eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
371 عکس
189 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام عشقت میان سینۀ من پا گرفته شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دل‌ها را تو با گوشه ‌نگاهی حالا که کار عاشقی بالا گرفته عمریست‌ آقاجان دلم از دست رفته پائین پای مرقدت مأوا گرفته سرو رشید جنت المأوای ارباب شش‌گوشه هم با نور تو معنا گرفته از کودکی آوارۀ کوی تو هستم دست دلم را حضرت زهرا گرفته «مانند جدت رحمةٌ للعالمینی حیف است دست خالی ما را نبینی» بالاتر از حد تصورها کمالت دل می‌برد از اهل جنت هم خیالت صبح ازل چشمان مبهوت ملائک بودند شیدای تماشای جمالت می‌جوشد از خاک قدم‌های تو زمزم کوثر شراب خانگی لایزالت کی می‌شود با بال ‌های این چنینی پرواز تا اوج شکوه بی‌مثالت آن‌جا که بال جبرئیل آتش گرفته بام نخست پر کشیدن‌های بالت خُلقاً و خَلقاً، منطقاً (مثل) رسولی دیگر چه گویم از تو و خوی و خصالت وقتی که تکبیرت طنین‌انداز می‌شد می‌گفت لیلا مادرت: شیرم حلالت «می‌ریزد از عطر نگاهت یاس، آقا تنها تویی هم‌قامت عباس، آقا» هر صبح بر لب نغمۀ تکبیر داری تو آفتابی، صبح عالمگیر داری با حلقه‌های گیسوی پر پیچ و تابت صد کاروان دل در تب زنجیر داری از لهجه‌ات عطر خدا می‌بارد آقا هر گاه بر لب نغمۀ تکبیر داری از میمنه تا میسره می‌پاشد از هم وقتی که در دستان خود شمشیر داری باید برایت ذوالفقاری دست و پا کرد حیدر شدی و هیبتی چون شیر داری «از هیبت چشم تو دشمن می‌گریزد پلکی بزن تا عالمی بر هم بریزد» حالا که خاکم را سرشته دست‌هایت بگذار تا باشم همیشه خاک پایت بال و پری می‌خواهم امشب از تو آقا تا که تمام عمر باشم در هوایت آه ای اذان‌گوی سحرهای مدینه یاد نبی را زنده می‌سازد صدایت ای آفتاب کربلای حضرت عشق بگذار باشم زائر پایین پایت «عمریست از مهر تو در دل توشه دارم شوق طواف مرقد شش‌گوشه دارم» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است بی‌جهت نیست که اسمش علی اکبر شده است چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست حرکات و سکنات و وجناتش طاها مادرش آمنه بوده‌ست مگر یا لیلا؟ با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست «پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست» سنگ در دستش از اعجاز قمر می‌گردد گر به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده هر زمان عطر حضورش به هوا برمی‌خواست نفس پنج تن آل عبا برمی‌خواست ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته بارها از شب معراجِ خودش برگشته... بی‌نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت: «شاه شمشادقدان، خسرو شیرین‌دهنان که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان» زلفش آن‌روز که در دست نسیم افتاده سمت و سو داده به تحریر مؤذن‌زاده کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است باد آورده به همراه، شمیم صلوات می‌وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمی‌گشت کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات چشم دنیا به تنت جامۀ احسان دیده‌ست حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده‌ست؟... می‌شود صید نگاهت دل میدان حتی باز شد روی تو آغوش بیابان حتی رفتی آن‌گونه که شد دشت پر از عطر تنت کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت ذات تو گرچه خلاصه شدۀ پنج تن است بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است بیشتر ریخت به هم رفتن تو قاسم را کشت داغ تو جوانان بنی‌هاشم را شاعر/ مسعود یوسف‌پور با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای خدا جلوه و نبی‌مرآت مرتضی‌خصلت و حسین ‌صفات انبیا در جلال تو شده محو اولیا بر جمال تو همه مات... ز تو نازد همیشه حلم و رضا به تو بالد هماره صوم و صلات نام حق را ز عزم توست بقا باغ دین را ز خون توست حیات جان اهل صلات قربانت اَشهَدُ اَنّ قَد اَقَمتَ صلات... از تو آنی دلم جدا نشود با توام با تو، در حیات و ممات مدح تو در زبان آل رسول بهترین سوره، خوش‌ترین آیات... «دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست» به جلال نبی به ذات خدا که تویی آفتاب برج هُدی... نعت تو بر زبان دشمن و دوست مدح تو ذکر اهل ارض و سما ناخلف ‌زادۀ ابوسفیان که دلش بود پر ز بغض شما کرد روزی سؤال از یاران که خلافت که را بود اولی همه از بیم جان خود گفتند: کاین جلال و شرف تو راست سزا گفت نه، باللّه این مقام بُوَد حق فرزند یوسف زهرا... همچو ختم رُسُل به خلق حَسَن همچو آل ثقف به رخ زیبا هم سخاوت ز دست او جاری هم شجاعت ز تیغ او پیدا گفت فضل تو دشمنت؛ «اَلفَضل، هِیَ ما تَشهَدُ بِهِ الاَعدا»... «دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست» ای به نام خوش تو، احیا دل ای که دل با تو و تویی با دل همچو زندان ز مقدم یوسف با صفای تو شد مصفا دل... دل ز دست پدر بری آن‌سان که برد از رسول، زهرا، دل... با چنین حُسن احمدی زیبد که بری از علی اعلا، دل حرم خاص توست از رفعت چون خداوند حق تعالی، دل جُسته بر درگهت توسّل، جان یافته از رخت تجلّا، دل... حق به خون تو تا ابد زنده‌ست از محبّت چنان‌که احیا دل «دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست» شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف عالم شده لبریز ز بوی گل نرگس ای ماه بزن خنده به روی گل نرگس جبریل زند بال به سوی گل نرگس فردوس شده زائر کوی گل نرگس «ای منتظران شاخه نباتی بفرستید نذر گل نرگس صلواتی بفرستید» در بزم سحر شمس به جای قمر آمد و ز غار حرا باز رسول دگر آمد طوبای امید نبوی را ثمر آمد ای منتظران منتظران منتظر آمد «این یوسف زهراست شتابید حضورش باشید همه منتظر روز ظهورش» دامان جهان باغ گل یاس شد امشب صبحی که خبر داده اند آغاز شد امشب با دست خداوند گره باز شد امشب رازی که خدا گفته ابراز شد امشب «جان هدیه بیارید برای گل نرگس ریزید گل و لاله به پای گل نرگس» در بزم خدا بوی خوش عود مبارک بر بحر شرف گوهر مقصود مبارک لطف و کرم حضرت معبود مبارک دیدار رخ مهدی موعود مبارک «بُشرا که امام شهدا عید گرفته تبریک بگویید خدا عید گرفته» عید است ولی عید جهان بشریت برگشته به تن روح و روان بشریت جان داده خدا باز به جان بشریت این بیت شده ورد زبان بشریت «ای مردم عالم ره توحید بگیرید امشب شب مهدیست همه عید بگیرید» باشد همه جا از گل نرگس سخن امشب نام خوش مهدی شده نقل دهن امشب نرگس شده بر نرگس خود بوسه زن امشب جان دو جهان است به دست حسن امشب «این یوسف زهراست که با شور و حلاوت قرآن به سر دست پدر کرده تلاوت» این است که پیغامبرانند سپاهش عیسی به دم احمدی اوست نگاهش پیغمبر و زهرا و علی چشم به راهش آیند همه مردم عالم به پناهش «از بس که جهان غرق شده در یم نورش انگار خبر میرسد از صبح ظهورش» یا رب چه شود زآن گل نرگس خبر آید آن یار سفر کرده ما از سفر آید شام سیه غیبت کبری به سر آید امید همه منتظران منتظر آید «از مکه رسد مژده که هنگام سرور است پایان فراق آمده هنگام ظهور است» شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف لب ما و قصه زلف تو، چه توهمی، چه حکایتی! تو و سر زدن به خیال ما، چه ترحمی، چه عنایتی! به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام و به خال کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی به جمال، وارث کوثری، به خدا محمد دیگری به روایتی خود حیدری، چه شباهتی، چه اصالتی! بلغ‌العلی به کمال تو، کشف‌الدجی به جمال تو به تو و قشنگی خال تو، صلوات هر دم و ساعتی شده پر دو چشم در ازل، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته قرابتی تو که آینه تو که آیتی، تو که آبروی عبادتی تو که با دل همه راحتی، تو قیام کن که قیامتی زد اگر کسی در ِخانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات همه جا گرفته نشانه‌ات، به چه حسرتی، به چه حالتی! نه مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیا و ردم نکن، تو که آستان سخاوتی شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف ای آفتاب عشق و عدالت شتاب کن باز آ قنوت باغچه را مستجاب کن این خاک تشنه بی‌تو به باران نمی‌رسد باغ خزان زده به بهاران نمی‌رسد خورشیدی و زمین و زمان در مدار توست مولای من بیا که جهان بی‌قرار توست تنها تو منجی بشر و آدمیتی اصلاً تویی که فلسفه‌ی خاتمیتی تو سِرّ سجده‌های ملائک بر آدمی تو رازِ سر به مُهرِ سحرهای عالمی ماتمکده‌ست کعبه‌ی بی‌تو، خلیل عشق چشمان توست کعبه، بیا ای دلیل عشق با صد هزار جلوه‌ی مشهود می‌رسی با نغمه‌ی الهی داوود می‌رسی موسی شدی و طور به سویت شتافته‌ست نیل است که به شوق تو سینه شکافته‌ست سیمای تو ز یوسف مصری ملیح تر همراه تو مسیح و تو از او مسیح تر آیات حسن و فضل و کمال تو بی‌حد است خوی و خصال تو همه عین محمد است همراه توست معجزه‌های محمدی داری به روی شانه عبای محمدی مولا بیا به دین بده روح دوباره ای با ذوالفقار فتح، شکوه دوباره ای برپاست نهروان و جمل‌های دیگری بیت الحرام و لات و هُبَل‌های دیگری هر سنگ را نگاه تو سجّیل می‌کند یا هر پرنده را چو ابابیل می‌کند باز آ که دست ظلم و ستم را قلم کنی باز آ که باز عدل علی را علم کنی باز آ که در مدینه قیامت به‌پا شود صحن و سرای حضرت زهرا بنا شود در چشم تو شکوه الهی خلاصه است صلح و جهاد تو همه عین حماسه است در هر نگات نور خدا موج می‌زند امید سیدالشهدا موج می‌زند آمیزه‌ی صلابت و احساس دیدنی ست در قامتت رشادت عباس دیدنی ست سمت تو آب‌های روان سجده می‌کنند بر خاک پات مُلک و مکان سجده می‌کنند بی‌انتهاست لایتناهی ست علم تو آئینه‌ی علوم الهی ست علم تو تا واژه واژه ات ملکوت حقایق است در هر نگات جلوه‌ی صد صبح صادق است داری به دوش پرچم باب الحوائجی در دست توست خاتم باب الحوائجی چشم رئوف توست بهشت برین ما نور ولایتت شده حصن حصین ما دلبستگی به رحمت تو در نهاد ماست پلکی بزن، نگاه تو باب المراد ماست شوق تو در هدایت ما بی‌نهایت است چشمان روشن تو چراغ هدایت است برپا شده ست در دل عالم چه محشری دیگر بتاب ماه خدا! یابن عسکری من تشنه‌ی نگاه توأم أیها العزیز دلتنگ روی ماه توأم أیها العزیز تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری» کی می‌شود نوای «اَنا المَهدی» تو را ... از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان «عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان» شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت عجل الله فرجه الشریف، مبارک 🔺رباعی ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم از بندگی حضرت معبود زدیم این الفت ما به دوست امروزی نیست یک عمر دم از مهدی موعود زدیم شاعر/ محمدعلی مجاهدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
دل مرده ام زخاک درت زنده می شوم با مهر تو چو مهر، فروزنده می شوم چون در حریم خویش مرا راه می دهی از جرم خویش و لطف تو شرمنده می شوم با آنکه غرق ظلمتم از کثرت گناه تا بنده می شوم بتو، تابنده می شوم هیچم ولی وصال توام میدهد وجود آن قطره ام که بحر خروشنده می شوم کام هلاکت است بهر سو که رو کنم تنها بدرگه تو پناهنده می شوم در موج گریه گر تو به اشگم نگه کنی سر تا قدم چو باغ گل از خنده می شوم از کثرت عطای تو سر می کشم ز عرش وز خجلت گناه سرافکنده می شوم سر تا بپا گناهم و با دوستی تو مرهون لطف خالق بخشنده می شوم شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🕌 حلول ، ماه توبه و بندگی و مغفرت الهی مبارک دوباره آمده ام تا دوباره دَر بزنم کبوترانه در این آستانه پر بزنم به نا امیدی از این دَر نمیروم هرگز اگر جواب نگیرم، دوباره دَر بزنم شاعر/ محمد جواد غفورزاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست، به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتی که تو را هست با خدا کآخر دمي بپرس که ما را چه حاجت است ای پادشاه حُسن، خدا را بسوختيم آخر سوال کن که گدا را چه حاجت است ارباب حاجتيم و زبان سوال نيست در حضرت کريم، تمنا چه حاجت است جام جهان نماست ضمير منير دوست اظهار احتياج خود آن جا چه حاجت است آن شد که بار منت ملاح بردمي گوهر چو دست داد، به دريا چه حاجت است ای مدعی برو که مرا با تو کار نيست احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است ای عاشق گدا چو لب روح بخش يار می داندت وظيفه، تقاضا چه حاجت است شاعر | با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها تو کیستی که سینه ی ما بی قرار توست چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست کم نیست این که مادر زهرای اطهری سوگند می خورم که همین افتخار توست در هر کجا همیشه کنار پیمبر و در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست مادر بزرگ محترم خانواده ای داماد خانواده علی بی قرار توست دنیای تو همیشه هوایش بهاری است در بین خانه ات نوه هایت بهار توست خیل کثیر خانه ی پیغمبر از تو بود زهرای خانه ی نبوی یادگار توست بیخود نبی به پای کسی پا نمی شود هر مادری که مادر زهرا نمی شود دنباله دار عشق و اویس قرن شدی در شب دلیل گریه ی چشمان من شدی جایت اگرچه زیر کسای نبی نبود مادر شدی خلاصه ی آن پنج تن شدی در هر نماز نافله پشت پیمبرت محو عروج هر شبی خویشتن شدی دخت علی ز چهره ی تو ارث برده است ای مادری که مادر ام الحسن شدی چندین کفن اگر چه محیای تو شده مادر بزرگ یک نوه ی بی کفن شدی گریان روضه های رسول خدا شدی گریان داغ غربت یک پاره تن شدی جبریل گفت روضه ی زخمی دوباره را در روی خاک یک بدن پاره پاره را شاعر/ مسعود اصلاني با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن تو چراغ بزم وصال حق، تو بهار خلد مخلّدی تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مؤیّدی تو به جسم، جان کتاب حق، تو به روح، روح مجرّدی تو کمال کلّ کمال ها، تو جمال خالق سرمدی تو علی تو فاطمه تو حسن، تو حسین یا که محمّدی که عیان جلالت پنج تن، بود از جلال تو یا حسن تو محیط عالم حکمتی، تو مه سپهر امامتی تو زمامدار مشیّتی، تو امام صبر و شهامتی تو مه سپهر ولایتی، تو تمام جود و کرامتی تو خدای را رخ و جلوه ای، تو رسول را قد و قامتی تو پناه خلق دو عالمی، تو شفیع روز قیامتی نه عجب که عفو کند خدا، همه را به خال تو یا حسن نه عجب که فخر کند خدا، به مَلَک ز شوق عبادتت نه عجب که غنچه به صبحدم، شکفد به عرض ارادتت همه انبیا شده معترف، به جلال و مجد و سیادتت ز طلوع صبح خجسته تر، شب جانفزای ولادتت من و لطف وجود و عطای تو، که کَرَم بود همه عادتت به عطا و حلم و کرم کسی، نبود مثال تو یا حسن به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا تویی به بهشت و ارض و سما قسم، که بهشت و ارض و سما تویی به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا تویی به قیام و صبر و رضا قسم، که قیام و صبر و رضا تویی به دعا و روح دعا قسم که دعا و روح دعا تویی شده اقتدار ستمگران، همه پایمال تو یا حسن ولی خدا، ثمر نبی، گهر علی، دُرّ فاطمه نگهت مسیح و مسیح جان، نفست شفای دل همه دهن تو چشمۀ معرفت، سخن تو آیه ی محکمه همه را به عشق تو های و هوی، همه را به ذکر تو زمزمه به محبّت تو مرا بود، ز شرار نار چه واهمه که بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو یا حسن شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |