🎵شبیه به همین سبک عزاداری☝️
#سینهزنی_امام_حسین علیه السلام
🔺هیئتی/ واحدتند
رسیدم دوباره به ماه غمت یاحسین
پوشیدم مشکی به زیر پرچمت یاحسین
🔸به پای منبر روضههات میشینم
میزنم به اذن مادرت به سینهم
میده چای روضه تسکینم
🔹تو که سنگ صحرا رو دُر میکنی
دوتا دست خالیمو پُر میکنی
اسیر هواهای نفسم شدم
ولی میدونم من رو حُر میکنی
امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر...
کاشکی با شور حسینی متلاطم بشم
اربعین برا زیارتِ تو عازم بشم
🔸کی میگه پرچم تو روی زمینه
باید این حماسه رو جهان ببینه
عشقت آقا شکوه آفرینه
🔹به پا کرده تو دنیا محشر حسین
ببینید چقدر داره لشکر حسین
چی میشه کنار عمودِ سلام
بخونیم سلام خدا بر حسین
امیری حسینٌ و نِعمَ الاَمیر...
شعر/ جمعی از شاعران
سبک/ محمدرضا رضایی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
615.1K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_حسین علیه السلام
🔺هیئتی/ تک سرپا
من به نیابت از حبیب بن مظاهر
میشم تُو روضه های تو دوباره حاضر
خودت کمک کن که تُو این دنیا بذارم
زندگیمو به پای تعظیم شعائر
🔸آخه شنیدم، میگفت یه عاشق
روایتِ از امام صادق (2)
اَحیو اَمرَنا - رَحِمَ اللهُ مَن اَحیا اَمرَنا...
نوکری خوبه پی آقایی نمیرم
دنبال آدمای دنیایی نمیرم
اگه خدا قبول کنه مرید جُونم
پس از در خونه ی تو جایی نمیرم
🔸آخه شنیدم، از اهل منبر
روایتی از قول پیمبر (2)
کل الخیر فی باب الحسین...
کاشکی عنایتت بشه شامل حالم
رزق زیارتت بشه بارم حوالم
که از نجف تا کربلا تو اربعینت
پای پیاده رفتنه فکر و خیالم
🔸شبیه دِینه، به گردن من
این جملاتو زمزمه کردن
السلامُ یا قتیلَ العبرات
السلامُ یا اسیرَ الکُربات
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
816.5K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_حسین علیه السلام
🔺هیئتی/ شور
غرق دنیای توأم یه دنیا ماتم دارم
توی روضه یا حسین شور دمادم دارم
اگه صد دفعه بیام کرب و بلا می دونم
انگاری یک سفر کرب و بلا کم دار
🔸با اشکام می خونم، یک عمره دلخونم
تُو رویام می بینم - دارم پای ضریح تو می شینم
کربلا، کربلا...
آسمون حرمت چقدر کبوتر داره
کی می تونه از ضریح یه لحظه چشم بر داره
رو ضریح که دور اون نیمه شبای جمعه
مادرت ذکر حسین غریب مادر داره
🔸با روضت می سوزم، این کار هر روزم
باز چشمام شد دریا - به یاد ظهر جانسوز عاشورا
کربلا، کربلا...
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#اشعار_کاربردی
دل بسته ام مرا زسر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای زعنایت رها مکن
من با تو پیش از آمدنم آشنا شدم
ای آشنا مفارقت از آشنا مکن
تنها بود به دست تو طومار جرم من
این مشت بسته را به بر خلق وا مکن
درمان درد من نبود غیر درد عشق
این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز
آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت #امام_جواد علیه السلام، تسلیت
🔺رباعی
دلخسته و بی شکیب بودن سخت است
هم صحبت نانجیب بودن سخت است
هر مرد غریب مأمنش خانه اوست
در خانه خود غریب بودن سخت است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
شاعر/ پروانه غریبی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_جواد علیه السلام
در وجود تو جود را ديدم
جلوه های سجود را ديدم
تشنه بودم تو را صدا زدم و
مهربانی رود را ديدم
در نگاه تو فصل بارانِ...
...آسمانِ كبود را ديدم
تو جواد الائمه ای حتی
در نبود تو بود را ديدم
دست هايت سخاوت محض است
با تو الطاف زود را ديدم
با نگاهی به آسمانِ بلند
پيش پايت قعود را ديدم
«حضرت عشق دست جود خدا
يا علی اكبر امام رضا»
دل شكسته دعا كه می خواهد؟
گريه ی بی صدا كه می خواهد؟
گريه كردن برای تو خوب است
ور نه اين گريه را كه می خواهد؟
هر كرم خانه ای كه باز شود
لا اقل يك گدا كه می خواهد؟
حرمت را خدا به عالم داد
تا ببيند شفا كه می خواهد؟
از روی گنبد تو جار زدند
فيض بی انتها كه می خواهد؟
تا زمين، كاظمين را دارد
جنت كبريا كه می خواهد؟
«من گدای دخيل تا ابدم
راه باب الجواد را بلدم»
چشم هايت همين كه تر می شد
خون لب هات بيشتر می شد
همسرت هم سرت بلا آورد
هم برای تو درد سر می شد
كف زدن ها عذاب می دادند
نفسی را كه مختصر می شد
شك ندارم كه استخوانت سوخت
بدنت داشت شعله ور می شد
كاش جای صدای بی اثرت
زهر جانسوز بی اثر می شد
صورتت روی خاك و در نظرت
ياد گودال جلوه گر می شد:
«در سر بامی و سر تو نرفت
چكمه ای روی پيكر تو نرفت»
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_جواد علیه السلام
خون شد از غم دلِ خدا جویم
درد بسیار و نیست دارویم
می فشانم سرشک و می گویم
یا جواد الائمه ادرکنی
سینه ای پُر شرار دارم من
دل و جانی فکار دارم من
دو جهان با تو کار دارم من
یا جواد الائمه ادرکنی
روزگارم ز غم تباه شده
قلبم از معصیت سیاه شده
راهِ من منتهی به چاه شده
یا جواد الائمه ادرکنی
خسته و دلشکسته و زارم
گره افتاده است در کارم
جز به کویت کجا پناه آرم؟
یا جواد الائمه ادرکنی
ای که روح عبادتی مارا
عذر خواهِ قیامتی مارا
جانِ زهرا عنایتی مارا
یا جواد الائمه ادرکنی
تشنه ام تشنه بر من آب بده
گنهم را ببر ثواب بده
به گدای درت جواب بده
یا جواد الائمه ادرکنی
دردِ من را دوا کنی چه شود؟
حاجتم را روا کنی چه شود؟
قسمتم کربلا کنی چه شود؟
یا جواد الائمه ادرکنی
عزت عالمین میخواهم
نجف و کاظمین میخواهم
طوفِ قبر حسین میخواهم
یا جواد الائمه ادرکنی
من که چون شمع بر فروخته ام
از غم غربت تو سوخته ام
چشم بر رحمتِ تو دوخته ام
یا جواد الائمه ادرکنی
همسرت کرد نامراد تورا
ساخت مسموم از عناد تورا
ای که خوانده پدر جواد تورا
یا جواد الائمه ادرکنی
شاعر/ سیدرضا مؤید
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_جواد علیه السلام
لطف تو بیواسطه، دریای جودت بیکران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان
صورت و سیرت... نه اصلاً عمرت از مضمون پر است
ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان!
چاههای خشک با دست تو جوشان میشدند
ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان!
روز حسرت هیچکس حسرت نخواهد خورد تا
بخشش ابنالرضایی تو باشد در میان
داستان عمر تو کوتاه بود اما نبود
لحظهای تاریخِ نور از ردّ پایت بینشان
یوسفی اما عزیز خانهات هم نیستی
یا سلیمانی که شأنش را نمیفهمد زمان
دوستانت بیوفایی... دشمنانت خون دل...
آشنای طعنهای از کودکی... از این و آن
نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم
ما چنین گفتیم تا وا شد دهان دیگران
از قضا من هم جواد بن الرضایم گرچه باز
بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان
شاعر/ محمدجواد الهیپور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_جواد علیه السلام
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم
که آبم کرده و آتش زدم پا تا سر خود را
قفس را در گشوده، صید را آزاد بگذارید
که در کنج قفس نگذاشت جز مشتی پر خود را
کنیزان لحظه ای آرام، شاید بشنوم یکدم
صدای نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را
لبم خشکیده یارم گشته قاتل حجره در بسته
مگر با قطره اشکی تر نمایم حنجر خود را
بزن کف، پایکوبی کن، بیفشان دست، امّ الفضل
که کشتی در جوانی شوهر بی یاور خود را
بیا و این دم آخر به من ده قطرۀ آبی
که خوردم سال ها خون دل غم پرور خود را
چه گوئی ای ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه کشتی شوهر خود را
اجل بالای سر، من در پی دیدار فرزندم
گهی بگشوده ام گه بسته ام چشم تر خود را
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_جواد علیه السلام
قدمش ناگهان شتاب گرفت
طرفش رفت و ظرف آب گرفت
آب را بر روی زمین تا ریخت
در همان لحظه قلب زهرا ریخت
روضه کوتاه نکته سر بسته
حجره تاریک حجره در بسته
جگری رفته رفته سم می خورد
قصۀ تازه ای رقم می خورد
عرش را ناله ای تکان می داد
تشنه ای روی خاک جان می داد
زهر بی تاب کردش از داخل
سوخت تا آب کردش از داخل
مثل اکبر شده ولی بهتر
ظاهر جسمش از علی بهتر
این جوان آن جوان تفاوت داشت
زخم زهر و سنان تفاوت داشت
این جوان پیکرش که سالم بود
جگرش نه سرش که سالم بود
موقع دفن لااقل سر داشت
بدنش می شد از زمین برداشت
به تنش پای نیزه باز نشد
در نهایت عبا نیاز نشد
بگذرم؟ نگذرم؟ نمی دانم
وسط چند روضه حیرانم
تا بفهمم گریز آخر را
می روم بیت های دیگر را
تشنه در آفتاب بنویسم
از زبان رباب بنویسم
آدم تشنه تار می بیند
همه جا را بخار می بیند
بدتر اینکه غبار هم باشد
یک بیابان سوار هم باشد
تازه حالا حساب کن دورش
چند تا نیزه دار هم باشد
در میان هجوم نامردان
خواهری بی قرار هم باشد
و ببیند که تیر با لبخند
باز کرده هزار و نهصد و چند...
شاعر/ علی زمانیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_جواد علیه السلام
لب تشنه بود، تشنه ی یک جرعه آب بود
مردی که درد های دلش بی حساب بود
پا می کشید گوشه ی حجره به روی خاک
پروانه وار غرق تب و التهاب بود
از بسکه شعله ور شده بود آتش دلش
حتی نفس نفس زدنش هم عذاب بود
در ازدحام و هلهله ی نا نجیب ها
فریاد استغاثه ی او بی جواب بود
یک جرعه آب نذر امامش کسی نکرد
هر چند آب دادن تشنه ثواب بود
آخر شبیه جد غریبش شهید شد
آری دعای خسته دلان مستجاب بود
غربت برای آل علی تازگی نداشت
در آن دیار کشتن مظلوم باب بود
اما فدای بی کفن دشت کربلا
آلاله ای که زخم تنش بی حساب بود
هم نعل تازه بر بدنش ردّ پا گذاشت
هم داغدیده ی شرر آفتاب بود
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_جواد علیه السلام
مرهم حریف زخم زبانها نمیشود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمیشود
گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریههات هیچ مدارا نمیشود
خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمیشود
این قدر پیش چشم کنیزان به خود مَپیچ
با دست و پا زدن گرهات وا نمیشود
گیسو مکش به خاک؛ دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمیشود
با ضرب دست و پا زدنت طشت میزنند
جز هلهله جواب مهیا نمیشود
با غربتی که هست تو غارت نمیشوی
نیزه به جای جای تنت جا نمیشود
خوبیِ پشتبام همین است ای غریب!
پای کسی به سینه تو وا نمیشود
شاعر/ علی اکبر لطیفیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |