#مرثیه_امام_جواد علیه السلام
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
شاعر/ محسن حنیفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
677.9K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_جواد علیه السلام
🔺هیئتی/ سنگین
من که ندونستم آقا، قدر زیارت تو رو
نشه یه روزی که بیاد، به من بگی دیگه برو
🔸ببین شکسته اومدم، به گل نشسته اومدم
خسته خسته اومدم (2)
جوادی و ابن الجواد، خیلی کارا ازت میاد
دوست دارم خیلی زیاد (2)
غریب آقام، غریب آقام (3)
میون حجره ای غریب ، بدون یار وبی حبیب
ذکرلب خونیه تو ، امن یجیب امن یجیب
🔸زهر جفای همسرت ، آتیش زده بر جیگرت
هیچکی نبود دور وبرت (2)
تشنه تشنه دل کباب ، چرا ندادن به تو آب
تنت به زیر آفتاب (2)
غریب آقام، غریب آقام (3)
یواش یواش داره میاد،ماه عزا غم حسین
آی نوکرا آماده شیم، برا محرم حسین
🔸ماهی که دل رنگ خداس، به غم وغصه مبتلاس
روضه خونش خود خداس (2)
برای اونکه باوفاس، غریب دشت کربلاس
سرداره اما سرجداس (2)
غریب آقام، غریب آقام (3)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
روز ازل که شیعه پاکارتان شدیم
سلمان شدیم و میثم تمارتان شدیم
ما از اضافه گلتان خلق گشته ایم
این بوده علتش که گرفتارتان شدیم
والله نوکری شما افتخار ماست
شادیم ما که خادم و دربانتان شدیم
وقتی به سمت و سوی شما بال می زنیم
حس می کنیم جعفر طیارتان شدیم
تا پای جان به پای شما ایستاده ایم
از بس که کشته مرده رفتارتان شدیم
«سوگند می خوریم که ما با شما خوشیم
ما با نبی و فاطمه و مرتضی خوشیم»
وقتش رسیده است که حالا ملائکه
زینت کنند بام جنان را ملائکه
در صور خود فرشته مامور می دمد
ای ساکنان عرش خدا یا ملائکه
در آسمان چهارم اقامت کنید چون
جشن مفصلی شده برپا ملائکه
پیوند آسمانی زهرا و مرتضاست
دریا رسیده است به دریا ملائکه
برگ امان از آتش دوزخ عطا کند
بر ساکنان عالم و دنیا ملائکه
بخشیده شد گناه صغیر و کبیرشان
تنها به عشق حیدر و زهرا ملائکه
«شکر خدا که رحمت حق بی عدد شده
زهرا عروس فاطمه بنت اسد شده»
خورشید مصطفی (ص) که ضحایش زبانزد است
مصداق هل اتی ست عطایش زبانزد است
زهرا لباس نو به عطا می کند عطا
بیخود که نیست جود و سخایش زبانزد است
جبریل هم ز سفره او رزق می برد
زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است
بیتش شده محل عبور و مرور وحی
پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است
حورای انسیه شدنش جای بحث داشت
از بس که این فرشته نَمایَش زبانزد است
آیینه ای که پرتو او را کسی ندید
رفته به مادرش که حیایش زبانزد است
یک پنجم زمین به صداقش درآمده
با این حساب لطف خدایش زبانزد است
آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت
اصلا عجیب نیست بهایش زبانزد است
«مریم اگر دو وعده غذایش آسمانی است
زهرا همیشه مائده اش آسمانی است»
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
یاعلی گفت با تمام وجود
تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش
دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد
از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق
محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس
زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید
مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است
داستانی که خط به خط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که
یار درد آشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر!
شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که
نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم!
مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی
شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما
از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم
تا ابد نیز یاعلی باشد
شاعر/ سید محمدجواد شرافت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
شروع نامه ام نامی کریم است
که بسم الله الرحمن الرحیم است
به آن نامی کزآن عالم برافروخت
بشر اسماء حُسنی را بیاموخت
به آن نامی که جان در تن دمیدند
زمین و آسمان را آفریدند
به آن نامی که چون شمع حرا شد
محمد خواند و ختم الانبیا شد
ظهور، آن نام تا از ماء و طین کرد
نبی را رحمة للعالمین کرد
علی زآن نام، او را جانشین شد
امام اولین و آخرین شد
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زُهرۀ زهرا درخشید
چه زهرایی؟ که معنی بخش اسماست
همانا اسم اعظم، اسم زهراست
خدا گر مدح او نازل نمیکرد
کتاب خویش را کامل نمیکرد
به نام کوثرِ قرآن ستودش
که لفظی بهتر از کوثر، نبودش
حساب نام یازهرا به ابجد
برآید یاعلی و یامحمد!
که زهرا ز آن دو هست و آن دو، زهرا
جدایی نیست آری مهر و مه را
کسی که کُفوِ آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
خوش آن روزی که با اذن خداوند
به دل خواه پیمبر یافت پیوند
جهان رحمت و علم و کرامت
به دنیای جمال و عشق و عصمت
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان، بر خاکبوسی
به سائل داد چون پیراهنش را
به حکم «لن تنالو البر حتی...»
اگرچه خانۀ زهرا گِلین بود
حریم افتخار مسلمین بود
محبت، پایۀ کاشانۀ او
شرف، خشت بنای خانۀ او
جهاز بانوی دنیا و عقبا
بُد از پشم و سفال و لیف خرما
سفالین کوزه ای و مَشکی از پوست
اساس چشم گیر خانۀ اوست!
سپهر، آیینه دار هستی اش بود
رهین آسیای دستی اش بود
حصیری گرچه فرشِ زیر پا داشت
به روی سر، همه نور خدا داشت
سلام هر شب و صبحِ پیمبر
شُکوه خانه اش کردی فزون تر
سلام، ای وحی منزل در کلامت!
که حق از کودکی گفته سلامت
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کردهست پایت از عبادت
زیارت گاه انجُم، خاک پایت
زیارت نامۀ حوران، ثنایت
تویی یاسین تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارت های قرآن
زنان را با عمل، ارشاد کردی
جهاد المرأه را فریاد کردی
خدا را بندهای یک دانه بودی
پدر را دل خوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه، علی بیرون ز خانه
رسالت را گلستانی، بهاری
امامت را نگهبانی، قراری
خروش بی امان مسجدی تو
رسول خطبه خوان مسجدی تو
چو تو از دین طرفداری که کردهست؟
امام خویش را یاری که کردهست؟
خروشت حامی جان علی شد
کلامت تیغ بُرّان علی شد
الا، ای راز رحمت در دو دنیا!
تویی مشکلگشای هر دو دنیا
نخستین زن که در جنت در آید
تو هستی، کز قیامت محشر آید
چو در صحرای محشر پاگذاری
شفاعت را چو خورشیدی بر آری
ملائک صف به صف در چار سویت
علی و مصطفی در پیش رویت
مهار ناقه ات در دست جبریل
خلایق محو این اکرام و تجلیل
به حیرت، کاین هیاهو چیست، یارب؟
کسی کاین سان در آید، کیست یارب؟
که از درگاه عزت در چپ و راست
ندا آید که این زهراست! زهراست!
در آن جا شیعیانت میدرخشند
نه تنها دوستانت را ببخشند،
که میبخشد خدای مهربانت
گناه دوستانِ دوستانت
در آن غوغا که بهر کس، مَفَر نیست
ز بیم جان، پدر فکر پسر نیست
زهر سو بانگ وانفسا بلند است،
ز ما فریاد یازهرا بلند است
شاعر/ سید رضا مؤید
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#ازدواج_امیرالمؤمنین_حضرت_زهرا علیهما السلام
سر تا سر مدينه پر از شوق و شور بود
لبريز از طراوت و غرقِ سرور بود
از آسمان شهر پيمبر در آن پگاه
صد آسمان ملائكه گرم عبور بود
وقت نزولِ سورهی ياسين و هل أتی
هنگامهی تجلی آيات نور بود
بال فرشته فرش قدمهای آفتاب
روبند ماهتاب ز گيسوی حور بود
عطر بهشت از نفس باغ می چكيد
تا اوج عرش زمزمه های حضور بود
«عالم از عطر ياس مدينه معطر است
پيوند آسمانی زهرا و حيدر است»
می خواستند تا كه بمانند يار هم
همدل ترين و هم نفس روزگار هم
بی زرق و برق، سادهی ساده شروع شد
پيوند آسمانی شان در كنار هم
"سرمايه های اصلی شان مهر و عاطفه
بی اعتنا به ثروت و دار و ندار هم"
بر اعتماد شانهی هم تكيه داشتند
سنگ صبور يكدگر و راز دار هم
بودند هر پگاه دل انگيزتر ز عشق
گرم طلوع روشنِ خورشيد وار هم
«چشم بد از جمال دو خورشيد دور باد
چشم حسودِ بد دل و بد خواه كور باد»
هم، ماورای حد تصور كمالشان
هم، ماسوای ذهن و تخيل جلالشان
آنجا كه سوخت بال و پر آسمانيان
بام نخستِ پر زدن و اوج بالشان
بايد كه درس زندگی آموخت تا ابد
از بوريای كهنه و ظرف سفالشان
در جام كوزه روشنی خمّ سلسبيل
كوثر شراب خانگی لايزالشان
كی می توان به واسطهی اين مثالها
پرواز كرد تا افق بی مثالشان
«آئينهی ظهور صفات خدا شدند
ياسين و نور شدند هل أتی شدند»
بر شانه های عرش خدا خانه داشتند
نه نه، كه عرش را به روی شانه داشتند
اين ساکنان عرش خدا از همان ازل
چشمی به چند روزهی دنيا نداشتند
هر چند داشت سفره شان نان خشكِ جو
اما هميشه خویِ كريمانه داشتند
سرشار از عشق و عاطفه و نور ِ معرفت
همواره لحظه های صميمانه داشتند
گل داده بود باغِ بهشت اميدشان
يعنی چهار غنچهی ريحانه داشتند
«ما جرعه نوش چشمهی جاری كوثريم
دلداده ايم، شيعهی زهرا و حيدريم»
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت #امام_باقر علیه السلام، تسلیت
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
«اِسْتَعِنْ عَلَى حُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ بِخَالِصِ الدُّعَاءِ وَ الْمُنَاجَاةِ فِي الظُّلَم»
برای بازگشتی نیکو از گناهانت، از دعای خالص و مناجات در تاریکیها (خلوتهای شبانه) کمک بگیر.
📚 تحف العقول | ص۲۸۵
بر عمرِ گذشته کن نگاهی گاهی
از سینۀ خود برآر آهی گاهی
چون آینه با خدای خود خلوت کن
تا عذر گناه از او بخواهی گاهی
شاعر/ محمدجواد غفورزاده
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
در میان قنوت چشمانم
عکس یک قبر خاکی افتاده
سنگ غربت شکسته بغضم را
دیده ام، صبر خود ز کف داده
کاروان دل شکسته ی من
ره سپار بقیع ویران است
زائرم، زائر امامی که
از غمش سینه بیت الاحزان است...
با سلامی به محضرت آقا!
پر کشیدم شبیه بال نسیم
السلام علیک یابن شهید
السلام علیک یابن کریم
آسمان کبود چشمانم
باز امشب بهانه می گیرد
در جوار مزار خاکیتان
مرغ دل آشیانه می گیرد
روز و شب دارم این نوا آقا
از چه بی بارگاه گردیدی؟!
با هزاران مُرید درگاهت
از چه رو بی پناه گردیدی؟!
ای امامی که غربت ارث شماست!
شعله می بارد از گلستانت!!!
زهر کینه چه بر سرت آورد؟!
پدر و مادرم به قربانت
گر چه از زهر کینه می سوزی
شعله های غم تو دیرینه است
قدر کرب و بلا، بلا داری
این همان راز آه آیینه است
خاطرات درون ذهنت را
نیمه شب ها مرور می کردی
یاد غم های روز عاشورا
پلک خود را نمور می کردی
دیده ای در سنین کودکی ات
بین گودال، جسم بی سر را
چه کشیدی در آن غروب غریب
تا شنیدی صدای مادر را
ضرب سیلی و صورت نیلی
ظلم های امیه را خواندی
زیر لب با نوای جان سوزت
روضه های رقیّه را خواندی
لا به لای صدای تیر و کمان
ناله های رباب می آمد
چه بلایی سر علی آمد؟
که حسین با شتاب می آمد
مشک سقّا و اشک اهل حرم
گویی از حلقه اش نگین افتاد
لحظه ها لحظه های غارت شد
تا که عباس بر زمین افتاد
شاعر/ محمد فردوسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالاند، اَبترند
وقتی به سیر عالم معنا نمیرسیم
این چشمهای خیس و تهیدست شاهدند
بیتو به جلوهزار تماشا نمیرسیم
تا بیکرانههای حضور الهیات
پر میکشیم روز و شب اما نمیرسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پایمان
حتی به خاک پای تو مولا نمیرسیم
این حرفها نشانۀ تقصیر فهم ماست
حیران شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری!
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بیکرانه! نامتناهیست وصف تو
آیینۀ صفات الهیست وصف تو
مبهوت جلوههای جلالت کمیتها
کی میرسد به درک کمال تو بیتها
ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانۀ عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمیرسد
خورشید تا کرانۀ نورت نمیرسد
محراب را که عرصۀ معراج میکنی
جبریل هم به گرد عبورت نمیرسد
چشم مدینه محو سلوک دمادمت
بوی بهشت میوزد از خاک مقدمت
عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسیم در به در کوچهها شدیم
تا با شمیم احمدیات آشنا شدیم
ای مظهر فضایل پیغمبر خدا
آیینۀ شمایل پیغمبر خدا
شایستۀ سلام و تحیّات احمدی
احیا کنندۀ کلمات محمدی
نور علی و فاطمه در تار و پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست
تفسیر بیکران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است
هرکس به آیهای ز مقام تو عارف است
روشنترین ادلّۀ علمیست سیرهات
وقتی که حجّتاند به عالم عشیرهات
هرکس که تا حضور تو راهی نمیشود،
علمش به جز زیان و تباهی نمیشود
هر قطره که به محضر دریا نمیرسد
سرچشمۀ علوم الهی نمیشود
بیبهره است از تو و انفاس قدسیات
اندیشهای که نامتناهی نمیشود
جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمیشود
فردوس دل اسیر خیال تو میشود
آیینه محو حسن جمال تو میشود
دریاب با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بیقرار وصال تو میشود
یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بیکرانۀ ملکوتت ببر مرا
سائل کنار ساحل لطفت چگونه است
دستان با سخاوت دریا نمونه است
من را که مبتلای خودت میکنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت میکنی بس است
قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد
دلبستۀ خدای خودت میکنی بس است
در خلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایستۀ دعای خودت میکنی بس است
شبهای جمعه سمت مدینه که میبری
دلتنگ کربلای خودت میکنی بس است
مولا! برای ما دو سه خط از سفر بگو
از کاروان خسته و چشمان تر بگو
روزی که بادهای مخالف امان نداد
هفتآسمان به قافلهای سایهبان نداد
خورشید بود و سایۀ شوم غبارها
خورشید بود، همسفر نیزهدارها
دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود
گلزخمهای سلسله یادت نمیرود
هرگز غروب قافله یادت نمیرود
همناله با صحیفۀ ماتم گریستی
یک عمر پا به پای محرم گریستی
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
تمام دلهره ها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، می خواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
به روی خویش نیاورده اید آبله را
دلیل قافله می برد پا به پای خودش
نگاه تشنه ی آن کاروان یک دِله را
هنوز یک به یک، آری به یاد می آری
تمام زخم زبان های شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟
شاعر/ سید حمیدرضا برقعی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی
آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
350.4K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺سنتی/ نوحه
آتشم زد زهر كينه
قتلگاهم شد مدينه
🔸اشهدم با لب خشک و عطشان
مى شود ياحسين ياحسين جان
🔹بين قلب بى قرارم - داغ شام و كوفه دارم (2)
وای از این غم و مصیبت (4)
قلب خسته غرق آه است
نوحه خوان قتلگاه است
🔸دیده ام زار و محنت کشیده
بین مقتل شه سر بریده
🔹ديده ام به چشم دريا - تک سوار نيزه ها را (2)
وای از این غم و مصیبت (4)
سنگ از بام سب و دشنام
ديده ام در غربت شام
🔸بر تنم بوده رخت اسارت
دشمنم كرده بر ما اهانت
🔹زار و غرق التهابم - مضطر از بزم شرابم (2)
وای از این غم و مصیبت (4)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |