eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
365 عکس
184 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺قیام مسجد گوهرشاد یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یک ‌دل ما را، پشیمان نه سراسر صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می ‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می ‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می ‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم‌کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این ‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه» کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کار زار ما تل ‌آویو است، تهران نه! شاعر/ محمدحسین ملکیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت علیه السلام، مبارک 🔺رباعی دارد دل ما راه نجاتی دیگر در مشهد و در قم عتباتی دیگر بر بانوی با کرامت قم صلوات بر شاه خراسان صلواتی دیگر با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای عرشیان به شهر خراسان سفر کنید شب را در این بهشت الهی سحر کنید با زائرین این حرم الله سر کنید مدح رضا چو آیة قرآن ز بر کنید «عید بزرگ شیعة آل پیمبر است میلاد هشتمین حجج الله اکبر است» ای دل بگیر جان و به جانان نظاره کن بر چهرة حقیقت ایمان نظاره کن یک لحظه بر تمامی قرآن نظاره کن در دست نجمه نجم فروزان نظاره کن «میلاد پاره ی تن زهرا و احمد است شمس الشموس عالم آل محمد است» این مظهر جمال خداوند اکبر است آیینة تمام نمای پیمبر است خورشید نجمه یا مه افلاک پرور است قرآن روی سینة موسی ابن جعفر است «بر خلق آسمان و زمین مقتداست این جان رو نما دهید که روی خداست این» روشن هزار سینة سینا به نور او چشم هزار موسی عمران به طور او صف بسته اند خیل رسل در حضور او دل بحر بی کرانه ای از شوق و شور او «ریزد برات عفو خدا از نظاره اش دوزخ بهشت می شود از یک اشاره اش» هر قامتی که سرو لب جو نمی شود هر صورتی که وجه هوالهو نمی شود هر پادشه که ضامن آهو نمی شود هر کس که نام اوست رضا، او نمی شود «در طوس پارة تن احمد بود یکی آری رئوف آل محمد بود یکی» ای خلق خاک پای تو یا ثامن الحجج جان جهان فدای تو یا ثامن الحجج قرآن پر از ثنای تو یا ثامن الحجج ایمان بود ولای تو یا ثامن الحجج «دین را به جز ولای تو اصل و اصول نیست تهلیل بی ولای تو هرگز قبول نیست» گردون هماره دور زند در طریق تو خورشید خشت گوشة صحن عتیق تو با آن همه کرامت و لطف دقیق تو خود را شمرده اند گدایان رفیق تو «دستی که دست لطف خدا می شود تویی شاهی که خود رفیق گدا می شود تویی» یکسان بود به وقت عطای تو خاص و عام فرقی نمی کند به درت شاه یا غلام سلطان ندیده ام ز گدا گیرد احترام پیش از سلام زائر خود را کند سلام «پیوسته دست بر سر زوار می کشی تو کیستی که ناز گنه کار می کشی» پاییز بوستان دل ما بهار توست در شهر طوسی و همه عالم دیار توست گل بوسة امام زمان بر مزار توست شیعه به هر کجا که رود در کنار توست «چشم و چراغ و محفلم اینجاست یا رضا هر جا سفر کنم دلم اینجاست یا رضا» شرمنده ام از این که بپرسند کیستم از ذره کمترم نتوان گفت چیستم در پرتو کرامت خورشید زیستم روزی که نیستم به کنار تو نیستم «با یک دم تو صبحدم عید می شوم در آفتاب صحن تو، توحید می شوم» گل از نسیم صبح بهشت تو بو گرفت خورشید پیش روی تو از شرم رو گرفت ماه از فروغ خشت طلایت وضو گرفت بی آبرو ز خاک درت آبرو گرفت «من دور گندم کرم تو کبوترم ردّم نکن که از همه بی آبروترم» ای نقش دیده و دل ما جای پای تو روح الامین کبوتر صحن و سرای تو مضمون بده که از تو بگویم برای تو "میثم" کجا و گفتن مدح و ثنای تو «راهم بده که ذاکر ناقابل توام انگار اینکه خاک ره دعبل توام » شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت علیه السلام، تسلیت من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم دست بر روی سینه هر بار از سمت باب الجواد می آیم شاعر/ سید حمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای وجودت حیات‌بخش وجود سائل درگهت کرامت و جود مظهر کامل امام رضا آفتاب دل امام رضا قبلة حاجت همه، حرمت دشمن و دوست سائل کرمت ماه، آیینه‌دار طلعت تو رخ شمس‌الشموس صورت تو آیة هشت سورة نوری به جوادالائمه مشهوری خلف پاک مرتضایی تو کوثر حضرت رضایی تو ملک و جن و انس مهمانت دو جهانی نشسته بر خوانت کاظمینت درون سینة ما است نجف و مکّه و مدینة ما است تو جوادی و ما گدای توئیم هر چه هستیم خاک پای توئیم لطف تو، عجز ما، بود معلوم هر دو هستیم لازم و ملزوم کرم و جود تا ادا گردد هر جوادی پی گدا گردد من اگر در گدائیم کاهل تو به جود و کرامتی کامل تو محمد ، علی است ابن و ابت کنیه ابن الرضا ، تقی لقبت تو گلی و وجود گلخانه ای به ریحانه روح و ریحانه رنگ رخسار مرتضی داری نقش گلبوسة رضا داری پدرت گفت نازنین پسرم ای فدای تو مادر و پدرم پدران تو برترین پدران پسران تو بهترین پسران یم جود و فتوّت اید همه اهلبیت نبوّت اید همه دلتان بحر بی کرانة علم کیست غیر از شما خزانة علم؟ معدن خیر و مظهر خیرید اول خیر و آخر خیرید ابر باریده با ولای شما خلق خلقت بود برای شما همگی باب‌های ایمانید امنای خدای رحمانید تا صف حشر اصل هر کرمید رکن ارکان و قادَةُ الاُمَم اید علم‌ها قطره و تو دریایی عالمی بنده و تو مولایی دو جهان ذرّه و تو خورشیدی که به قلب همه درخشیدی پیش علم تو علم عالم چیست؟ در حضور تو پور اکثم کیست؟ تو به بزم سخن تکلم کن تو به روی رضا تبسم کن نفس حلم زنده از سخنت بوسة علم بر لب و دهنت یک کلام تو صد سپهر کمال یک سؤال تو سی هزار سؤال تو دهی، ای کرم گدای درت حِرز مادر، به قاتل پدرت ای خجل گشته دشمن از کرمت ای مسیحا نیازمند دمت تو که در هر دلی حرم داری تو که با دشمنت کرم داری تو که بر خشم خصم می‌خندی به روی دوست در نمی‌بندی اَنت بابُ المراد ادرکنی یا امام جواد ادرکنی شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم پیوسته از لبم جان جای سخن برآید... از بی‌وفایی یار، این بود قسمت من من گریه‌کن بمیرم، او خنده‌زن برآید دیگر نمانده هیچم تا کی به خود بپیچم ای مرگ همتی کن تا جان ز تن برآید امروز بین حجره، فردا کنار کوچه فریاد غربت من از این بدن برآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید از بس‌که رفتم از تاب، از بس‌که گشته‌ام آب فریاد آه آهم از پیرهن برآید جا دارد از غم من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید... شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام شکسته‌اند قلم‌ها و بسته‌اند دهان‌ها نشسته‌اند قدم‌ها و خسته‌اند توان‌ها نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن چه ساکن‌اند زمان‌ها، چه الکن‌اند زبان‌ها چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است که شرح عمر کمت نیست در توان بیان‌ها کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آن‌ها کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان‌ها یکی‌ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو چشیده است بلاها و دیده است زیان‌ها تویی که مرجع حلُ‌المسائل است نگاهت به ما نگاه بینداز در هجوم گمان‌ها همیشه قصۀ تو می‌خورد گریز به گودال درست لحظۀ آخر بریده است امان‌ها رضا شده‌ست علی‌اکبر و شدی تو حسینش عوض شده‌ست فقط جای پیرها و جوان‌ها دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد پر از عریضۀ حاجت شبیه نامه‌رسان‌ها غریب‌زاده! قریبِ به اتفاق سپردند که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان‌ها! شاعر/ سیدمحمد جواد میرصفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... شاعر/ محسن حنیفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام روز ازل که شیعه پاکارتان شدیم سلمان شدیم و میثم تمارتان شدیم ما از اضافه گلتان خلق گشته ایم این بوده علتش که گرفتارتان شدیم والله نوکری شما افتخار ماست شادیم ما که خادم و دربانتان شدیم وقتی به سمت و سوی شما بال می زنیم حس می کنیم جعفر طیارتان شدیم تا پای جان به پای شما ایستاده ایم از بس که کشته مرده رفتارتان شدیم «سوگند می خوریم که ما با شما خوشیم ما با نبی و فاطمه و مرتضی خوشیم» وقتش رسیده است که حالا ملائکه زینت کنند بام جنان را ملائکه در صور خود فرشته مامور می دمد ای ساکنان عرش خدا یا ملائکه در آسمان چهارم اقامت کنید چون جشن مفصلی شده برپا ملائکه پیوند آسمانی زهرا و مرتضاست دریا رسیده است به دریا ملائکه برگ امان از آتش دوزخ عطا کند بر ساکنان عالم و دنیا ملائکه بخشیده شد گناه صغیر و کبیرشان تنها به عشق حیدر و زهرا ملائکه «شکر خدا که رحمت حق بی عدد شده زهرا عروس فاطمه بنت اسد شده» خورشید مصطفی (ص) که ضحایش زبانزد است مصداق هل اتی ست عطایش زبانزد است زهرا لباس نو به عطا می کند عطا بیخود که نیست جود و سخایش زبانزد است جبریل هم ز سفره او رزق می برد زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است بیتش شده محل عبور و مرور وحی پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است حورای انسیه شدنش جای بحث داشت از بس که این فرشته نَمایَش زبانزد است آیینه ای که پرتو او را کسی ندید رفته به مادرش که حیایش زبانزد است یک پنجم زمین به صداقش درآمده با این حساب لطف خدایش زبانزد است آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت اصلا عجیب نیست بهایش زبانزد است «مریم اگر دو وعده غذایش آسمانی است زهرا همیشه مائده اش آسمانی است» شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش آمد و جلوه کرد تا با عشق محو نور خدا، علی باشد خانه یعنی بهشتی از احساس زن این خانه تا که فاطمه است خانه یعنی جهانی از امید مرد این خانه تا علی باشد شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط به خط عشق است حرفی از درد نیست وقتی که یار درد آشنا علی باشد شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن! تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد ورد لب‌های من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد شاعر/ سید محمدجواد شرافت با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام شروع نامه ‌ام نامی کریم است که بسم ‌الله الرحمن الرحیم است به آن نامی کزآن عالم برافروخت بشر اسماء حُسنی را بیاموخت به آن نامی که جان در تن دمیدند زمین و آسمان را آفریدند به آن نامی که چون شمع حرا شد محمد خواند و ختم ‌الانبیا شد ظهور، آن نام تا از ماء و طین کرد نبی را رحمة ‌للعالمین کرد علی زآن نام، او را جانشین شد امام اولین و آخرین شد به آن نامی که بر ما روح بخشید ز نورش زُهرۀ زهرا درخشید چه زهرایی؟ که معنی ‌بخش اسماست همانا اسم اعظم، اسم زهراست خدا گر مدح او نازل نمی‌کرد کتاب خویش را کامل نمی‌کرد به نام کوثرِ قرآن ستودش که لفظی بهتر از کوثر، نبودش حساب نام یازهرا به ابجد برآید یاعلی و یامحمد! که زهرا ز آن ‌دو هست و آن ‌دو، زهرا جدایی نیست آری مهر و مه را کسی که کُفوِ آن نور جلی بود علی بود و علی بود و علی بود خوش آن ‌روزی که با اذن خداوند به دل ‌خواه پیمبر یافت پیوند جهان رحمت و علم و کرامت به دنیای جمال و عشق و عصمت رسیدش در شب جشن عروسی عروس آسمان، بر خاکبوسی به سائل داد چون پیراهنش را به حکم «لن تنالو البر حتی...» اگرچه خانۀ زهرا گِلین بود حریم افتخار مسلمین بود محبت، پایۀ کاشانۀ او شرف، خشت بنای خانۀ او جهاز بانوی دنیا و عقبا بُد از پشم و سفال و لیف خرما سفالین کوزه ‌ای و مَشکی از پوست اساس چشم ‌گیر خانۀ اوست! سپهر، آیینه ‌دار هستی ‌اش بود رهین آسیای دستی ‌اش بود حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت به روی سر، همه نور خدا داشت سلام هر شب و صبحِ پیمبر شُکوه خانه ‌اش کردی فزون ‌تر سلام، ای وحی منزل در کلامت! که حق از کودکی گفته سلامت به وحدت داده هر مویت شهادت ورم کرده‌ست پایت از عبادت زیارت ‌گاه انجُم، خاک پایت زیارت ‌نامۀ حوران، ثنایت تویی یاسین تویی طاهای قرآن تویی رمز اشارت ‌های قرآن زنان را با عمل، ارشاد کردی جهاد المرأه را فریاد کردی خدا را بنده‌ای یک ‌دانه بودی پدر را دل ‌خوشی در خانه بودی دو تن بودید او را پشتوانه تو در خانه، علی بیرون ز خانه رسالت را گلستانی، بهاری امامت را نگهبانی، قراری خروش بی ‌امان مسجدی تو رسول خطبه ‌خوان مسجدی تو چو تو از دین طرفداری که کرده‌ست؟ امام خویش را یاری که کرده‌ست؟ خروشت حامی جان علی شد کلامت تیغ بُرّان علی شد الا، ای راز رحمت در دو دنیا! تویی مشکل‌گشای هر دو دنیا نخستین زن که در جنت در آید تو هستی، کز قیامت محشر آید چو در صحرای محشر پاگذاری شفاعت را چو خورشیدی بر آری ملائک صف به صف در چار سویت علی و مصطفی در پیش رویت مهار ناقه ‌ات در دست جبریل خلایق محو این اکرام و تجلیل به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟ کسی کاین ‌سان در آید، کیست یارب؟ که از درگاه عزت در چپ و راست ندا آید که این زهراست! زهراست! در آن ‌جا شیعیانت می‌درخشند نه تنها دوستانت را ببخشند، که می‌بخشد خدای مهربانت گناه دوستانِ دوستانت در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست زهر سو بانگ وانفسا بلند است، ز ما فریاد یازهرا بلند است شاعر/ سید رضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام سر تا سر مدينه پر از شوق و شور بود لبريز از طراوت و غرقِ سرور بود از آسمان شهر پيمبر در آن پگاه صد آسمان ملائكه گرم عبور بود وقت نزولِ سوره‌ی ياسين و هل أتی هنگامه‌ی تجلی آيات نور بود بال فرشته فرش قدمهای آفتاب روبند ماهتاب ز گيسوی حور بود عطر بهشت از نفس باغ می چكيد تا اوج عرش زمزمه های حضور بود «عالم از عطر ياس مدينه معطر است پيوند آسمانی زهرا و حيدر است» می خواستند تا كه بمانند يار هم همدل ترين و هم نفس روزگار هم بی زرق و برق، ساده‌ی ساده شروع شد پيوند آسمانی شان در كنار هم "سرمايه های اصلی شان مهر و عاطفه بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم" بر اعتماد شانه‌ی هم تكيه داشتند سنگ صبور يكدگر و راز دار هم بودند هر پگاه دل انگيزتر ز عشق گرم طلوع روشنِ خورشيد وار هم «چشم بد از جمال دو خورشيد دور باد چشم حسودِ بد دل و بد خواه كور باد» هم، ماورای حد تصور كمالشان هم، ماسوای ذهن و تخيل جلالشان آنجا كه سوخت بال و پر آسمانيان بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان بايد كه درس زندگی آموخت تا ابد از بوريای كهنه و ظرف سفالشان در جام كوزه روشنی خمّ سلسبيل كوثر شراب خانگی لايزالشان كی می توان به واسطه‌ی اين مثالها پرواز كرد تا افق بی مثالشان «آئينه‌ی ظهور صفات خدا شدند ياسين و نور شدند هل أتی شدند» بر شانه های عرش خدا خانه داشتند نه نه، كه عرش را به روی شانه داشتند اين ساکنان عرش خدا از همان ازل چشمی به چند روزه‌ی دنيا نداشتند هر چند داشت سفره شان نان خشكِ جو اما هميشه خویِ كريمانه داشتند سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت همواره لحظه های صميمانه داشتند گل داده بود باغِ بهشت اميدشان يعنی چهار غنچه‌ی ريحانه داشتند «ما جرعه نوش چشمه‌ی جاری كوثريم دلداده ايم، شيعه‌ی زهرا و حيدريم» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |