راه افتادیم به سمت مدرسه منیره رفت مدرسه ابتدایی ما هم اومدیم مدرسه راهنمایی. ریحانه تا من رو دید دست تکون داد و اومد سمتم
بعد از سلام وعلیک آروم لبخونی کرد
_یه کار واجب باهت دارم
از طاهره و منصوره جدا شدم با ریحانه اومدیم کنار دیوار کنجکاو پرسیدم
_بگو چیکار داری؟
رضا گفت که بهت بگم میخواد ببینت
ابرو دادم بالا با تعجب دستم رو گذاشتم روی سینهم
_من رو ببینه؟
_آره خودش گفت که امروز بهت بگم
قلبم شروع کرد به زدن
_کجا میخواد من رو ببینه؟
_گفت تو به زهره بگو که رضا میخواد ببینتت اگر قبول کرد جاش رو بعدن میگم
مکثی کردم و گفتم
_میدونی چی میخواد بگه
ازش پرسیدم جواب داد. یه حرف خیلی مهمی که به آیندمون مربوط میشه، همین رو گفت
_والا چی بگم ریحانه دهن من رو ببین
نگاهی به صورتم انداخت ناراحت پرسید
_ای واااای چی شده؟
همه چی رو بهش گفتم
لبش رو گاز گرفت
_خدا رو شکر که دندونهات نشکست
خب الان اگر بابام بفهمه ایندفعه میکشم
_رضا حواسش هست نگران نباش
_نمیدونم چی بگم
چرا بدون چون باید جوابت رو به رضا بگم
فکری کردم و جواب دادم
_به داداشت بگو باشه، فقط تو رو خدا یه کاری کن که بابام نفهمه
انگشتم رو گرفتم سمتش
_ببین من تنهایی نمیامها تو هم باید باشی
_باشه به رضا میگم اگر قبول کرد منم میام
_نه اگر قبول نکرد که تو باشی منم نمیام
_باشه شرطت رو هم بهش میگم حالا
بیا بریم الان بچهها شک میکنن که ما اینجا داریم چی میگیم...
کپی حرام⛔️
🍃🌸﷽🍃
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
#رزق_ثروت
جهت افزایش و ازدیاد خیر و برکت در مال و رزق و روزی ،قبل از خفتن بخوانید
اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَا شَيْءَ قَبْلَكَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَيْءَ بَعْدَكَ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَا شَيْءَفَوْقَكَ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَا شَيْءَ دُونَكَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَيْءَ بَعْدَكَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ رَبَّ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ الْحَكِيمِ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
منبع : مصباح المتهجد ج 1 ص 122 – بحارالانوار ج 84 ص 177 – بلد الامین ص 34
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی⛳
#تقویت_هوش_دیداری
🧩 بازیش چیا میخواد؟
🎯قاشق یکبار مصرف شفاف
🎯الگو کشیده شده روی کاغذ
👀هوش دیداری😍
#مناسب_6_تا_9_سال
@baziham
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احکام_به_زبان_ساده
|•جلسه_پنجاه_وچهارم
⁉️تتو بزنم؟
ثانیه 0:12 ←از نظر اسلام خالکوبی به خودی خود حرام نیست!
ثانیه 0:17←اگه خالکوبی ضرر قابل توجهی داشت،حکمش چیه؟
ثانیه 0:21←اگه مستلزم مفسده باشه چی؟
ثانیه 0:28←یه سؤال
ثانیه 0:33←با دقت ببینیم!
ثانیه 0:48←خانما یه نکتهی مهم در مورد تتو ابرو...
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خواندن نماز در اول وقت
👤 حجت الاسلام رفیعی
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
28.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 در رقابت دنیا ، اهل آخرت باش
🎥 رهبر بزرگوار آیت الله خامنه ای
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
31.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 در میلاد مظهرالعجائب کمی مدح امام را بشنویم
19.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 نماهنگ مرد عمل 😍
عید ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام مبارک 🌸
قدم براشتیم سمت منصوره و طاهره زنگ کلاس خورد. منو ریحانه و طاهره تو صف کلاس سوم وایسادیم منصوره رفت تو صف کلاس دوم بعد از خوندن قرآن و سرود جمهوری اسلامی و دعای فرج وارد کلاسهامون شدیم از اولین کلاس تا آخرین کلاس من تو فکر رضا بودم که چی میخواد بهم بگه. از طرفی کجا میخواد قرار بزاره که بابای من متوجه نشه و یا کسی نبینه که بره به بابام بگه تو همین فکر و خیالها بودم که صدای زنگ آخر کلاس به گوشم خورد. کتابهام رو گذاشتم توی کیفم سر چرخوندم میز پشتیم
_ریحانه به داداشت خیلی سفارش کن که جایی قرار بزاره که هیچ کسی نبینمون
لبخندی زد و کشدار گفت
_باشه خانم بهش میگم
چادر سرم کردم و با ریحانه از در کلاس اومدیم پشت در کلاس طاهره ایستادیم رو کردم به ریحانه
_این معلم ریاضی خانم اصلانی کاری به زنگ خورد نداره تا درسش تموم نشه اجازه نمیده بچهها از کلاس خارج شن
_آره اخلاقش رو میدونم
گرم صحبت بودیم که در کلاس باز شد و خانم اصلانی اومد بیرون وارد کلاس شدم رو به طاهره که میز آخر نشسته دست تکون دادم. متوجه حضور من شد لبخندی زد و اونم دستش رو تکون داد
صدا زدم
_زود باش وسایلت رو جمع کن تو سالن منتظرتیم
به تایید حرفم سری تکون داد. برگشتم پیش ریحانه نگاهم افتاد به منصوره لبخندی زدم و پرسیدم
_تو هم خانمتون دیر کلاس رو تعطیل کرد؟
آره، کلی بهش گفتیم زنگ خورد تا بالاخره راضی شد درس رو جمع کنه
صدای طاهره به گوشم خورد
بریم بچهها
راه افتادیم اومدیم مدرسه ابتدایی، منیره هم بهمون اضافه شد اومدیم خونه.
تو دلم ولوله ای به پا شده که رضا چی میخواد بگه و کجا رو در نظر داره...
کپی حرام⛔️
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥تلاوتی مجلسی و حزین از عبدالفتاح الشعشاعی
💫سوره های نجم ضحی انشراح علق قدر
♥️♥️♥️♥️♥️