«تعلقات»
یادم میآید اواخر ماه رمضان، حس و حال دم عید داشت؛
منم از همان کودکی عاشق لباس بودم؛ خصوصا لباس نوی عید.
مدام با خودم میگفتم:
یعنی ایندفعه لباسم چه رنگیه؟سبز؟ آبی؟ نه اصلا من صورتی دوست دارم...
خانه پدربزرگ، مانند دل پدربزرگ، وسیع و زیبا بود...
هر گاه مناسبتی پیش میآمد، آنجا دور هم جمع میشدیم،
این دورهمیها برای ما بچهها حکم عروسی داشت چون تا میرسیدیم
وسط حیاط خانه بساط خاله بازی و گرگم به هوا را راه میانداختیم.
مادر صدایم کرد.
میدانستم که مادر به خاکی بودن دست و پا حساس است. کمی آن طرفتر، زیر نخلهای حیاط، حوض را دیدم و سریع خودم را رساندم
تا دستی به آب بزنم و بعد بروم پیش مادر.
خدای من؛ لباس چین دار...
مادر مثل همیشه لبخندی شیرین بر لب داشت،
و لباس چین دار سبز را با دو دستش بالا گرفته بود و به من گفت: زود بیا بپوش عزیز دلم!
قند در دلم آب شده بود؛
از فکر اینکه با این لباس زیبا دور حیاط بچرخم و چینها در هوا باز شوند در پوست خود نمیگنجیدم.
چقدر آن روزها خوش بودیم،
کودکی یعنی دنیای بدون تعلق و برای همین، سراسر شادی است...
کودکی یعنی شاد شدن با کمترین دلیل، حتی یک لباس سبز چین دار.
انگار هر چه بزرگتر شدیم،
دلگیر تر شدیم، سختگیرتر شدیم،
و در نهایت لب به ناشکری گشودیم!
پس چه شد آن همه حس زیبا؟
آن همه دل خوشی بی آلایش؟
آری، ما تعلقاتمان زیاد شد است.
درگیر خودمان و دنیای دور و برمان شدیم!
برای همین کودکی که با کوچکترین دلیل خوشحال میشد،امروز با کمترین کاستی زمین و زمان را به هم میدوزد.
شاید این تعلق ما، ریشه در آرزوهای دور و درازمان دارد. غافل از اینکه هر لحظه، گرگ اجل به ما نزدیکتر میشود و ما بیهیچ توشه در پی آمال خویش میدویم «انّا لله و انّا الیه راجعون...»
✍ #سیده_الهام_موسوی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
:
در دلم آهسته کسی می گوید: دلهره کافیست؛باید نفسِ تردید را گرفت! قدم بعدی در جوارِ ابرهایی! پر باز کن.
#شوق_پرواز
#عکاس_خودم
یاد روزهای افتادم همینکه فرصت پیدا
می کردم کلمه از خوشه خوشه های دلم میچیدم، تا کاغذ های سفید بی ریا دفترم را سیاه کنم.
نوشتم پاره کردم ، نوشتم به دل کارون سپردم ، نوشتم و نوشتم به امید روزی بیایی ...
سالها دارد میگذرد خبری نشد.
«امید غریبان تنها کجایی»
#سیده_الهام_موسوی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
زبانمانبرایظهورتزیاد
کارمیکنداماعَمَلماننه. . .!
#امام_زمان
@ShugheParvaz
بقول شهید سید علی زنجانی:
اللهم لا تفرق بیننا و بین آل محمد
معهم معهم والا مع اعداههم🌱
@ShugheParvaz
#شوق_پرواز
📚🔸ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر دهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمد، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست. ما قبلا برای آزادی می جنگیدیم ولی حالا برای نان میجنگیم
🔹کتاب بینوایان
🔹اثر ویکتور هوگو
@ShugheParvaz
#شوق_پرواز
- یه جا تو کتاب دلواپسی﹟فرناندو پسوا خیلی قشنگ مود منو توصیف میکنه و میگه :
‹ تنهایی تباهم میکند ،
بودن در جمع آزارم میدهد ،
حضور دیگران افکارم را میگسلد ..
من با دقّت خاصی در رویای حضور خود به
سر میبرم ،
رویایی که نمیتواند دقت تحلیلگرانهی مرا وصف کند ..! ›
+ انگار بند بندش رو در مورد من گفته :)'🥀!
@ShugheParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخواهند ایران را حذف کنند. تا خودشان حذف نشوند.
ایران خدا را دارد. همچو حضرت موسی که گفت:
قال كَلّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ﴿۶۲﴾
(موسی) گفت: «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!»
سوره مبارکه الشعراء آیه (۶۲)
✍ #سیده_الهام_موسوی
#ایران
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
این بیت از مولانا یه آرامش خاصی میده :
[ و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
رَه پنهان نماید، که کس آن راه نداند :) ]
@ShugheParvaz
🌹ترک عادت
نوشتم و پاک کردم
شنیدم و فراموش کردم
خواندم و از یاد بردم
آمدند، گفتند و رفتند
رفتند، دیگر برنگشتند
گفتند؛ ولی عمل نکردند
در پی چه هستی؟
عادتها ترک نمیشود مگر در لباس قبر!
و اوست که هماره حی و حاضر است؛ او را بخوان.
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ 🌸🌱
#ادبی
✍ #سیده_الهام_موسوی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz