#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
خوش آمدی و شدی شمع محفلم بابا
مگو چرا شده ویرانه منزلم بابا
تو آفتاب منی و ز ابر خون هر بار
نگاه می كنی و می بری دلم بابا
درست شكل تو بود آن سری كه می دیدم
به روی نی همه جا در مقابلم بابا
مگر كه عمه به تو گفته از چه خیره شدی
به پای خسته و زخم و پر آبلم بابا
بهانه ی تو گرفتم طعام آوردند
مگر كنند دمی از تو غافلم بابا
به روی دامن خود هم دمی مرا بنشان
بگو رقیه گل ناز و خوشگلم بابا
شاعر/ سید مهدی حسینی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_چهارم_محرم
🔺فرزندان حضرت زینب علیهما السلام
اصحاب امام حسین علیهم السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب علیهما السلام
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
#مدح_مرثیه_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_فرزندان_حضرت_زینب علیهما السلام
سینهزنی_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺زهیر بن قین علیه السلام
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نی نوا برسی
امام پیک فرستاده در پی ات ... برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست...پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی...
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نی نوا برسی...
شاعر/ مریم سقلاطونی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺جون، غلام امام حسین علیه السلام
تا پیشکش کنم به جز این سر نداشتم
رویم سیاه! تحفه ی بهتر نداشتم
در بین عاشقان تو شرمنده ام حسین!
حتی تنی سفید و معطر نداشتم
هر چند ماه می شود اینجا فدای تو
بگذار جون جان بدهد پیش پای تو
خونم سیاه نیست، ببین سرخ شد زمین
بر روی خاک شاخه گلی شد برای تو
من بنده ات نه! عاشق در بند گیسویت
قبلا دو بار کشته مرا چشم و ابرویت
در خواب دیده جون تو را بارها ولی
در خواب هم ندیده سرش را به زانویت
تنها نه من، به پای همه بند می زنی
در پاسخ سلام که لبخند می زنی
با من صمیمی است همه حرفهای تو
گویی که با برادر و فرزند می زنی
تنها کنار توست که حس میکنم منم
بنگر فقط به عشق تو شمشیر میزنم
با تو نشسته ام که چو کوه ایستاده ام
نور تو دیده ام که چنین گرم و روشنم
حب الحسین کرده مرا مست مست مست
ای وای اگر که تیغ بیفتد به دست دست
عشق من و تو زاده ی زهرا! شنیدنی ست
با یک کلاف هم شده یوسف خریدنی ست
پیش تو ایستادم و خواندم به زیر لب
خال سیاه برزخ زیبا چه دیدنی ست!
هوش از سر بنی اسد امشب پریده است
یک قزره عطر سیب به خونم چکیده است
جای تعجب است درخشیدنم مگر؟
دستی حسین بر سر من هم کشیده است
شاعر/ قاسم صرافان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست
رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی...
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...
شاعر/ مهدی جهاندار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی
تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد
به دست و پای تو بار چه قفل ها که نبود
حسین آمد و سر شار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد
نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند، حر حری تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
شاعر/ مرتضی امیری اسفندقه
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را
دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
شاعر/ قاسم صرافان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب علیهما السلام
فرصت کم است دامن من را رها کنید
وقتش رسیده نذر پدر را ادا کنید
وقتش رسیده نوبت جان بازی شماست
جان را فدای خامس آل عبا کنید
شیران نسل جعغر طیار! یا علی!
رخصت اگر نداد، مبادا حیا کنید
او را به جان حضرت زهرا قسم دهید
وقتی که اذن داد، علی را صدا کنید
راضی نمی شود که به میدان روید، باز
در دل برای اذن شهادت دعا کنید
از نسل شیرهای بنی هاشمید، پس
وقتش رسیده محشر کبری به پا کنید
وقتی زره به قامتتان بوسه می زند
فکری به حال تشنگی خیمه ها کنید
چون کوه، پیش مادر خود ایستاده اید
فرصت کم است، دامن او را رها کنید
شاعر/ امیر مرزبان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_پنجم_محرم
🔺حضرت عبدالله علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_عبدالله علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازه ی زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
شاعر/ مهدی مقیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
گاهی دلم برای پدر تنگ می شود
دلگیر از این زمانه نیرنگ می شود
اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند
اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود
عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم
رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود
عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین
دارد سر عبای عمو جنگ می شود
من میروم سپر بشوم حیف کوچکم
پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود
ناکام اگر که من بروم باز بهتر است
این زندگی بدون عمو ننگ می شود
شکر خدا نصیب من و اصغرت یکی است
شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود
شاعر/ عباس احمدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود
طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود
هرچند که اجازۀ جنگاوری نداشت
آماده باش، منتظر یک اشاره بود
از اینکه رفتهاند همه داشت میشکست
از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود
دستش به دست عمه و چشمش پی عمو
در جست و جوی یافتن راه چاره بود
چون دید شاه کشور جانها چنین غریب
در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود
خود را به آستانۀ جسم عمو رساند
جسمیکه زخمهاش فزون از شماره بود
عباس وار دست به دستان تیغ داد
و یک سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود
در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال
تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود
در خیمهها اگر که نمیرفت شاهد
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
شاعر/ محمد بیابانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |