سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش سوم بالاخره هر جور شد، دل رو زدم به #دریا و راه افتادم به سمت #تهران. 🌊 گفتم نه
🔰#دیدار_یار | بخش چهارم
امسال #ورودی_بیت رو از یه سمت دیگه ای قرار داده بودن. همین که #گیت_اول رو رد کردم، دیدم یه نوای آشنایی به گوش میرسه. یه خرده که رفتم داخل، دیدم یه جمعی پشت گیت دوم دارن به #زبان_گیلکی همخوانی و #مجلس_گرمی می کنن:
#علی_جان بَنَه تی پایَ می دو ته چومانَ سر... 😍
نزدیک که شدم رفقا و همشهریام رو دیدم که از #گیلان برای دیدار اومده بودن. بعد از سلام و احوال پرسی، متوجه شدم که حدود بیست دقیقه ای توی #صف_انتظار بودن. گفتن سربازای بیت گفتن #صبر کنید گیت بعدی که خلوت شد، ان شاءالله شما هم رد میشید.
بعد از دقایقی جمعیت یه حرکتی کرد و هممون #گیت_دوم هم پشت سر گذاشتیم. بعد از گیت با کیک و شیرکاکائو ازمون #پذیرایی کردن و رسیدیم به درب اصلی #حسینیه_امام. 🥛🥧
.
دیدم جمعیت زیادی پشت #درب_بزرگ حسینیه #ازدحام کردن و تعدادشون اصلاً کم نمیشه ولی کنارش یه درب کوچکی هر از گاهی باز میشه و یه عده میرن داخل.
یه عده ناراحت شدن که اون درب چرا هی باز میشه اما درب بزرگ رو باز نمی کنن. همین #اتفاق باعث شد که پنج شش نفر تا دیدن درب کوچک داره باز میشه لابه لای اون افراد برن داخل. 😬
رد شدن این پنج شش نفر همان و بیشتر جمعیت اومدن به سمت درب کوچک همان. #بچههای_بیت هرکاری کردن که درب رو از داخل و بیرون ببندن نشد که نشد. خلاصه ما هم #توفیق_اجباری شد که با موج جمعیت از همین درب بریم داخل. 🤩
داخل #راهروی_حسینیه که شدیم به #گیت_سوم رسیدیم. از توی #جمعیت یکی با صدای بلند گفت: آقا ما به خدا دیگه هیچی نداریم. بذارید بریم داخل. به نفر جلوئیم گفتم یه لحظه صداش کن. وقتی برگشت بهش گفتم: یه نگاه به اون وسایلای روی #کفشداری کناری بنداز. گفت کدوما؟ گفتم اون شکلات و کیک و عطر و... اینا رو علی الظاهر نمیذارن کسی ببره داخل.
گفت: اوه اوه راستی میگی منم کیکی که بیرون دادن رو هنوز نخوردم.
خلاصه هرجوری بود از #گیت_آخری هم رد شدیم و به سمت #ورودی_حسینیه رفتیم...
#ادامه_داره
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |