6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🎥لقبی که خداوند به امام علی (ع) داد
🎙استادمسعودعـــالے
✍امام رضا(ع):
آنجایی که قرآن میفرماید:
"اهدنا الصراط المستقیم"
منظور از صراط مستقیم
علی علیهالسلام است...
📚بحارالانوار ج۲۳ ص۲۱۱
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
اقدس خانم سری تکون داد
– صبور باش، دنیا همینه دیگه، یه وقتایی شادی داره، یه وقتایی غم. برای همه هم همینه. حالا بفرما تو، سر پا وای نستا.
طاهره دستش رو گذاشت پشت کمرم
– بیا بریم تو بشینیم، خوب کردی اومدی اینجا.
با هم رفتیم تو خونه و نشستیم. رو کردم به طاهره و با تردید گفتم:
– ببخشید که مامانم دیشب رفتارش باهات خوب نبود.
لبخند تلخی زد
– عیبی نداره، منم از رفتار داییم با تو ناراحت شدم. حالا بگو ببینم چه خبر؟
یاد کتکهایی که دیشب خورده بودم افتادم، سرم رو انداختم پایین، نفس بلندی کشیدم نگاهم رو دادم به طاهره
– انقدر مامانم کتکم زد و موهام رو کشید که هنوز سرم درد میکنه.
طاهره گرهای به ابروهاش انداخت و با لحنی کشدار گفت:
– ای وای… دلش اومد؟
با تأسف سر تکون دادم.
– بعدش پشیمون شد، ولی چه فایده… حالا اینا رو ول کن، من یه خواب دیدم، اومدم برای مامانت تعریف کنم ببینم میتونه تعبیرش کنه یا نه.
اقدس خانم که صدای منو شنید، اومد کنارمون نشست و نگاهم کرد.
– جانم؟ بگو ببینم چه خوابی دیدی، اگه بتونم برات تعبیر میکنم.
خوابم رو براش تعریف کردم. لحظهای فکر کرد، آهی کشید
– به نظرم یکی از اعضای خانواده پدری یا مادریت، کسی که بهت محرم بوده، از دنیا رفته. دیشب که مامانت کتکت زده، اون دلش برات سوخته و اومده به خوابت که بهت دلداری بده.
حرفش ذهنم رو مشغول کرد. مکثی کردم و گفتم:
کپی حرام⛔️
8.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
[ روایتی تکان دهنده از ترک نماز ]
حجت الاسلام دانشمند
«فیِ جَنَّاتٍ یتَسَاءَلُونَ؛ عَنِ الْمُجْرِمِینَ؛ مَا سَلَککمُْ فیِ سَقَرَ؛ قَالُواْ لَمْ نَک مِنَ الْمُصَلِّینَ
آنها در باغهای بهشتند و سؤال میکنند از مجرمان. چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! میگویند: ما از نمازگزاران نبودیم»
📚سوره مبارکه "مدثر" آیات ۴۰، ۴۱، ۴۲ و ۴۳
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 منبر تصویری 🌺
حضرت حجه الاسلام عالی
موضوع : چرا جسم برخی در قبر متلاشی نمیشود
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنران:
ایت الله استادفاطمی نیا
💠همون لحظه که دلت برای گناهت شکست ،
پیش خدایی
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ حجت الاسلام #دارستانی:
موضوع :همه ی خیرات عالم رو ائمه تو یه جمله گفتن
من الان به شما می گم!!
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ذکر سجده های امام سجاد"ع" چه بود⁉️
🎙 استاد انصاریان
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آرزو کن و به راحتیو سادگی بدستش بیار
💙 باخدا و باور به خدا
💙 دست #خدا زور نداره هااااا یادت نره
💙 پس #تقلا نکن
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#خاطرات_شهید
یڪی از دوستانش ڪہ شاهد لحظات قبل از شهادت ایشان بود،چنین نقل می ڪند:
" در لحظہ شهادت ترڪشی بہ پهلویش اصابت ڪرد ،وقتی بہ زمین افتاد از ما خواست ڪہ او را بلند ڪنیم وقتی روی پاهایش ایستاد رو بہ سمت ڪربلا دستش را بہ سینہ نهاد و آخرین ڪلام را بر زبان جاری ڪرد
" السلام علیڪ یا ابا عبدالله "
پیڪر شهید احمد علی نیری ، در هنگام خاڪ سپاری، دستش بہ نشانہ ادب بہ ابا عبداللہ هنوز بر روی سینہ اش قرار داشت ...
📎پ ن:
#شهید_احمد_علۍ نیرے در ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ در طے عملیات والفجر ۸ بہ آرزوی دیرینہ اش رسید و بہ لقاء الله پیوست .
#شهید_احمدعلی_نیری
به مناسبت شهادت #شهید #احمدعلی_نیری
📅تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۴/۲۹
📅تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷
🗺محل شهادت : اروند رود_عملیات والفجر۸
.🗺محل دفن: تهران.بهشت زهرا
#سالروزشهادت......🕊🕊
سلام بر شهدا.. 🌷🌷🌷
و دورد الهی بر پیامرسانان شهیدان 🌷🌷🌷
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
.
کلیپ مراسم عقد آقاابراهیم فرزند ارشد بانوصادقی رو ببینید 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/3347382365C1b34a96e3f
الطاف الهی
مامانم هیچوقت نگفته که کسی از خونواده خودش یا بابام تو جوونی فوت کرده باشه. امروز هم ازش پرسیدم، گفت تعبیر خواب بلد نیست.
اقدسخانم سری تکون داد و گفت:
– شاید یادآوری اون عزیزش ناراحتش میکنه و نخواسته چیزی بگه.
سرم رو انداختم پایین و فکرم مشغول اون آقایی شد که تو خوابم انقد بهم آرامش داده بود که دلم نمیخواست بیدار شم…
طاهره صدام زد:
– زهره! چی شد؟ رفتی تو فکر؟
سرمو گرفتم بالا.
– تو فکر خوابمم.
نگاهمو دادم به اقدسخانم:
– چرا موهاش یهدست سفید بود؟
– فکر کنم غصهتو میخوره.
– مگه مُردهها هم غصه میخورن؟
کشدار جواب داد:
– آره، اموات از راحتی بچههاشون خوشحال میشن و اگه گرفتاری برای اودلا دشون پیش بیاد، اون دنیا ناراحت میشن و غصه میخورن. من خودم یه بار پول لازم داشتم، از یه فامیلمون قرض گرفتم. بهش گفتم پنج، شش ماه دیگه پولتو پس میدم، ولی اون بیطاقتی میکرد، هر روز پیغام میداد که کی پولمو پس میدی؟ منم نداشتم، واقعاً داشتم از این رفتارش عذاب میکشیدم. یه شب بابام اومد به خوابم، خیلی ناراحت بود. گله کرد و گفت: «مگه من برات ارث نذاشتم که میری از دیگران قرض میگیری؟»
از خواب که بیدار شدم، دلم واسه بابام سوخت. همون روز یکی از النگوهامو که اتفاقاً با ارثیه بابام خریده بودم، فروختم و بدهی فامیلمونو دادم. بعدم رفتم سر خاکش، براش فاتحه خوندم و ازش عذرخواهی کردم. فکر میکردم طلاهام حیفه بفروشم، حالا قرض میگیرم، بعد پس میدم.»
کپی حرام
اقدس خانم دستشو آورد جلو و النگواشو نشون داد:
– اینا رو هم با ارث بابام خریدم.
مکثی کرد و ادامه داد:
– در واقع بابام بهم گوشزد کرد که آدم باید عزیز زندگی کنه و تا جایی که میتونه، مشکلات مالیشو خودش حل کنه. قرضو باید گذاشت واسه وقتی که دیگه هیچ راهی نیست.
ابروهامو بالا دادم و با تعجب گفتم:
– نمیدونستم اموات این چیزا رو هم متوجه میشن…
سه تایی گرم صحبت شده بودیم که صدای اذون ظهر بلند شد. سریع از جام بلند شدم.
– ببخشید، با اجازتون من برم. مامانم بیاد ببینه اینجام، دعوام میکنه.
از خونه طاهره اینا اومدم بیرون و زنگ خونمون رو زدم منصوره در رو باز کرد منو که دید اخمی کرد و زیر لب زمزمه کرد
_خیلی بیخیالی به خدا
جوابش رو ندادم وضو گرفتم سجادم رو برداشتم روکردم به منصوره و منیره
_من میرم مسجد نماز جماعت بعد از نماز میام ناهار بخوریم
هر دوشون ازم دلخورن، روشونو از من برگردوندند و جواب ندادن. اومدم مسجد نمازمو خوندم برگشتم سفره رو پهن کردیم مشغول خوردن آبگوشت بودیم که مامانم در رو باز کرد اومد تو خونه منصوره و منیره از جا بلند شدن رفتند سمت مامانم
_سلام مامان بابا چطور بود
مامان با تاسف سری تکون داد و آهی کشید
_سکته قلبی کرده و باید فعلاً تو بیمارستان بستری باشه
منیره زد زیر گریه
_مامان بابا نمیره
مامانم لبش رو گزید...
کپی حرام⛔️