یه بار رفته بودیم شمال
ما دیر به خودمون جُنبیدیم😔
تا اومدیم بریم دریا گفتند دیگه هوا طوفانی شده و غریق نجات ها سوت رو زده اند و لب دریا رو ترک کرده اند و دیگه کسی تو آب نره
که اگه کسی بره جونش پای خودشه
الحق هم طوفانی بود هوا🌊
پسر برادر شوهرم یه دونه تیوپ بادی تازه خریده بود
همه اونو میگرفتند و یه تیکه با اعتماد به اون ،،تو دریا جلوتر میرفتند و بر میگشتند
آقا این شوهر مام جو گیر شد رفت تو آب،،،، حالا اصلاً از این آدما نیستا،،اینا بچه کویرند
اصلاً آب رو دوست ندارند،هر وقت میریم لب آب ما باهم چالش داریم که بیا تو آب اونم نمیاد😃
اون روز نمیدونم چش شده بود رفت تو آب و یکم بعدشم پسر برادر شوهرم خسته شده بود میخواست بیاد بیرون از آب که شوشویی تیوپش رو ازش گرفت و آقا تو آب بود حالا نگو رفته جلو با تیوپ ،زیر پاش خالی شده
دستشو آورده بود بالا خواهر شوهرم دیده بود و برادر شوهرم رو صدا زده بود
،اونم خدایی خییلی شجاع و فدا کاره همیشه
من دیدم برادر شوهرم پرید تو آب و خواهرشوهرم و دخترمم جییییغ
که دیگه سریع دوتا از غریق نجات ها اومدند و پریدند تو آب و اول برادر شوهرمو با داد بیرون کردند از آب و سریع شوهرمم کشیدند بالا و تیوپ رو هم پرت کردند ساحل،گفتند این آشغال ها رو میخرید فکر میکنید خوبه،
با اعتماد به اینا همین جوری میرید وسط دریا
اومدند بالا اول برادر شوهرمو دعوا کردند تو چرا پریدی تو آب؟؟؟؟
اونم گفت خب داداشمه
رفتم کمکش 😔
گفتند آدم تو آب میره سنگین میشه،به خصوص که داره غرق میشه هی هم آب میخوره، دیگه نفس نداره که با تو همکاری کنه
دیگه هیچ وقت این کارو نکن
شما که حرفه ای نیستید میرید خودتونم غرق میشید،نمیبینید همیشه غریق ها دو،سه نفر هستند
همه میرن همدیگه رو نجات بدن😔 خودشونم غرق میشن
بعدم شوهرمو حسااابی دعوا کردند که ما سوت رو زده بودیم مگه نمیبینی دریا طوفانیه دوباره میری
دیگه هم هیچ وقت به تیوپ اعتماد نکنید
حالا منم حامله سر شکم سوم
فقط خدارو شکر میکردم که به خیر گذشت و دور از جون،،، بچه ام ،بی بابا بزرگ نشد🥹
این گذشت و هفته بعدش رفته بودیم باغ وحش، ،یه دریاچه تو باغ وحش بود
از کنارش که رد میشدیم
پسرم اون موقع پنج سالش بود برگشت به باباش اینجوری کرد
نری تو آب ها!!!!!!
اینجا کسی نیست نجاتت بده ها!!!!!!😁👍😭😢😝🙈😜
با سلام با ی سوتی دیگه اومدم
مادرشوهر بنده چادریه از اونایی که بیرون میرن حرف نمیزنن که یهو مردی صداشو نشنوه،خواهر شوهر بنده هم همین شکلی چادری هستن ،
یبار تو تهران رفتیم مترو سوارشیم وقتی درای مترو باز میشد شنیده بودیم که زود باید سوار شی😝😝😝من اینو ب مادرشوهرم گفتم همونجا گفتم زود سوارشین😝😝😝مترو اومد در که باز شد مادرشوهر که پاشو خواس بزاره تو قطاره نصفه میاندازه پاشو پاش میره لایه قطار و زمین کنار مترو ،بقران به چنان ترس و اضطرابی افتاد همون که حرف نمیزد که صداشو نشنون نامحرما،چادرشو ول کرده بود چنان دادی میزد بیا ببین بازم مردها اومدن کشیدنش بالا😝😝😝قدش هم کوچولوئه هم شدم درگوشش میگم آخه این چادر چیه مادر من 🤣🤣🤣یه نگاه عاقل اندر سفیهی بمن کرد همونجا لال شدم از ترس😝😝😝یاسی هستم از ارومیه
سلام.
منم میخوام یه چیزی شبیه معجزه براتون تعریف کنم.
من تازه زایمان کرده بودم و به خاطر شرایطی که داشتم خیلی زود ضعف میکردم یه شب رفته بودیم حرم و هوا هم خیلی سرد بود، به شوهررم گفتم داخل صحن بشینیم، هییچ کس هم داخل صحن نبود و فقط ما یه گوشه نشسته بودیم و پسرمم تو کالسکه خواب بود. من یه دفعه ضعف کردم و تو کیفمم هیچ خوراکی ای همراهم نبود ، تو دلم گفتم امام رضا چی می شد یکی از خادمات یه خوراکی برام میاوردن حتی به چند دقیقه نرسید یه خادم از اون طرف صحن مستقیم اومد سمت من و یه نون متبرک بسته بندی شده بهم داد. من نمیدونستم نون رو بخورم یا اشک بریزم
یک دفعه دیگه تازه پسرم شش ماهش شده بود و تازه غذا خور شده بود و ما رفتیم حرم امام رضا من تو دلم گفتم کاش بشه یه غذای متبرک حضرت رو بدم پسرم بخوره که بیمه بشه همینطور که داشتیم راه میرفتیم یه خادم از کنارم رد شد و دوباره برگشت و صدام زد و یه نون متبرک بهم داد و گفت بده به پسرت. منم سریع باز کردم و یه لقمه دادم پسرم خورد☺️
سلام دوستای عزیز
ی روز خونه خواهرم مهمون بودیم مادربزرگمم بودو خلاصه آدم شوهرایه خواهرمم بودن😊
خلاصه هم همه و شلوغی بود و مادربزرگه خدا بیامرزمم گوشاشون ی کم سنگین شده بود😔
اسم خواهرشوهر خواهرم لاله هست
خواهرم صداش زد لاله بیا
ی دفه ای مامان بزرگم در اومد گفت ننه یعنی لاله😖
مامانم ک هول شده بود گفت هیس😱ننه خانوم اسمشون لاله خانومه
همه زدن زیره خنده و مامانم اینا عذرخواهی کردن😂😂😔
سلام ديشب با خاله ام و خانوادش رفتيم كافه رستوران بالاشهر
ولي كاش نميرفتيم😂😂
پنج تا بچه زير هفت سال و كلي شلوغ كاريييييي
بابام دمپايي پوشيده بود 😂
شوهرخاله ام وقتي برامون چايي اوردن به پسره گفت 😮😮اينا چين اقا🤣🤣
موقع سفارش بابام خودش داشت ميرفت كه سفارش بده گفتم بابا نه نبايد بري گفت نه اينجا مال ماعه
وقتي رفت يهو سر كله گارسون پيداشد گفت سفارشتون رو بفرمايين😂😂😂😂يه اوضاعي شد فقط داشتيم همه نگاه ميكرديم
خالم خيلي سوسكي جمعش كرد😂
منم فقط ميخنديدم
بچه ها از زير ميز ميرفتن ميومدن
داداشم كفشاشو دراورده بود چهارزانو نشسته بود رو صندلي😂😂😂
موقع شام كه شد داداشم جيغ ميزد وااااااااي كالبااااااس دااااره پيتزاشون🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
منم پاستا الفردو سفارش دادم
وقتي گارسون اورد شوهرخالم گفت اقا اين ماكاروني هاتون ته ديگم دارن😂😂😂😂😂من ديگه اب شده بودمممم
تازه صاحب رستورانم اشنا بود
خلاصه كه كلي سوتي داديم😂😂
از سوپری سر کوچه یه رانی خریدم از تاریخ انقضاش دو ماه گذشته بود
برگردوندم یکی دیگه داد گفت بفرما دادا، این بهتره فقط یه ماه گذشته
ینی میخوام بگم انسانیت هنوز نمرده...😂
معلم تاریخم رو توی خیابون دیدم تصادف کرده بود رفتم جلو پرسیدم آقا چرا تصادف کردین؟
گفت بیکفایتی راننده مقابل، دسیسهی باران و لغزندگی خیابان، وابستگی به ترمز !😂
سلام دوستان🙂
خوبین؟
امیدوارم که زندگی و ایام به کام همتون شیرین مثله عسل باشه😉
دوستان چالش این سری کانال قرار این باشه
شیرین ترین و جذاب ترین و با مزه ترین اتفاق یا خاطره زندگیتون که هر وقت با یاد آوریش حاله دلتون خوب میشه و لذت می برین چیه ؟🤔
تا به حال اصلا بهش فک کردین؟
حالا همین خاطره یا اتفاق رو واسه کانال بفرستین و با دوستان کانال به اشتراک بزارید که حاله دل هممون خوب بشه🙃
منتظر پیام های شما عزیزان هستیم🙏😊👇
@FFF_MMM
دوستان[از لحظات کوچک لذت ببرین،قدر باهم بودن را بدانید و در پایان این چیزی است که زندگیتون را ارزشمند می کند..♥️]
تو خواب دیدم که ی پسر به دنیا آوردم پسرم خیلی چاق و درشت هست کنارم چند تا دکتر هستش که میگن داروی این مریضی پیدا نمیشه یکی مشابه این دارو رو داریم نمیدونیم که خوب بشه یا نه احتمال زیاد بمیره بچه ات 🥹🥹
منم ازشون خواهش میکردم که لااقل داروی مشابه رو بگه شاید با اون خوب بشه
دکتر برگشت گفت نسخه مینویسم براش اگه پیدا کردی بده اسم بچه رو پرسید گفتم کیارش دیدم نوشت امیر رضا ❤️
منم چون قبل بارداریم برای اولین بار مشهد رفته بودم وقتی خوابم رو به مامانم گفتم گفت اسمشو بزار امیررضا
رو این حساب ی روز مونده به دنیا اومدنش اسم پسرمو عوض کردم
الان ماشاالله 13سالشه و بچه حرف گوش کن سر به زیر هزار ماشاالله زرنگ و فهمیده هستش 😘😘😘
همونجور که تو خواب دیده بودم درشت و سفید و تپل هستش ✨😍😘❤️
#فرانک هستم
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🔴 روش قطعی برای جذب ثروت 😱
خواستی نماز بخونی اگه این تکنیکی که بهت میگمو انجام بدی مستقیم میری تو مدار ثروت... 😳
وقتی نماز میخونی قدرت فرکانس زمین در بالا ترین حد خودش قرار میگیره پس این تکنیکو حتما انجام بده تا معجزشو ببینی✋🏻
قبل از شروع هر نمازت ۳ تا صلوات میفرستی و ۷۷ مرتبه تکرار میکنی حسبی الله و بعد نمازت هر خواسته ای داشتی به خدا بگو، خواسته هات خیلی سریع اجابت میشه 😍🔥
تو این کانال پر از تکنیک های جذب ثروت و عشق و سلامتیه سریع عضو شو تا جا نموندی 🚨👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730
وااااای خدا شاهده من انجام دادم ۷۸ میلیون به حسابم واریز شد 😭😍
هدایت شده از تبلیغات خاطرات همسران
🚨۲ تا ذکری که اصلا نباید بخونی 🤫
چون اگر بخونی انرژی های منفی رو از
خونت و از محل کارت دور میکنه 😱
این سوره رو اگر به مدت ۷ روز همراه خودت داشته باشی پول و برکت از در و دیوار خونت بالا میره 😍💸
برای رفع بیماری این ذکر معجزه میکنه، من مادرم نمیتونست حتی راه بره ولی الان خداروشکر شفا پیدا کرد 😭🤲🏻
اگه به ذکر و کدهای بیشتر برای ورود برکت به زندگیت نیاز داری سریع وارد کانال زیر شو تا از دستت نرفته 😥👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/356581800C196e9d5730
سلام دوستان🙂
خوبین؟
امیدوارم که زندگی و ایام به کام همتون شیرین مثله عسل باشه😉
دوستان چالش این سری کانال قرار این باشه
شیرین ترین و جذاب ترین و با مزه ترین اتفاق یا خاطره زندگیتون که هر وقت با یاد آوریش حاله دلتون خوب میشه و لذت می برین چیه ؟🤔
تا به حال اصلا بهش فک کردین؟
حالا همین خاطره یا اتفاق رو واسه کانال بفرستین و با دوستان کانال به اشتراک بزارید که حاله دل هممون خوب بشه🙃
منتظر پیام های شما عزیزان هستیم🙏😊👇
@FFF_MMM
دوستان[از لحظات کوچک لذت ببرین،قدر باهم بودن را بدانید و در پایان این چیزی است که زندگیتون را ارزشمند می کند..♥️]