سوژه داستان (۴) یکی از مُحرّک‌های سوژه‌یابی، الهام گرفتن از مکان است. در این روش، با توجه به تصویر، به این فکر می‌کنیم: چه ماجرایی می‌تواند در اینجا رخ دهد؟ در گام بعدی، برای سر و شکل دادن به سوژه، به پرسش‌های زیر پاسخ می‌دهیم: ۱- شخصیت اصلی چه کسی است؟ ۲- هدف یا گرفتاری او چیست؟ ۳- چه چیزی یا چه کسی مانع اوست؟ ۴- سرانجام ماجرا چه خواهد شد؟ با یافتن پاسخ این پرسش‌ها، چارچوب مقدماتی داستان (مخصوصا رمان) را در اختیار داریم. گام بعدی، گسترش سوژه و تبدیل آن به «طرح» است. #تمرین_داستان_نویسی (این مطلب را با هدف گردش و گسترش دانش، دست به دست کنید.)

خدا میتونه، خدا میتونه.. آره عزیزدلم، میتونه، خوبِشَم میتونه! کافیه مـن و تـو ایـمـان داشته باشیم؛ اونوقت ببین چه غیرممکنی‌هایی که به راحتی برات ممکن میکنه🧡🌱 کلیپ رو حتما ببین ^^

_عاشقی ؟ +چند سالی است حال روزم حال روز مجنون است. خندیدند _تو حال روز مجنون؟ اخمی کردم. +مگه من چم هست؟ پوزخندی زدند. _مگر عشق حرام نبود؟ مگر از عشق بیزار نبودی؟ چی شد فاز عاشقی گرفتی؟ چشمان پراشک پاک کردم. +آخر او خود عشق است. مگر می‌شود عاشقش نشد؟ نگاهی بهم کردند به هم می‌گفتند _چه کسی را می‌گوید؟ دست به سینه گذاشتم. +حسین جانم را می‌گویم💔🌱 #موسوی #دیالوگ #شــوق_پرواز @ShugheParvaz

مداحی #عربی

وَكَم مِن ضالٍّ رأى قُبَّةَ الحُسين فاهتَدى.. و چه بسیار گمراهانی که با دیدنِ گنبدِ حسین هدایت شدند...🌱 #حسین‌جان - - ♥️ #محبوبم‌حسین

‏لَا تَحْزَنْ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﺨﻮﺭ

دو هفته از تعطیلات عید، زن و شوهر تصمیم گرفتن برن ماهِ عسل. شوهر گفت میشه بریم مشهد!؟ همسرش گفت باشه ولی من حَرم و اینا نمیاما! رفتن و دو هفته رو در مشهد سپری کردن و موقع برگشت، زن از دور گنبدِ حرمِ سلطان رو دید و فقط انگشت هاش رو تکان داد رو به حرم و خوابش برد... حوالیِ نیشابور از خواب پرید! گفت: + کجاییم!؟ - حوالیِ نیشابور... + میشه برگردیم؟ - چرااا؟ + بریم حرم... - دو هفته اونجا بودیم یه بارم حرم نیومدی! الان که نیشابوریم میگی برگردیم مشهد واسه زیارت!؟ + آخه خواب دیدم... - چه خوابی؟ + خواب دیدم خادم هایِ امام رضا، لیستِ زُوّار رو براش بردن. فرمود این لیست ناقصه... لیست رو بردن و دوباره آوردن، فرمود ناقصه! و بازم لیست رو اصلاح کردن اما فرمود ناقصه! عرض کردن کجاش ناقصه!؟ فرمود: این دختر که از دور به ما سلام کرد... گفتن آقا این اصلا زیارت نیومد! از دور انگشتاش رو تکان داد! فرمود او هم زائر ماست... عزیزدلم؛ دلم لک زده برایِ دو رکعت نماز صبح مشتی :) #شــوق_پرواز @ShugheParvaz

❤️💔

‏"الاهتمام قد يغلب الحُب أحياناً."❤️ مراقبت گاهی اوقات می‌تواند عشق را شکست دهد. @ShugheParvaz #شوق_پرواز

فردا باز هم به تــو فکـر خواهم کرد مثل دریا به ادامه ی خویش...❤️ #سید_علی‌_صالحی ‌ @ShugheParvaz #شوق_پرواز

‌انار ساوه و تصویری از فاطمه عصمت‌الدوله دختر ناصرالدین‌شاه در عمارت باغ فردوس. به بزرگی انارها فقط دقت کنید!😉

هِزار طائِفه آمَد، هِزار مَکتَب رَفت وَ ماند شیعه که قالَ الاِمامُ صادِق داشت

‏بعضیا آدما ظاهر انسانی دارند. اما انسانیت هنوز در وجودشان جوانه نزده! ✍️موسوی #شوق_پرواز @ShugheParvaz

دلم که بی تاب می‌شود. دوست دارد پایان دهد تمام انتظار، دلتنگی‌ و تمام بیقراری‌ها! خدایا میشه بغلم کنی؟ تا این قلب بیقرار آرام بگیرد. اگر این دلشکسته و آشفته به عشق پاکت می‌رسید. هیچگاه برای آدمهای که قدر ندانستند و رفتند ذره‌ای بیقراری نمی‌کرد. خدایا عشق از جنس خودت روزیمان کن🌱❤️ #موسوی @ShugheParvaz #شوق_پرواز

کی بی‌تابی بیقراری ما تمام می‌شود؟💔🥺 إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا  به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب] خلق شده است (۱۹) سوره المعارج #شوق_پرواز @ShugheParvaz

‌ فرهنگ روحِ جامعہ است همانگونہ کھ يك‌ فـرد روح دارد، جوامـع هم روح دارند، همين‌ روحش است كھ باعث وحـدت اجزاۍِ آن می‌شود و گونھ خاصـۍ از وحدت در جامعہ تَحقق يابد. • شھید‌ مطهرۍِ فرهیختھ .

دستت را روی قلبت بگذار و به او بگو: ای یار دل شکسته ام را اصلاح کن 🌱 #شوق_پرواز @ShugheParvaz

#سلام_فرمانده میشه عضو کانالم بشی؟

وقتی که با یه نفر از ته دل میخندی، هیچوقت دقت نمی‌کنی چی تنشه یا قدش چنده و قیافش چقدر شلخته‌س! عشق قصه‌ش فرق داره... 🖇💌

‌‌ ــ ــــــ فَبِأيِ آلاءِ ربكُما تُكذبان . وَ زمین را برای مردم نھاد، در آن میوه ها و نخل‌ها با خوشـه های غلاف‌دار و دانـه های‌ پوست‌دار وَ گیاهان خوش‌‌‌بوست، پس‌کدامین نعمت‌های پروردگارتان را مُنکرید؟ • سوره ی الرحمن، آماج ۱۰تا ۱۳. @ShugheParvaz

• . کجا گمت کردم...💔 امیرکرمانشاهی|🎤| . #امام_زمان عج @ShugheParvaz

می پرم میرم... #شوق_‌پرواز @ShugheParvaz

می‌دونید امروز انقدر سرم درد می‌کرد که چشمام نمی‌توانستم باز کنم از شدت درد... طبق معمول پناه بردم به اتاق بی نور ، ساکت خانه! هنوز چند دقیقه‌ای نگذشت که مادر لامپ اتاق را روشن کرد گفت: _بیا این لیوان چای بخور خوب میشی؛ صبح حواسم بهت بود چای نخوردی!! الان خوب خوبم😐😂 یعنی معتاد چای شدم ؟ @ShugheParvaz

آدمها رو لحظه ها پیر نمی کنند، آدمها رو آدمها پیر می کنند #شوق_‌پرواز @ShugheParvaz

امروز خیلی کم نوشتم خیلی کم...😞😐