#مدح_مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت
دو سه خط سوگواره ی غربت
در عزای سکینه باید گفت
قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب
ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب
در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین
در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین
کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده
در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده
روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد
دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد
پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را
دید دور جنازه ی اصغر
همه گفتند لعن حرمله را
از وداع سکینه و ارباب
جگر کائنات خون شده بود
آه از آن دم که دید این دختر
زین باباش واژگون شده بود
با تنی خون گرفته از گودال
آمدی ذوالجناح بی بابا
کاش می شد رها نمی کردی
وسط تیر و نیزه ها او را
پدرم را غریب بین دو نهر
نحر کردند با لب عطشان
السلام علیک ای بی سر
السلام علیک ای عریان
شاعر/ امیر عظیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را
ای که آرامش هر روز و شب مولایی
ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین
مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی
ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول
اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود
همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد
نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود
آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی
همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی
بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا
تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی
لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین
بفدای دل پر غصه و احساسی تو
روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت
عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو
از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات
رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت
آری آری که علمدار حرم رفت که رفت
از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت
شاعر/ ناصر شهریاری
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو
عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی
پدرت که حسین، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید
از همان لحظه ی تولد، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان! سکینه ی بابا!
پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست
عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب
شاعر/ داود رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
راوی کرب و بلا دارد روایت می کند
از جدایی سر و تن ها حکایت می کند
شد سکینه معنی اش آرامش قلب حسین
بشنو از دریا زمانی که شکایت می کند
چون روایت می کند از کربلا یک روضه اش
تا همیشه مجلس مارا کفایت می کند
راوی کرب و بلا با روضه های مستند
تازه در روز قیامت او قیامت می کند
آه «اَیْنَ عمِّیَ الْعباس» او هم نکته ای ست
که خیال بچهها را آه راحت می کند
شاعر/ مهدی رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله علیها
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آبآور خود را
ز دورادور، میدیدم گلویت عمه میبوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را؟
به همراه مسافر آب میپاشند، من ناچار
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
شاعر/ علی انسانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصهدار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پارهپارههای دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظههای آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بیشمار را
به زخمهای بیشمار پیکرت شناختم
تو را به حس بیبدیل خواهر و برادری
به چشمهای بیقرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزهای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟
شاعر/ رضا حاج حسینی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
ستاره میرود از هوش، یک نظر برخیز
کبوتری که به شوق تو بال در خون زد
به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز
چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت
نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز
رسیده زائر دلخستهای ز غربت راه
که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز
شبانههای شب شام را دلم طی کرد
به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز
کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت
به چهره میچکد از چشمهای تر برخیز
یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق
سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز
شاعر غلامرضا شکوهی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_سکینه سلام الله
وقتی نشست در بر بابای بی سرش
چهره نهاد بر روی رگهای حنجرش
از آتش درون دلش شعله می کشید
اشکی که می چکید ز چشمان اطهرش
او کرده بود نذر رگ حنجر پدر
چشمی که بود چشمه ی جوشان کوثرش
دختر گرفته بود تنش را ببر ولی
بابا گشوده بود بغل بهر دخترش
تنها نمی گریست به گودال قتلگاه
آمد صدای ناله ی جانسوز مادرش
پرپر زد و نکرد پدر را رها، اگر
از ضرب تازیانه پر از زخم شد پرش
عمه به ناله گفت عزیز برادرم
باید که بوسه زد به گلوی مطهرش
شاعر/ سیدهاشم وفایی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
383.7K
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_سکینه سلام الله علیها
🔺سنتی/ نوحه
حضرت بِنتُ الحسین جانش فدا
شد زِ داغ کربلا شد زِ داغ کربلا
شد سکینه زائرِ خون خدا
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
🔸می رود در بَرِ، دلبرِ بی سرش
با دلی پر غم و، با دو چشم ترش
ابتا یا حسین...
پنجمِ ماهِ ربیعُ الاوّل و
سینه ها دارُالبُکا سینه ها دارُالبُکا
زنده شد بَهر مُحبّین حسین
ماتم کرببلا ماتم کرببلا
🔸یاد آن لحظه که، با غم و سوز و آه
گشته بنتُ الحسین، عازم قتلگاه
ابتا یا حسین...
عمه جان دیگر به قلبم صبر نیست
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
این تنِ خونین و بی سر جسمِ کیست
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
🔸گلشن مصطفی عطر یاسش چه شد
پدرِ بی سرم، پس لباسش چه شد
ابتا یا حسین...
شعر و سبک/ امیر عباسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
415.1K
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_سکینه سلام الله علیها
🔺سنتی/ نوحه
نوحه خوان شد زمین و زمان با سوز سینه
در غمِ کربلاییِ هجرانِ سکینه
🔸رفته پیش پدر با اشکِ دیده
بیند او را وَلیکَن سر بریده
آه و واویلتا آه و واویلا...
بعدِ عمری شود زائرِ آن پاره پیکر
آن امامی که شد تشنه لب بریده حنجر
🔸آنکه خورشیدِ روی نیزه ها شد
بر رضای خدا جانش فدا شد
آه و واویلتا آه و واویلا...
نور چشم حسین سائلانت را دعا کن
قلب ما را خودَت راهیِ کرب و بلا کن
🔸تا شویم ناصرِ عترت و قرآن
در مسیر حسین آخر دهیم جان
آه و واویلتا آه و واویلا...
شعر و سبک/ امیر عباسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
630.8K
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_سکینه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
با کوه غم، با سوز دل، با ناله و آوا
به یادِ خاطراتِ جانگدازِ عاشورا
سکینه ی بِنتُ الحسین شد زائرِ بابا
🔸از داغ عاشورا، صد آه و واویلا (2)
واویلا واویلا...
این دختر است و غصه بابا و غمخواری
مرثیه میخواند به آه و ناله و زاری
پیرِ غم بابای سَر بُریده شد آری
🔸از داغ عاشورا، صد آه و واویلا (2)
واویلا واویلا...
دشمن به یاسِ پیکر ما بی بهانه زد
در قتلگاهت عِترتت را ظالمانه زد
بابا کجا بودی مرا با تازیانه زد
🔸از داغ عاشورا، صد آه و واویلا (2)
واویلا واویلا...
شعر و سبک/ امیر عباسی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
584.8K
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_سکینه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمینه
چشامو دارم می بندم
به روی غم و غربت این دنیا
با دل خسته دیگه
من میرم به سفر کنار بابا
🔸عمریه که می سوزم
بیاد غمایی که کشیدم من
نمیره از خاطرم
سر بابامو رو نیزه دیدم من
واویلا واویلا...
خاطرات کربلایی
همیشه توی خاطره ی من هست
چطوری یادم بره
دشمن بی حیا دست ما رو بست
🔸یه طرف عمّه زینب
طرف دیگه برادرم بود و
زیر دست و پا رو خاک
سه ساله رقیه خواهرم بود و
واویلا واویلا...
آه حسرت می کشم
یاد اصغر شیش ماهه می اُفتم
یادمه که با رقیّه
من لالایی واسه علی می گفتم
🔸یادمه تو کربلا
از سوز عطش چقد بی تاب بود و
مادرش تو خیمه ها
به دنبال یک جرعه ی آب بود و
واویلا واویلا...
یادمه وقتی عمو جون
تشنه لب همه ی بچه ها رو دید
اشک تُو چشماش حلقه زد
لب خشک همه ماها رو بوسید
🔸مشکی رو دوشش گذاشت
به دنبال آب رفت سوی صحرا و
هرچی منتظر شدیم
دیگه نیومد عمو پیش ما و
واویلا واویلا...
شعر و سبک/ مجتبی صمدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |