eitaa logo
ملک سلیمان
3.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
4.1هزار ویدیو
31 فایل
اینجا با استفاده از آیات قرآن و احادیث و روایات معصومین و کلام بزرگان دینی یاد میگیری که چطوری حال دلت و، وضع مالیت خوب بشه👌 https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb تبلیغات شما پذیرفته میشود👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان آیت الله مجتهدی تهرانی کمی پیش از رحلتشان 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
10.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روحانیون از لباس پیامبر سو استفاده نکنید استاد مهدی دانشمند 🌹 🍃🍂 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 معرفی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) برای کودکان 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
خنده ریزی به من کرد _خانم خاطره خواه تو هم تو مسجد دست به دامن خدا شو که حاجت بگیری صورتن رو مشمئز کردم _بابا منکه داشتم زندگیم رو میکردم و دنبال درس و امتحان و این چیزها بودم چه میدونستم که داداشِ ریحانه من رو میخواد ولی از وقتی فهمیدم این دلم کلا زیر و رو شده طاهره لبخند زد _غصه نخور من و ریحانه برات دعا میکنیم که شما دو تا کفتر عاشق بهم برسید به حرفش خندیدم و گفتم _آره والا از ته دلتون دعا کنید سه تایی اومدیم مسجد و نشستیم تو صف نماز جماعت ریحانه و طاهره خیلی راحت نشستن و منتظر صدای قدقامت الصلوه مکّبر بودند اما من تو فکر اینکه چیکار کنم که بتونم به رضا برسم انقدر در فکر فرو رفتم که متوجه قامت بستن آقا نشدم به خودم اومدم دیدم همه رفتن تو رکوع سریع بلند شدم و قامت بستم و رفتم رکوع تا آخر نماز مدام فکرم میرفت پیش رضا بعد یادم میومد سر نمازم و خودم رو از فکر بیرون میاوردم. بعد از سلام نماز عشا رو کردم به طاهره و ریحانه _من نمیتونم برای دعای توسل بمونم میرم خونه هر دو سری تکون دادن و طاهره گفت _باشه تو برو ما میمونیم نمیشه از دعای توسلهای سه‌شنبه گذشت ازشون خدا حافظی کردم از مسجد اومدم بیرون پیچیدم تو کوچمون همزمانم رضا از کوچه اومد بیرون و ما دوتایی با هم روبرو و چشم تو چشم شدیم من یه لحظه دلم ریخت و قلبم شروع کرد به زدن هر چی کردم که بگم سلام نتونستم رضا که حال من رو دید لبخند ملیحی زد و گفت سلام من لال شدم و نتونستم جواب بدم حتی روی نگاهمم کنترل نداشتم بی اختیار نگاهم تو نگاهش قفل شد... کپی حرام⛔️
🕊◍⃟♥️🕊 هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم 🌷 بسیجی شهید مصطفی کاظم زاده ✍ فرازی از وصیت نامه این شهید عزیز ☑️ بله، شهيد عزادار نمي خواهد، پيرو مي خواهد. آخر شهادت که مرگ عادي نيست، بلکه آغاز زندگي جاويد است که خوشحالي دارد ☑️ در ضمن هيچ پولي به اسم شهيد از ارگان ها نگيريد و تا آنجا که مي توانيد، از خرج هاي بيهوده بپرهيزيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️پیش‌بینی امام خامنه‌ای... 📌جوانان سوری به خیابان‌ها آمدند 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
1⃣ اگه غمگینی، ناراحتی یا حس و حالت بده... 2⃣ اگه حس می‌کنی یه چیزی تو دلت سنگینی می‌کنه... 3⃣اگه مصیبت دیدی،خیانت دیدی زخم خوردی یا دلت شکسته ✋ همین الان یه کار کوچیک انجام بده: بزن روی آیدی زیر عدد 9 رو بفرست تا بهت راهکار بدم👇 🆔 @elahe_raftar میخوام همین الان یه راه حل عالی بهت بدم و حالت رو خوب کنم❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|•جلسه_شصت_وسوم ⚠️سراغ سحر و جادو نرو! ثانیه 0:00 ←اگه مشکلی داشتی سریع نرو سراغ دعانویس ثانیه 0:12←برای حل مشکل بهتره به مفاتیح و ادعیه معصومین علیهم السلام مراجعه کنی ثانیه 0:17←شاید دعانویس ادعا کنه با نوشتن روی قفل،کلید،کاغذ، کاسه و...مشکلتون رو حل کنه اما... ثانیه 0:33←سحر و جادو حرامه و جزء گناهان کبیره‌اس ثانیه 0:41←نوشتن دعاهایی که از ائمه معصومین علیهم السلام رسیده اشکال نداره ثانیه 0:49←سرکتاب هم جایز نیست 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
11.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتظار فرج؛ چه تاثیری در زندگی دنیای ما داره 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢خبر از: ارطاه از سقوط ستاره ای در قرب قیامت 🌏سقوط ستاره در ماه مبارک رمضان 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
با صدای بابام که گفت _اینجا چه غلطی میکنی گم شو برو تو خونه نگاهم رو از رضا گرفت و برگشتم سمت بابام و چشمم افتاد به صورت خشمگینش و مات زده نگاهش کردم. بابام دستش رو برد بالا بزنه تو صورتم که رضا دستش رو تو هوا گرفت _ آقا غلام این کار رو نکنید بابا سر چرخوند سمتش _به تو چه ربطی داره بی همه چیز برای چی تو کوچه جلوی دختر من رو گرفتی؟ چشم هام چهارتا شد کجا رضا سر راه من رو گرفت، ما خیلی اتفاقی تو کوچه با هم روبه رو شدیم رضا چهره در هم کشید _عه این چه حرفیه میزنی من داشتم از کوچه میومدم بیرون که... بابام نگذاشت حرفش تموم شه _خ_ر خودتی مرتیکه از کوچه میخواستی بری بیرون میرفتی برای چی وایسادی به دختر من زل زدی رضا مکثی کرد _اشتباه میکنی اینطوری که شما فکر میکنی نیست بابام محکم خوابوند تو صورت رضا و فریاد زد _اگر اینطوری که من فکر نمیکنم نیست پس چطوریه گم شو برو رد کارت دیگه هم مزاحم من و دخترم نشو با این سیلی و شنیدن حرفهای بابام من فرو ریختم و انگار از جونم یه چیزی رو کشیدن بیرون بابام خواست به من حمله کنه که رضا جلوش ایستاد _آقا غلام هر چقدر دلت میخواد من رو بزن ولی کاری به زهره خانم نداشته باش چون تقصیری نداره بابام دستش رو برد بالا یه سیلی دیگه‌ای به رضا بزنه که محمود آقا خودش رو انداخت بین رضا و بابام _عه عه عه داری چیکار میکنی بابام دستش رو آورد پایین _برو کنار محمود آقا بزار این پسره بی آبرو رو که میخواد باعث آبروی من بشه رو بشونم سر جاش محمود آقا رو کرد به رضا _تو برو خونتون تا من با آقا غلام حرف بزنم رضا گفت _محمود آقا بخدا اینطوری که آقا غلام فکر میکنه نیست...
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥تلاوتی مجلسی و حزین از عبدالفتاح الشعشاعی 💫سوره های نجم ضحی انشراح علق قدر ♥️♥️♥️♥️♥️