eitaa logo
ملک سلیمان
3.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
4هزار ویدیو
31 فایل
اینجا با استفاده از آیات قرآن و احادیث و روایات معصومین و کلام بزرگان دینی یاد میگیری که چطوری حال دلت و، وضع مالیت خوب بشه👌 https://eitaa.com/joinchat/4132962888Ce54afeabfb تبلیغات شما پذیرفته میشود👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 اول سلیمانی وارد میدان شد 🥀 پنجمین سالگرد شهادت «سردار حاج قاسم سلیمانی»
🛑 امام محمدباقر(علیه السلام): هر بار که مؤمن توبه و استغفار خود را تجديد کند، خدا نيز مغفرت و آمرزش خود را برای وی تجديد می‌نمايد. سفينه، ج ۱، ص ۱۲۷
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت برادر شهید سعید بامری: هیچ کس نمی‌تونه بین ما و حاج قاسم تفرقه بیاندازه... 🔶 شهید سعید بامری از شهدای افغانستانی و اهل‌سنت حادثه تروریستی کرمان بود، شش فرزند داشت و حدود ۴۳ سال سن. 🔴 باوجود مضیقه شدید مالی، پای کار بود. با وجود اینکه وانت‌بار داشت، هرشب جمعه به زیارت مزارحاج قاسم می‌رفت. ❇️ در نهایت هم در کنار مزار ، آسمانی شد. 🌹🇮🇷🌹
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو چرا بازنگشتی دیگر...💔
کنجکاو پرسیدم _چی رو بگید؟ سر انداخت بالا _هیچی _چرا هیچی خب بگید دیگه نفس عمیقی کشید و نفسش رو پوفی داد بیرونح _هیچی دخترم بی خیال شو. ان‌شاالله خدا خودش همه چی رو به خوبی و خوشی تموم کنه اصرارهای من برای اینکه بدونم عزیز آقا چی میخواست بگه که نگفت بی فایده است سرم رو تکیه دادم به دیوار رو رفتم تو فکر و به خودم گفتم با این دعوایی که بین بابام و رضا پیش اومد بعید میبینم که من رو بده به علی، خیلی بد شد. با صدای مریم خانم من از فکر اومدم بیرون _اَه از دست این آقا غلام اصلا حرف حساب تو گوشش نمیره بیچاره پسره هرچی میگه والا من داشتم از کوچه میمومدم بیرون که با دختر تو روبرو شدم باز آقا غلام میگه نه سر راه دختر من رو گرفتی اصلا فکر نمیکنه که اینطوری میگه برای دختر خودش بد میشه و حرفش میپیجه تو روستا محمو آقا در جوابش گفت _تو هم که بهش گفتی آقا غلام مثل اینکه خودت میخوای برای دخترت حرف در بیاری _خب راست گفتم دیگه آره، اینطوری که گفتی آقا غلام دست از سر و صدا برداشت مریم خانم و محمود آقا وارد اتاق شدند چشمشون که به من افتاد با تعجب پرسیدن _عه تو اینجا هستی؟ _سلام ببخشید ترسیدم برم یه وقت بابام بزنم محمود آقا گفت _آره کار خوبی کردی خیلی عصبانی بود حِس مزاحمت بهم دست داده ولی از طرفی هم جرات نمیکنم برم نگاهم رو دادم به مریم خانم _ببخشید من میخوام برم خونمون ولی میترسم. مریم خانم نگاهش رو داد به مادر شوهرش _عزیز زهره رو میبری خونشون و از باباش ب خوای زهره و اذیت نکنه. شما چون بزرگتری روت رو میگیره عزیز آقا به نشونه تایید سرش رو تکون داد و چادرش رو سرش کرد و... کپی حرام⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مجازات دسته جمعی، آزار غیرنظامیان و سالمندان و اعدام های گروهی به دست باند تروریستی «هیات تحریر الشام» . . .... یادت نره 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞داستان شگفت انگیز ☄ زنده شدن پس از مرگ 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
15.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گرفتن حاجت سرخاک علما ☘ (ره) 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
33.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ رهبر انقلاب: ما هم اگر همان ایمان را، همان عمل را، همان عمل صالح را داشته باشیم، میشویم سلیمانی... 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان بعد از ظهور‼️ من ایشون رو دیدم⁉️🤔 ♥️ 🎤 🌺🍃🌸🍃 🌤 🌺🍃🌸🍃 @Solomon110 🌸🍃🌺🍃
رو کرد به من _پاشو زهره جان ببرمت خونتون بلند شدم با مریم خانم و محمود آقا خدا حافظی کردم و اومدیم تو کوچه در حیاط ما بازه عزیز اقا وارد حیاط شد صدا زد _صاحب خونه در اتاق باز شد مامانم اومد بیرون سلام عزیز آقا بفرمایید مامانم نگاهش رو داد به من با دستش زد روی صورتش و با غیض لب زد _چیکار کردی آبرومون رو بردی سر کج کردم _من کاری نکردم بابا بیخودی سر و صدا راه انداخت مامانم خواست حرفی بزنه که عزیز آقا گفت _اسماعیل آقا خونه‌ست _بله بفرمایید _نه به شوهرت بگو بیاد کارش دارم مامان سرش رو کرد تو اتاق _بیا عزیز آقا کارت داره عزیز آقا سر چرخوند سمت من _توبرو بیرون وایسا صدات کردم بیا چشمی گفتم و اومدم تو کوچه صدای بابام به گوشم خورد _ سلام عزیز اقا بفرمایید تو خونه دم در بَدِ _به شرطی میام که با زهره کاری نداشته باشی این ورپریده زهره باعث آبروی من شده بعد شما میگید بهش هیچی نگم _تو مثل پسرم میمونی زود قضاوت نکن اینطوری که فکر میکنی نیست _حالا شما بفرمایید خونه اونجا وایسادی من ناراحتم _اول باید قول بدی _باشه چشم به احترام شما کاریش ندارم عزیز آقا سرش رو کرد تو کوچه _بیا کاریت نداره با ترس و لرز اومدم تو حیاط سرم رو انداختم پایین _سلام بابام جواب سلامم رو نداد و دستش رو با احترام گرفت سمت عزیز آقا _بفرمایید خونه یه چایی بخورید عزیز آقا جواب داد _همین که آقایی کنه و احترام موی سفید من رو نگه داری و به زهره کاری نداشته باشی انگار از من پذیرایی کردی _باشه هر طوری راحتید از بابت زهره هم خیالت راحت باشه عزیز آقا خدا حافظی کرد رفت بابام با عصبانیت بهم گفت... کپی حرام⛔️