eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
314 عکس
159 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهم السلام 🔺جون، غلام امام حسین علیه السلام تا پیشکش کنم به جز این سر نداشتم رویم سیاه! تحفه ی بهتر نداشتم در بین عاشقان تو شرمنده ام حسین! حتی تنی سفید و معطر نداشتم هر چند ماه می شود اینجا فدای تو بگذار جون جان بدهد پیش پای تو خونم سیاه نیست، ببین سرخ شد زمین بر روی خاک شاخه گلی شد برای تو من بنده ات نه! عاشق در بند گیسویت قبلا دو بار کشته مرا چشم و ابرویت در خواب دیده جون تو را بارها ولی در خواب هم ندیده سرش را به زانویت تنها نه من، به پای همه بند می زنی در پاسخ سلام که لبخند می زنی با من صمیمی است همه حرفهای تو گویی که با برادر و فرزند می زنی تنها کنار توست که حس میکنم منم بنگر فقط به عشق تو شمشیر میزنم با تو نشسته ام که چو کوه ایستاده ام نور تو دیده ام که چنین گرم و روشنم حب الحسین کرده مرا مست مست مست ای وای اگر که تیغ بیفتد به دست دست عشق من و تو زاده ی زهرا! شنیدنی ست با یک کلاف هم شده یوسف خریدنی ست پیش تو ایستادم و خواندم به زیر لب خال سیاه برزخ زیبا چه دیدنی ست! هوش از سر بنی اسد امشب پریده است یک قزره عطر سیب به خونم چکیده است جای تعجب است درخشیدنم مگر؟ دستی حسین بر سر من هم کشیده است شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی... یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی... شاعر/ مهدی جهاندار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام 🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟ کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد به دست و پای تو بار چه قفل ها که نبود حسین آمد و سر شار از کلیدت کرد جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد نه پیشوند و نه پسوند، حر حری تو حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد شاعر/ مرتضی امیری اسفندقه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام 🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربان تر از اویی که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت که از دل نگرانم مجال آه گرفتی رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام فرصت کم است دامن من را رها کنید وقتش رسیده نذر پدر را ادا کنید وقتش رسیده نوبت جان بازی شماست جان را فدای خامس آل عبا کنید شیران نسل جعغر طیار! یا علی! رخصت اگر نداد، مبادا حیا کنید او را به جان حضرت زهرا قسم دهید وقتی که اذن داد، علی را صدا کنید راضی نمی شود که به میدان روید، باز در دل برای اذن شهادت دعا کنید از نسل شیرهای بنی هاشمید، پس وقتش رسیده محشر کبری به پا کنید وقتی زره به قامتتان بوسه می زند فکری به حال تشنگی خیمه ها کنید چون کوه، پیش مادر خود ایستاده اید فرصت کم است، دامن او را رها کنید شاعر/ امیر مرزبان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺حضرت عبدالله علیه السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیه السلام 🎵 سبکهای عزاداری سینه‌زنی_حضرت_عبدالله علیه السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی نشان حرمله و خولی و سنان بدهم دلم قرار ندارد در این قفس باید کبوتر دل خود را به آسمان بدهم عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو من آمدم که حسن را نشانتان بدهم عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم سپر برای تو با سینه می شوم هیهات اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم مگر که زنده نباشم که در دل گودال اجازه ی زدنت را به کوفیان بدهم من آمدم که شوم حائل تو با عمه مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم صدای مرکب و نعل جدید می آید عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم برای آنکه جسارت به پیکرت نشود خودم لباس تنت را به این و آن بدهم شاعر/ مهدی مقیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام گاهی دلم برای پدر تنگ می شود دلگیر از این زمانه نیرنگ می شود اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین دارد سر عبای عمو جنگ می شود من میروم سپر بشوم حیف کوچکم پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود ناکام اگر که من بروم باز بهتر است این زندگی بدون عمو ننگ می شود شکر خدا نصیب من و اصغرت یکی است شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود شاعر/ عباس احمدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام کوچک‌ترین دلیر پس از شیرخواره بود طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود هرچند که اجازۀ جنگاوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود از اینکه رفته‌اند همه داشت می‌شکست از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود دستش به دست عمه و چشمش پی عمو در جست و جوی یافتن راه چاره بود چون دید شاه کشور جان‌ها چنین غریب در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود خود را به آستانۀ جسم عمو رساند جسمی‌که زخم‌هاش فزون از شماره بود عباس ‌وار دست به دستان تیغ داد و یک سه ‌شعبه در پی ذبحی دوباره بود در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود در خیمه‌ها اگر که نمی‌رفت شاهد دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود شاعر/ محمد بیابانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺حضرت قاسم علیه السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیه السلام علیه السلام 🎵 سبکهای عزاداری سینه‌زنی_حضرت_قاسم علیه السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام شد مقدر که شود جامْ حسن ، باده حسین بنویسند حسن خوانده شود ساده حسین قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین نعل ها روی تنت نقش ضریحی زده اند تا شود سینه ی تو پنجره فولاد حسین دست و پا میزنی افتاده عمو یاد حسن زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین مجمع کوچه و گودال شده روضه تو هم حسن پیش تو جان داده ، هم افتاده حسین شاعر/ محسن حنیفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام در سرخی غروب نشسته سپیده ات جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده ات آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد آوای ناله های بریده بریده ات در بین این غبار به سوی تو آمدم از روی رد خون به صحرا چکیده ات خون گریه می کنند چرا نعل اسبها سخت است روضه تن در خون تپیده ات بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده ام آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده ات «احلی من العسل» ز لبان تو می چکد ای گل زبانزد است بیان عقیده ات باید که می شگفت گل زخم بر تنت! از بس خدا شبیه حسن آفریده ات شاعر/ سید محمد جواد شرافت با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |