#مدح_امام_هادی علیه السلام
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس
گمگشتهایم و مشعلۀ کاروان تویی
کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق
حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی
مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک
مستیفزای جان و دل عاشقان تویی
جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست
جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی
با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنیست
مهمان هر امام شوم، میزبان تویی
شاعر/ محمدمهدی سیار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_هادی علیه السلام
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
یا علیَّ النَّقیّ و یا هادی
حرم تو بهشت قرب خداست
آسمان خاکبوس گنبد تو
کهکشان پیش پای تو برخاست
«مَهْبِطَ الْوَحْی» و «مَعْدِنَ الرَّحْمَة»
دل دریایی و زلال شماست
ذرّه با یک اشارهات خورشید
قطره با یک نگاه تو دریاست
«مَن عَصاکُم فَقَد عَصَی الله» است
که مطیع شما، مطیع خداست...
«قَد نَشَرتُم شَرایِعَ الاَحکام»
راه غیر از شما فریب و خطاست
«قولُکُم صِدق، فِعلُکُم حَقٌّ
اَمرُکُم مُتَّبَع» که حکم قضاست
بسته بر بال هر ملک آمین
نَفَس جاری تو عین دعاست...
مشعل جامعه کبیرۀ تو
به یقین رهگشای اهل ولاست...
و خدا در طلیعۀ خلقت
عرش خود را به نورتان آراست...
شاعر/ محمود شریفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_هادی علیه السلام
نور خدا گرفته فضاى مدینه را
تغییر داده حال و هواى مدینه را
با جلوههاى «اَشرَقَتِ الاَرض» قدسیان،
بستند چلچراغ، سماى مدینه را...
در وادى قُبا به تماشا نشاندهاند
آن نخلهاى سبز قَباى مدینه را
آنگونه خرّم است که گویى گشودهاند
بر هشت خُلد پنجرههاى مدینه را
نور جمال حضرت هادىست، اینچنین
روشن چو روز کرده فضاى مدینه را
ماهى دگر به محور خورشید عشق تافت
تا روشنى دهد همه جاى مدینه را...
گلبانگ شادى است به گوش فرشتگان
امشب رسانده است نداى مدینه را:
این ماه جلوهاى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است
ای آسمان ز شرم مَهت را دو پاره کن
تکرار معجز نبوی را دوباره کن
تا بشکند غرور تو در اوج آسمان
ای آفتاب! ماه زمین را نظاره کن
از خانۀ جواد دمیدهست آفتاب
بر مقدمش نثار، هزاران ستاره کن
تا سرنهند بیت جوادالائمه را
ای جبرئیل سوی ملائک اشاره کن...
از کهکشان نور بیاویز سُبحهها
هر روز و شب فضائل او را شماره کن
این ماه جلوهاى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است
لطف امام هادی و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بیکرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش...
ماه تمام و نیمۀ ذیحجّه مطلعش
خیر کثیر و کوثر قرآن بشارتش...
این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کردهاند به جود و کرامتش...
این است آن امام که دشمن به چندبار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش
سر تا به پای، عاطفه و مرحمت ولی
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش...
افزون ز ریگهای بیابان عطای او
بیش از ستارههای درخشان فضیلتش...
این ماه جلوهاى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است
آن نازنین که وصف جمالش خدا کند
امشب خدا کند که نگاهى به ما کند
آن دلنوازِ از دل و از جان عزیزتر
باشد که درد جان و دل ما دوا کند...
آن محو ذات خالق و بىاعتنا به خلق
شاید به ما شکستهدلان اعتنا کند
آن چشمۀ دعا که دعا مستجاب از اوست
چون میشود به حال دل ما دعا کند؟
پیوند خورده زندگى ما به مهر او
این رشته را کسی نتواند جدا کند
گویى على به روى محمد کند نگاه
چون این پسر به روى پدر دیده وا کند...
دیدار او کدورت دل را جلا دهد
ایمان او حوائج مردم روا کند
آنکه کند فصیح، تکلم به هر زبان
کى از جواب راز دل ما اِبا کند؟...
باید رضای خاطر او آورد به دست
خواهد ز خود هر آنکه خدا را رضا کند
اى یادگار آل محمد! خدا به ما
لطفى اگر کند ز طفیل شما کند
عالم به خوان رحمت تو میهمان، ولی
یک تن نشد که حق نمک را ادا کند...
صاحبدلى کجاست که چون ابن مهزیار
بر دیده خاک پاى تو را توتیا کند...
افتادهام به دام بلا، یا ابالحسن!
غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند...
شاعر/ سیدرضا مؤید
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_هادی علیه السلام
در میان جامعه از آه خود با ماه گفتم
أیها الهادی النقی؛ یابن رسول الله گفتم
نامتان تا بر زبان آمد به سامرّا رسیدم
ذکرکم فی الذاکرین را در میان راه گفتم
نیمه شب از مویتان از لیلةالقدرم نوشتم
صبح شد از رویتان از فالق الإصباح گفتم
آسمان چشمهایم را کمی ابری کشیدم
زیر باران قطره قطره از شما آنگاه گفتم
خاکهای صحنتان مرطوب شد مانند ساحل
رو به دریا ایستادم از غمی جانکاه گفتم
خانهات آباد ای مرد غریب، ای مرد تنها
خواستم از غربتت چیزی نگویم؛ آه گفتم
آبرو دارم ولی با شوق لبخند رضایت
از گناهان خودم بینی و بین الله گفتم
بیت هشتم بود سامرّا برایم مشهدی شد
سمت خورشید خراسان جملهای کوتاه گفتم
گفتم از شمس الشموس و تو همان شمس الشموسی
من ندانسته شما را تو، شما را ماه گفتم...
شاعر/ رضا خورشیدی فرد
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_هادی علیه السلام
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی
نداشت طوطی جانم، هنوز لانه به جسمم
که بود مرغ دلم آشنای حضرت هادی
صفا و مروه کجا و حریم یوسف زهرا
صفاست در حرم با صفای حضرت هادی
مقرّبان الهی فرشتگان بهشتی
کشند منّت لطف و عطای حضرت هادی
ز دست رفته شکیبم خدا کند که نصیبم
شود زیارت صحن و سرای حضرت هادی
درندگان زمین التجا برند به سویش
پرندگان هوا در هوای حضرت هادی...
دلم که درد گناهش به احتضار کشانده
پناه برده به دارالشّفای حضرت هادی
مرا چه قدر که گردم گدای خاک نشینش
که هست خازن جنّت گدای حضرت هادی
دهد به روح لطیف ملک، صفا و طراوات
ملاحت سخن دلربای حضرت هادی
به خاک، عطر بهشتی پراکند اگر آید
نسیمی از طرف سامرای حضرت هادی
به عمرِ دهر مرا گر دهند عمر، نیرزد
به لحظهای که کنم جان فدای حضرت هادی
به تیرگی نبری روی و راه خود نکنی گم
هدایت است به ظلّ لوای حضرت هادی
بخوان زیارت پر فیض جامعه که بری پی
به ارزش سخن دلربای حضرت هادی
مرا رضایت ابن الرّضا خوش است که دانم
بود رضای خدا در رضای حضرت هادی...
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_هادی علیه السلام
دوباره مطلع اشعار من علی جان است
چکیده ی من و طومار من علی جان است
به دانه دانه ی تسبیح کربلا سوگند
که بهترین گلِ اذکار من علی جان است
چهار مرتبه مِی می زنم ز جام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
دوباره این کره ی خاک، با صفا شده است
شبیه عرش خدا شهر سامرا شده است
به قلب ما عجمی ها پر است از شادی
ولادت نوه ی حضرت رضا شده است
و باز مرغ دلم پر زده به بام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
سلام حضرت خورشیدِ سامرایی ها
سلام معنی امّید سامرایی ها
تو آمدی و بپا شد بساط جشن و سرور
ولادت تو شده عیدِ سامرایی ها
من اهل شهر توام بنده ی مرام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
تو از تبار خودت، یک کم از عشیره بگو
برای من که نشستم به خاک تیره بگو
چه خوب مدح خودت را برایمان گفتی
بیا و باز هم از جامعه کبیره بگو
من از شراب تو مستم ز مدح نام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
قسم به عشق که عشقت نهایت عشق است
که نورِ محضِ تو کارش هدایت عشق است
قسم به پنجره های ضریح شش گوشه ت
که زائر تو مرادش زیارت عشق است
تو سفره داری و من بارِ بارِ عام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
شرابِ کهنه ی ذی الحجه در سبوی من و…
زیارت خودِ ساقی شد آرزوی من و…
به نیمه اش که رسیدم تمامِ من شد مست
چه روزهای قشنگی ست، پیش روی من و…
به سامرا و نجف دل دهم به دام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
شما مخاطب نعم الامیرهای منی
و روشنایی کلّ مسیرهای منی
ولادت تو پر از برکت است زیرا که
علیّ مطلعِ عید غدیرهای منی
به احترام تو شادم به احترام علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
اگر چه شادی من بی نهایت است امشب
تمام حاجت من یک عنایت است امشب
دَمِ مُحرّم و قلبم پر است از حسرت
و خواهشم ز تو اذن زیارت است امشب
مرا ببر به حرم با گلِ سلامِ علی
"علی امام من است و منم غلام علی"
شاعر/ رضا قاسمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_کاظم علیه السلام
ای کلیماللَّه تماشا کن کلام الله را
بر فراز دست خورشیدِ ولایت، ماه را
نور انوار نهم، هفتم چراغ راه را
در زمین و آسمانها رهبری آگاه را
روح رحمان، جان قرآن، نخل طور است این پسر
گوهر رخشندۀ شش بحر نور است این پسر
این پسر بدرالمنیر و این پسر شمسالضحاست
این پسر بابالکرم، بابالولا، بابالعطاست
این پسر بابالمرادِ انبیا و اولیاست
این پسر هم مصطفی هم مرتضی هم مجتباست...
صاحب خلق و خصال و خوی احمد کیست؟ او
نفس پاک صادق آل محمد کیست؟ او
ماه ذیالحجهست محو آفتاب روی او
جنس آدم قبضهای از خاک پاک کوی او
چشم عیسی از فراز آسمانها سوی او
عروة الوثقای ارباب کرامت موی او
آیۀ عفو الهی بر لب خندان اوست
کشور ایران زیارتگاه فرزندان اوست
ای جمال چهارده معصوم در رخسار تو
وحیِ ساعد خیزد از لبهای گوهربار تو
آفرینش در پناه سایۀ دیوار تو
روح پاک انبیا و اولیا زوار تو
آسمان چشم انتظار ذکر یارب یاربت
حضرت معبود مشتاق مناجات شبت...
ای دُرِ شش بحر و بحر پنج دُر! روحی فداک
آسمان در صحن تو بنهاده پیشانی به خاک
با غبار کاظمینت روحِ هر ناپاک، پاک
بیولایت میشود رحمت، عذاب دردناک
میثم آلودهای عبد و ثناگوی شماست
هر که بوده هر که باشد سائل کوی شماست
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_کاظم علیه السلام
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری...
بال وا كن لحظهای در زیر باران شهود
از فراز عرش میبارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیدهایم
خواندهام این حرفها را در كتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند
این یكی هم میرسد از خاك و آب دیگری
بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق
بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان
وصف او را میكند با آب و تاب دیگری
ماه كی بعد از نگاهش آفتابی میشود؟
میرود از شرم، شبها در حجاب دیگری
شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از كتاب معرفت، فصلالخطاب دیگری
یا نمیداند بلندای مقامش تا كجاست
یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری...
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
شاعر/ عباس شاهزیدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_کاظم علیه السلام
ای آفتاب حُسن به زیباییات سلام
وی آسمان فضل به داناییات سلام
در صبر شاخصی به شکیباییات سلام
تنها تو کاظمی که به تنهاییات سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آب عفو آتش خشمت فرو نشست
ای صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیان تو در نماز
واجب بُود درود به جان تو در نماز
آنسان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست
تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست
کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست
قدرت از آن توست که بر ابر پیلوار
فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار...
ای کشتی نجات به دریای حادثات
دارند شیعیان به شما چشم التفات
لبتشنهایم تشنۀ یک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خویشتن برات
در آستان قدس رضا نور عین تو
دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست
پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا
سوگند میدهم به جگرگوشهات رضا
شاعر/ سیدرضا مؤید
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#حدیث_حُسن
امام کاظم (علیهالسلام) می فرمایند:
«مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَصِلَنَا فَلْيَصِلْ فُقَرَاءَ شِيعَتِنَا وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يَزُورَ قُبُورَنَا فَلْيَزُرْ قُبُورَ صُلَحَاءِ إِخْوَانِنَا»
هرکس به ما دسترسی ندارد به شیعیانِ فقیر ما سر بزند و هرکس نمیتواند قبرهای ما را زیارت کند، قبور برادران صالح ما را زیارت نماید.
📗 الكافي|ج۴ | ص۶۰
هرکس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
دستش اگر از مزار ما کوتاه است
پس خانۀ مستمند را در بزند
شاعر/ خدابخش صفادل
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_حسین علیه السلام
تاوان بگیر از ما، ولی در این زمان نه
ما را به ماهت میهمان کن، امتحان نه
با هرچه میخواهی بزن، اما عزیزم
با دوری از روضه و گریه کنان نه
جان جوانت رحم کن بر این جوانان
بسپار ما را دست اکبر، این و آن نه
هر چهار فصل سال ما ابرِ بهاریم
اندازه ما گریه کرده آسمان، نه
سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند
سرمایهای جز اشک دارد این دکان، نه
صدبار حاجات خودم را عرضه کردم
یکبار هم نشنیدم از این آستان، نه
جان من است این روضه ها؛ پای بساطت
دنبال جانم آمدم، دنبال نان، نه
مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت
ای کاش با جانم بمانم با زبان، نه
هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت
شمر و سنان رفتند، اما ساربان، نه
جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت:
با خیزران بر ما بزن بر آن دهان، نه
بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت
با گریه میگفت آب و نان نه، سایبان، نه
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_حضرت_محمد صلی الله علیه و آله
#روز_مباهله
🔺رباعی
شعر از مه و مهرِ شبشکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطرهٔ مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیات چو آفتاب از خاور نور
نازل شده بر سینهٔ پیغمبر نور
ابناء و نساء و اَنفُس اَقدَس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آن پنج وجود صاحب عصمت حق
یعنی همه عصارهٔ خلقت حق
کردند فنا بنای اُسقفبازی
با هیمنهٔ شگفت و با هیبت حق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهری که به شأنش آمد از حق لولاک
روشن شده از جلوهٔ رویش افلاک
با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشهٔ تثلیث برآرد از خاک
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرماندهٔ جنگ، مصطفی بود آنروز
سردار سپاه، مرتضی بود آنروز
لشکر حسنین و فاطمه پشتیبان
در عرصه، سلاحشان دعا بود آنروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنروز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزهٔ جان شکار و نه خنجر بود
پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالندهٔ بارآور بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با ذکر علیالدوام،آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر
با باور خود به مشرکین حجت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرمود نبی: علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیل راه است
زهرا است دل من و حسن دلبندم
عشق است حسین و عشق حق دلخواه است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیاد شکست
هنگام مباهله ز اعجاز رسول
هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اُسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید
گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اَقدَسَت را تایید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم
بر گریه خلق خسته لبخند زدیم
ای ختم رسل ببخش ما را که دگر
دل را به ولایت تو پیوند زدیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با آنکه گرفتار توهم هستیم
در پیچ و خم خیال خود گم هستیم
از عاقبت مباهله میترسیم
کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیش تو صلیب را شکستن عشق است
بر خاک، به درگهت نشستن عشق است
زُنار بلند عقل خود را با صِدق
بر رشتۀ دامن تو بستن عشق است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بیچون و چرا مباهله باید کرد
شاعر/ احد دهبزرگی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |