eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
314 عکس
159 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست برمشام جان رسد بوی بهشت به به از این تربت مینو سرشت ماه اینجا واله و سرگشته است وآن شهاب ثاقب از خود رفته است هرکجا نقشی ز داغ ماتم است هرچه ریزد اشک د اینجا کم است باشد از حسرت در اینجا یادها هان به گوش دل شنو فریادها السّلام ای سرزمین کربلا السّلام ای منزل و مأوای ما السّلام ای وادی دلجوی عشق وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق السّلام ای خیمه گاه خواهرم قتلگاه جانگداز اکبرم کربلا گهواره اصغر تویی مقتل عباس نام آور تویی آمدم آغوش خود را باز کن بستر مهمان خود را ساز کن شاعر/ حبیب الله چایچیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺حضرت رقیه سلام الله علیها #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار سلام الله علیها سلام الله علیها 🎵 سبکهای عزاداری سلام الله علیها با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای چراغ شب شهادت من ای تماشای تو عبادت من جان من! باز بر لب آمده ای آفتابا! چرا شب آمده ای ای امید دل شکسته ی من ای دوای درون خسته ی من گلوی پاره پاره آوردی عوض گوشواره آوردی نفسم هُرم آتش تب توست جای چوب که بر روی لب توست؟ نگهت قطره قطره آبم کرد لب خشکیده ات کبابم کرد که به قلب رقیّه چنگ زده؟ که به پیشانی تو سنگ زده؟ سیلی از قاتلت اگر خوردم ارث مادر به کودکی بردم تنم از تازیانه آزردند چادر خاکی مرا بردند آفتاب رخم عیان گردید در دو پوشش رویم نهان گردید ابر سیلی به رخ حجابم شد خون فرق سرم نقابم شد شامیان بی مروّت و پستند ده نفر را به ریسمان بستند همه را با شتاب می بردند سوی بزم شراب می بردند من که کوچکتر از همه بودم راه با دست بسته پیمودم نفسم در شماره می افتاد در وجودم شراره می افتاد بارها بین ره زمین خوردم عمّه ام گر نبود می مردم تا به من خصم حمله ور می شد عمّه می آمد و سپر می شد بس که عمّه مدافع همه شد پای تا سر شبیه فاطمه شد شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد بابا مرا برای خودش انتخاب کرد من که توان پا شدن از جا نداشتم خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد با اینکه من خودم پر درد و جراحتم زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد دروازه ی پر از غم ساعات یک طرف ما را یزید وارد بزم شراب کرد در شام، شام دختر تو تازیانه بود عمه تمام خرج سفر را حساب کرد زجری که من کشیده ام از دستهای زجر عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد گفتم نزن که بال و پرم درد می کند اما چه سود خواهش من را جواب کرد من نذر کرده ام که ببوسم لب تو را حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد شاعر/ مجتبی عسکری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها خوش آمدی و شدی شمع محفلم بابا مگو چرا شده ویرانه منزلم بابا تو آفتاب منی و ز ابر خون هر بار نگاه می كنی و می بری دلم بابا درست شكل تو بود آن سری كه می دیدم به روی نی همه جا در مقابلم بابا مگر كه عمه به تو گفته از چه خیره شدی به پای خسته و زخم و پر آبلم بابا بهانه ی تو گرفتم طعام آوردند مگر كنند دمی از تو غافلم بابا به روی دامن خود هم دمی مرا بنشان بگو رقیه گل ناز و خوشگلم بابا شاعر/ سید مهدی حسینی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 🔺فرزندان حضرت زینب علیهما السلام اصحاب امام حسین علیهم السلام #️⃣ هشتگ های مربوطه: 📜 اشعار علیهما السلام علیهم السلام علیهم السلام 🎵 سبکهای عزاداری سینه‌زنی_فرزندان_حضرت_زینب علیهما السلام سینه‌زنی_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام 🔺زهیر بن قین علیه السلام زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی به کاروان شهیدان نی نوا برسی امام پیک فرستاده در پی ات ... برخیز! در انتظار جوابت نشسته... تا برسی چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا ای دل! مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش! که در مقام ارادت به مدعا برسی تمام خاک جهان کربلاست...پس بشتاب درست در وسط آتش بلا برسی... زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ! که تا به اجر شهیدان نی نوا برسی... شاعر/ مریم سقلاطونی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام 🔺جون، غلام امام حسین علیه السلام تا پیشکش کنم به جز این سر نداشتم رویم سیاه! تحفه ی بهتر نداشتم در بین عاشقان تو شرمنده ام حسین! حتی تنی سفید و معطر نداشتم هر چند ماه می شود اینجا فدای تو بگذار جون جان بدهد پیش پای تو خونم سیاه نیست، ببین سرخ شد زمین بر روی خاک شاخه گلی شد برای تو من بنده ات نه! عاشق در بند گیسویت قبلا دو بار کشته مرا چشم و ابرویت در خواب دیده جون تو را بارها ولی در خواب هم ندیده سرش را به زانویت تنها نه من، به پای همه بند می زنی در پاسخ سلام که لبخند می زنی با من صمیمی است همه حرفهای تو گویی که با برادر و فرزند می زنی تنها کنار توست که حس میکنم منم بنگر فقط به عشق تو شمشیر میزنم با تو نشسته ام که چو کوه ایستاده ام نور تو دیده ام که چنین گرم و روشنم حب الحسین کرده مرا مست مست مست ای وای اگر که تیغ بیفتد به دست دست عشق من و تو زاده ی زهرا! شنیدنی ست با یک کلاف هم شده یوسف خریدنی ست پیش تو ایستادم و خواندم به زیر لب خال سیاه برزخ زیبا چه دیدنی ست! هوش از سر بنی اسد امشب پریده است یک قزره عطر سیب به خونم چکیده است جای تعجب است درخشیدنم مگر؟ دستی حسین بر سر من هم کشیده است شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی... یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی... شاعر/ مهدی جهاندار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام 🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟ کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد به دست و پای تو بار چه قفل ها که نبود حسین آمد و سر شار از کلیدت کرد جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد نه پیشوند و نه پسوند، حر حری تو حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد شاعر/ مرتضی امیری اسفندقه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهم السلام 🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربان تر از اویی که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت که از دل نگرانم مجال آه گرفتی رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام فرصت کم است دامن من را رها کنید وقتش رسیده نذر پدر را ادا کنید وقتش رسیده نوبت جان بازی شماست جان را فدای خامس آل عبا کنید شیران نسل جعغر طیار! یا علی! رخصت اگر نداد، مبادا حیا کنید او را به جان حضرت زهرا قسم دهید وقتی که اذن داد، علی را صدا کنید راضی نمی شود که به میدان روید، باز در دل برای اذن شهادت دعا کنید از نسل شیرهای بنی هاشمید، پس وقتش رسیده محشر کبری به پا کنید وقتی زره به قامتتان بوسه می زند فکری به حال تشنگی خیمه ها کنید چون کوه، پیش مادر خود ایستاده اید فرصت کم است، دامن او را رها کنید شاعر/ امیر مرزبان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |