#مدح_مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب علیهما السلام
فرصت کم است دامن من را رها کنید
وقتش رسیده نذر پدر را ادا کنید
وقتش رسیده نوبت جان بازی شماست
جان را فدای خامس آل عبا کنید
شیران نسل جعغر طیار! یا علی!
رخصت اگر نداد، مبادا حیا کنید
او را به جان حضرت زهرا قسم دهید
وقتی که اذن داد، علی را صدا کنید
راضی نمی شود که به میدان روید، باز
در دل برای اذن شهادت دعا کنید
از نسل شیرهای بنی هاشمید، پس
وقتش رسیده محشر کبری به پا کنید
وقتی زره به قامتتان بوسه می زند
فکری به حال تشنگی خیمه ها کنید
چون کوه، پیش مادر خود ایستاده اید
فرصت کم است، دامن او را رها کنید
شاعر/ امیر مرزبان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_پنجم_محرم
🔺حضرت عبدالله علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_عبدالله علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازه ی زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
شاعر/ مهدی مقیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
گاهی دلم برای پدر تنگ می شود
دلگیر از این زمانه نیرنگ می شود
اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند
اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود
عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم
رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود
عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین
دارد سر عبای عمو جنگ می شود
من میروم سپر بشوم حیف کوچکم
پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود
ناکام اگر که من بروم باز بهتر است
این زندگی بدون عمو ننگ می شود
شکر خدا نصیب من و اصغرت یکی است
شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود
شاعر/ عباس احمدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود
طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود
هرچند که اجازۀ جنگاوری نداشت
آماده باش، منتظر یک اشاره بود
از اینکه رفتهاند همه داشت میشکست
از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود
دستش به دست عمه و چشمش پی عمو
در جست و جوی یافتن راه چاره بود
چون دید شاه کشور جانها چنین غریب
در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود
خود را به آستانۀ جسم عمو رساند
جسمیکه زخمهاش فزون از شماره بود
عباس وار دست به دستان تیغ داد
و یک سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود
در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال
تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود
در خیمهها اگر که نمیرفت شاهد
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
شاعر/ محمد بیابانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_ششم_محرم
🔺حضرت قاسم علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_قاسم علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
شد مقدر که شود جامْ حسن ، باده حسین
بنویسند حسن خوانده شود ساده حسین
قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع
مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین
داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد
آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین
نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت
تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین
نعل ها روی تنت نقش ضریحی زده اند
تا شود سینه ی تو پنجره فولاد حسین
دست و پا میزنی افتاده عمو یاد حسن
زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین
مجمع کوچه و گودال شده روضه تو
هم حسن پیش تو جان داده ، هم افتاده حسین
شاعر/ محسن حنیفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده ات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای ناله های بریده بریده ات
در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی رد خون به صحرا چکیده ات
خون گریه می کنند چرا نعل اسبها
سخت است روضه تن در خون تپیده ات
بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده ام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده ات
«احلی من العسل» ز لبان تو می چکد
ای گل زبانزد است بیان عقیده ات
باید که می شگفت گل زخم بر تنت!
از بس خدا شبیه حسن آفریده ات
شاعر/ سید محمد جواد شرافت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد
او همنشینی گل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر احلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده، عدو می گفت:
چقدر این پسر جگر دارد
آمده مثل شیر می غُرَّد
نسل حیدر عجب ثمر دارد
یاد صفین زنده شد امروز
بس که او جلوۀ پدر دارد
زاده یوسف است و یوسف
روی جلوه هایی چنان قمر دارد
نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگ ها خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
با تو انگار بال و پر دارد
هم برایت عمو و هم پدر است
نشده چشم از تو بر دارد
مجتبای حسین صبری کن
که عمو چشم های تر دارد
قول داده مراقبت باشد
چه کند کربلا خطر دارد؟
«تو برای حسین یک حسنی
گر چه مثل حسین بی کفنی»
زاده مجتبی زمین افتاد
ناگهان، بی هوا، زمین افتاد
فرق او تا شکافت دشمن گفت:
آفرین، مرحبا، زمین افتاد
ناله اش بین هلهله گم شد
گر چه او با صدا زمین افتاد
مثل حیدر شهید شد قاسم
یا علی گفت تا زمین افتاد
پیش قاسم رسید و از گریه
حضرت کربلا زمین افتاد
یادش آمد مدینه مادر هم
وسط کوچه ها زمین افتاد
بر زمین خوردن ارث مادری ست
هر که از نسل ما، زمین افتاد
آن طرف تر کنار علقمه هم
ساقی با وفا زمین افتاد
«بر زمین پای می کشد از درد
صورتش گاه سرخ و گاهی زرد»
شاعر/ حسین ایزدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_هفتم_محرم
🔺حضرت علی اصغر علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
ای به سر دست همه هست من
تبسّمت برده دل از دست من
ای در دریای امید حسین
اول و آخرین شهید حسین
سوخته و سوخته و سوخته
دیده به شانة پدر دوخته
تو سند زندة کربلایی
تو مهر پروندة کربلایی
تو کودک شیری نه، طفل شیری
صغیر نه، صغیر نه، کبیری
ستارة برج سعادتی تو
سورة کوچک شهادتی تو
نگاه کن به چشم نیم بازت
که فاطمه آمده پیشبازت
بس که ز تشنگی به تاب و تبی
اشک نداری که کنی تر لبی
تشنه تر از تشنه لبان گوش کن
آب ز پیکان بلا نوش کن
می برمت تا که فدایت کنم
باش که تقدیم خدایت کنم
چشم گشا کودک مدهوش من
قتلگه توست در آغوش من
سینه سپر باش که حظی کنی
خنده بزن چند تلظی کنی
تلظی ات قلب مرا آب کرد
رباب را ز گریه بی تاب کرد
خنده بزن روز شهادت توست
شهادت تو نه، ولادت توست
خون تو عمر جاودان من است
آب تو اشک شیعیان من است
روی به قتلگاه کن اصغرم
حرمله را نگاه کن اصغرم
روز بزرگ امتحان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
آه خدایا جگرم پاره شد
حنجر خشک پسرم پاره شد
تیر که بر حنجر خشکت نشست
راه نفس را به گلوی تو بست
حرمله حلق پسرم را شکافت
حلق پسر نه، جگرم را شکافت
تیر برون کشیدم از حنجرت
گشت جدا بر سر دستم سرت
غنچة پرپر شده دیده کسی؟
کودک بی سر شده دیده کسی؟
چشم کسی دیده که روی پدر
سرخ شود ز خون حلق پسر؟
خون تو از گلو به عرش خیزد
نمی گذارم به زمین بریزد
زخم گلوی تو کند دوست دوست
خون تو بی واسطه تقدیم اوست
خدای من قسم به جان رسول
فدایی حسین را کن قبول
دسته گل آخر من همین بود
تمامی لشکر من همین بود
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
رفت میدان ماند درگهواره بوی کودکش
ماند مادر باخیال گفتگوی کودکش
حرمله، سوز عطش، تیرسه شعبه، آفتاب
لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش
اودعا میکرد برگردد بلا سمت خودش
تیراما تندتر میرفت سوی کودکش
واژه ها راگشت، اما تیرهم پیدا نکرد
معنی نازکتری را ازگلوی کودکش
تیر از خون گلوی او سه جرعه نوش کرد
آسمان نوشید مشتی از سبوی کودکش
سرنوشت عالم هستی به مویی بند بود
به گلوی زخمی بسته به موی کودکش
آب شد مردش چرا که در جواب تشنه اش
خاک را با پشت دستش ریخت روی کودکش
طفل خود را در میان قلب بابا دفن کرد
ماند خاک کربلا در آرزوی کودکش
شاعر/ محسن حنیفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |