چه اندازه همراه شما بود و شما هم در آينده پاسخ آن مهرباني‌ها را به خدايش خواهيد داد. نصرالهي مرد خدا بود و حتماً او اگر در ميان شما بود،‌ اين چنين مي‌گفت:‌ اي مردم عزيز كردستان،‌ اگر من از ميان شما مردم خوش قلب كردستان رفتم،‌ مطمئنم كه شما ساكت نخواهيد ماند و دست هر كوردل و ضد انقلاب و ضد اسلام را از اين شهر و ديار،‌ كوتاه خواهيد كرد. اكنون كه ما همراه شهيدمان،‌ شهر شما را ترك مي‌كنيم،‌ هرگز خوش‌قلبي و مهمان نوازيتان را از ياد،‌ نخواهيم برد. ضمناً‌ از شما رزمندگان و همرزمان، همسرم و كليه مردم عزيز بانه كه در مراسم شهيد عزيزمان،‌ با ما همراه بوده‌ايد،‌ تشكر و قدرداني مي‌نمايم. اميدوارم كه خداوند به همه ما چگونه زيستن و چگونه مردن در راه خودش را بياموزد. والسلام.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 صحبت فرزند شهيد (حميد نصرالهي)‌ در اولين سالگرد: «بسم‌الله الرحمن الرحيم»‌ پدر عزيزم،‌ اي رهرو حسين! از آن روز دردناك كه خيال نيز از تصورش مي‌هراسد و دل از دردش، پاره مي‌شود، يك سال گذشت چشم‌هاي ما،‌ هنوز از اشك،‌ خشك نشده بود كه اما همان، آن حسين زمان،‌ نور چشم رسولمان، از بينمان رفت. بابا جان! اين دومين بار است كه فاجعه عاشوراي حسيني را بي‌تو زنده مي‌كنيم. باباجان!‌ به من گوش كن،‌ آخر چگونه مي‌توانم هجرتت را باور كنم،‌ هنوز اميدوارم روزي بيايي تا بر شانه هاي استوارت،‌ چون مرغي سبكبال بنشينم و با هم، هم‌چون گذشته، در دشت‌هاي زيباي بانه،‌ مردانه قدم زنيم. چه كم بود،‌ دوران با تو بودن، چه كوتاه بود دوران وصل. خدايا! مادرم هنگام دلداري من،‌ در سوگ پدر شهيدم مي‌گفت: تا امام را داريم،‌ در غم پدرت نخواهيم گريست. خدايا! اينك امام را هم بردي. حال مي‌خواهم به كنجي بنشينم و در فراق آن‌ها،‌ در فراق پدرم و امام بگريم. خدايا! از تو مي‌خواهم به من قدرت تحمل اين اندوه بزرگ را عطا فرمايي. خدايا! تو را به روح بزرگ امام عزيز،‌ قسم مي‌دهم كه مرا راهرو باوفايي،‌ براي راه هميشه جاويد امام،‌ قرار دهي. خدايا! تو را به پدر شهيدم «قاسم نصرالهي»‌ كه اكنون ميزبان امام عزيزمان، در بهشت است، قسمت مي‌دهم كه به ما، براي غم اين دو عزيز، صبر عطا فرمايي. من هم در اين عاشوراي حسيني، به همه عالم، اعلام مي‌كنم كه ما فرزندان شهدا،‌ با داشتن اين غم بزرگ،‌ با گام‌هايي استوار،‌ راه هميشه جاويد پدرانمان را با جان و دل، ادامه خواهيم داد و همه ما پاسداران كوچكي براي انقلاب اسلامي، خواهيم بود. والسلام عليكم و رحمـﮥ و بركاته. 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
🥀خاطرات دوستان سردارشهیدنصراللهی🥀 از دوستان نزدیک ایشان تعریف می‌کرد، برای سرکشی به خط می‌رفتیم، لحظه‌ای آقای نصراللهی به خواب رفت و بعد که بیدار شد، گفت: ماشین را نگه دارید و همه پیاده شوید. او همه ما را در آغوش کشید و حلالیت خواست. همه ما تعجب کردیم. دوباره به راه افتاديم. آن طور که دوستانش گفتند، ایشان همراه فرمانده سپاه کردستان و فرمانده ژاندارمری این استان در خط مقدم توسط عراقی‌ها محاصره می‌شوند. ایشان به آنان می‌گوید شما بمانید من می‌روم و کمک می‌آورم. در این فاصله، محاصره شده‌ها از دست عراقی‌ها فرار می‌کنند و شهید نصرالهی در راه آوردن کمک تیر مستقیم به پیشانیش اصابت کرده و به شهادت که مزد مجاهدتش است، می‌رسد. آن روز پس از شهادت ایشان، شرایط طوری می‌شود که نمی‌توانند جنازه را به عقب بیاورند. تقریبا یک ماه و نیم بعد از شب تاسوعا بود، جنازه را می‌آورند و روز عاشورا، تشیع جنازه با شکوهی در بانه صورت گرفت. در دوران خدمت در بانه، چنان با مردم درمي‌آميزد و در دلشان جاي مي‌گيرد كه همه به او عشق مي‌ورزند. تمام مردم او را حامي و ياور بي ادعا و دلسوز خود مي‌دانند. به همين دليل سه روز، همه شهر بانه سیاهپوش بود؛ بانه‌ای که جمعه‌ها هم تعطیل نمی‌شد، تقریبا در این چند روز واقعا به صورت نیمه تعطیل بود. خود مردم منطقه می‌گفتند، سابقه نداشته است زنان ما در تشییع جنازه‌ای شرکت کند. زنان بانه آن روز آمده بودند و همه‌شان گریه می‌کردند. در محله‌های بانه برای او مراسم بزرگداشت گرفتند. از سوی رزمنده‌ها، برای ایشان در حسینیه‌ای که نزدیک خانه‌مان بود، ده روز مراسم گرفتند.
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🥀خاطرات دوستان سردارشهیدنصراللهی🥀 از دوستان نزدیک ایشان تعریف می‌کرد، برای سرکشی به خط می‌رفتیم، لحظ
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 شهید نصراللهی در خاطرات همرزمان در شبي از شب‌هاي زمستان 1364 در حسينيه سپاه بانه فردي بدون اينكه كسي را از ورود خود با خبر كند، در تاريكي مراسم دعاي روح‌بخش كميل به آرامي وارد حسينيه شد و در حالي كه كلاه اوركت خود را بر سر كشيده بود، در گوشه‌اي از حسينيه نشست. دقايقي بعد به نوبه خود، دعاي كميل را با صداي خوب و سوزناكي كه هر فرد حاضر در مراسم را تحت تأثير عميق مداحي خود قرار مي‌داد، زمزمه نموده و ادامه داد. از تاريكي محفل مشخص بود كه اين فرد دعا را از حفظ مي‌خواند. در حين مراسم دعاي كميل فكر مي‌كرديم كه اين مداح اهل بيت، چه كسي از رزمندگان مي‌تواند باشد؟! احساس کرديم كه اين صدا برايمان آشناست. مراسم كه تمام شد، با پرس و جو فهميديم فرد دعاخوان كسي نيست جز فرمانده سپاه بانه «حاج قاسم نصرالهي». بعدها برايمان روشن شد حاج قاسم بارها و بارها در تاريكي مراسم دعا وارد محفل رزمندگان شده، به گونه‌اي كه كسي را از ورود خود با خبر نساخته است. (صفت الله آقا ميرزايي) --------------------------- در يكي از روزهاي ماه مبارك رمضان (بهار سال 1365) بود كه همراه ايشان و چند تن از نيروهاي ستاد سپاه، در برنامه مهمانی افطاري مركز گردان (محور) عباس آباد حضور داشتيم. تازه وقت افطار رسيده بود كه به وسيله بي سيم در پيام كوتاهي به حاج آقا نصرالهي اعلام شد: «چند نفر از رزمندگان در قسمت شرقي دهانه تونل گردنه خان مورد كمين عناصر گروهگ «كومله» قرار گرفته و به شهادت رسيده‌اند، ولي ظاهراً چند تن ديگر هنوز درگير هستند...» با دريافت اين خبر، بعضي از نيروها تنها توانستند با عجله و به طور سرپايي با لقمه ناني، افطار كنند، ولي برادر نصرالهي به خاطر نگراني و پيگيري موضوع، از اين لقمه نان نيز محروم مانده و سريع دستور حركت به محل مورد نظر (گردنه خان) را صادر فرمود. همه ما با مُجهز ساختن خود به سلاح، نارنجك و ديگر امكانات لازم براي اعزام به كمينگاه دشمن آماده شديم. هماهنگي‌هاي لازم براي اعزام چند دسته از گردان ضربت «جنداللّه» سپاه بانه و سپاه سقّز به محل انجام شد؛ بنابراین، حركت از سه جهت به طرف عناصر ضد انقلاب كه در اطراف تونل و گردنه خان مخفي بودند، آغاز شد. گروه اوّل از عباس آباد به سمت بانه و سپس به گردنه خان، گروه دوّم از بانه و گروه سوّم از سمت سقّز به سمت نيروهاي درگير. با اين آرايش و تاكتيك نظامي، عوامل ضد انقلاب تا اندازه اي به محاصره ما درمي‌آمدند. با رسيدن ما كه فرماندهي و هدايت نيروها را حاج قاسم بر عهده داشت، درگيري شدّت يافته و بار ديگر افراد گروهك كومله، نيروهايمان را در دام كمين خود انداختند، ولي اين بار با ترفندي ديگر و در اين سمت گردنه، يعني قسمت غربي دهانه تونل گردنه خان. دقايقي گذشت تا در تاريكي، نيروهاي ما در مقابل دشمن موضع بگيرند و عمليات «ضد كمين» را شروع كنند. نيروهاي دشمن با سلاح هاي خود، بي‌رحمانه به سوي ما آتش گشودند، گلوله‌ها زوزه كشان، يكي پس از ديگري بر اطراف جان پناه ما كه همان سنگ هاي بزرگ اطراف جاده و سينه كش كوه بود، اصابت و كمانه مي‌كردند. آنچه در اين درگيري توجّه همه را به خود جلب مي‌كرد، شجاعت تحسين برانگيز «كاك مجيد»، يكي از پيشمرگان مسلمان كُرد بود كه با بي‌باكي هر چه تمام، با تيربار دوشكا، شلّيك و مجال هر گونه حركت را از نيروهاي دشمن سلب مي‌کرد. خوشبختانه در اين معركه، تاريكي شب موجب هدر رفتن گلوله‌هاي دشمن مي‌شد و آنها را در نشانه روي دقيق روي نيروهاي ما ناكام مي‌گذاشت، البته ما نيز عليه نيروهاي دشمن تسلّط كافي نداشتيم. در خلال درگيري، لحظه‌اي من براي حاج قاسم احساس خطر كرده و به بهانه‌اي خود را در جلوي او قرار دادم تا از گلوله‌هاي افراد مقابل (دشمن) در امان باشد، ولي او قصد مرا از اين عمل فهميد و با طمأنينه خاصي كه نشان از ايمان قوي به خدا و شجاعت او داشت، گفت: «سيّد مرگ انسان دست خداست، اگر قرار باشد من در اينجا شهيد بشوم، با سپر شدن تو نيز به شهادت خواهم رسيد...». اين حرف حاج قاسم، واقعاً مرا تكان داد و اثر مثبتي در روحيه‌ام گذاشت... سرانجام هنگام درگيري، نيروهاي گردان جنداللّه سقّز هم وارد صحنه شدند. در اين موقعيّت، عرصه براي عناصر ضد انقلاب تنگ شد و چون اوضاع را آشفته ديدند با استفاده از تاريكي شب، فرار را بر قرار ترجيح دادند. با اين حال، چون اطمينان كافي از عدم حضور نيروهاي كومله نداشتيم، مجبور شديم تا روشنايي هوا، منطقه را تحت نظر داشته باشيم. صبح از پايگاه دوسينه خبر رسيد كه چند نفر از عناصر گروهك كومله به روستاي دوسينه مراجعت و پس از مداواي مجروحين خود از آنجا خارج مي‌شوند، ولي در حين خروج از روستا، با نيروهاي پايگاه مزبور، درگير و در نتيجه يكي از افراد ضد انقلاب به هلاكت مي‌رسد. (پرويز بهرامي)
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌴🥀سروده دختر شهيد: 🌹«خوشا بر عاشقان راه الله»🌹 خوشا آنان كه از دنيا گذشتند زاين گيتي دل افكندند و رفتند خوشا آنان كه با حق راز گفتند حديث عشق با حق بازگفتند خوشا برعشقبازان الهي كه آنان را فراخوانده ندايي خوشا آنان،‌ نداي حق شنيدند شهادت را به جان و دل خريدند خوشا آنان كه الله يارشان بود نداي يا حسين فريادشان بود خوشا بر پيكر پاك دليران كه زينت داده‌اند اين خاك ايران خوشا هر قطره خون شهيدان نشان‌هاي عظيم نيكنامان خوشا برخالصان،‌ آن ميگساران كه كوچيدند نزد يار ياران خوشا آنا كبوتر عاشقان را كه پيمودند اوج آسمان را خوشا آنان كه جنت،‌ جايشان بي بهشت جاودان،‌ مأوايشان بي خوشا آنان كه ايزد كرده مهمان به سويش مي‌روند لبيگ‌گويان 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌷بخشي از وصيتنامه شهيد🌷 بسم الله الرحمن الرحيم بااقراربه وحدانيت خداوند متعال ونبوت حضرت ختمى مرتبت وامامت مولاى متقيان على (ع)ويازده فرزند معصومش‌وصيت خويش را اعلام ميكنم . دراين برهه خاص اززمانكه ميهن اسلامى ما مورد تجاوزايادى ونوكر امپرياليسم جهانخوار,آمريكا وصدام خائن قرارگرفته است وحاكميت اسلام به طور جدى درمعرض خطر قرارگرفته ومظلوميت اسلام بيش ازهر زمان جلوه گر ميباشد ودرپى نداى حسين زمانه اين ولى فقيه كفرستيز,امام خمينى؛ لبيك گويان به جبهه نبرد حق عليه باطل ميروم تادين خودرا نسبت به اسلام ادانموده باشم وازخداوندلايزال خواهانم كه به ما خلوص نيت عطا فرمايد واعمالمان را عمل صالح گرداند . از مال دنيا مختصر چيزى كه دارم، همه متعلق به همسر گرانقدر و صبورم كه رضاى خدا را بر رضاى خويش ترجيح داد و نيز فرزند خردسالم مجيد است و درباره كتاب هايم به قدرى كه نياز همسرم باشد، بردارد و بقيه را به جهاد سازندگى اين ارگان جوشيده از بطن انقلاب كه خدمتگزارى راستين براى محرومين مي باشد، اهدا مى نمايم. برادران و خواهران انجمن اسلامی را دعوت به شنيدن و عمل كردن به جمله زيباى حضرت على(ع) كه می‌فرماید: (اوصيكم بتقوى الله ونظم امركم) مى نمايم.  ازپدرومادرم كه زحمات زيادى برايم متحمل شده اند حلاليت مى طلبم واميدوارم كه به بزرگى خودشان مرا ببخشند وبه برادران وخواهرانم توصيه ميكنم كه همواره ازجبهه حق وامام پشتيبانى بنمايند واگر دراين راه شهادت نصيبم شد تقاضاى عاجل دارم كه برايم گريه نكنيد واگر خواستيدگريه كنيد به مظلوميت امام حسين وياران فداكارش گريه كنید.
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷بخشي از وصيتنامه شهيد🌷 بسم الله الرحمن الرحيم بااقراربه وحدانيت خداوند متعال ونبوت حضرت ختمى مرتبت
ازهمه دوستان حلاليت مى طلبم ومي خواهم كه اعمالشان را با ضوابط اسلامى منطبق نموده تا راه سعادت جويند,كلام خودرا بااين آيه شريفه ((الذين آمنوايقاتلون فى سبيل الله والذين كفروايقاتلون فى سبيل الطاغوت فقاتلواائمه الشيطان ان كيدالشيطان كان ضعيفا)))به پايان ميبرم وهمه را به خدا مى سپارم .والسلام ,به اميد پيروزى حق برباطل     به تاريخ 30/09/1360- قاسم نصرالهى . 🥀روحش شاد گرامی پررهرو🥀 @Shohadaye_khoy
❁﷽❁ پنجشنبه ڪه مے آید باز دلتنگ مےشوم بی قرارِ یـاد مےشوم یاد میدان جنون آشنایان غبارو خاڪ و یادآنانےڪه بوده‌اند @Shohadaye_khoy
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
32.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷کلیپی ازسردار شهید" یوسف پیری وشهدای خوی" @Shohadaye_khoy