#مدح_مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
ای چراغ شب شهادت من
ای تماشای تو عبادت من
جان من! باز بر لب آمده ای
آفتابا! چرا شب آمده ای
ای امید دل شکسته ی من
ای دوای درون خسته ی من
گلوی پاره پاره آوردی
عوض گوشواره آوردی
نفسم هُرم آتش تب توست
جای چوب که بر روی لب توست؟
نگهت قطره قطره آبم کرد
لب خشکیده ات کبابم کرد
که به قلب رقیّه چنگ زده؟
که به پیشانی تو سنگ زده؟
سیلی از قاتلت اگر خوردم
ارث مادر به کودکی بردم
تنم از تازیانه آزردند
چادر خاکی مرا بردند
آفتاب رخم عیان گردید
در دو پوشش رویم نهان گردید
ابر سیلی به رخ حجابم شد
خون فرق سرم نقابم شد
شامیان بی مروّت و پستند
ده نفر را به ریسمان بستند
همه را با شتاب می بردند
سوی بزم شراب می بردند
من که کوچکتر از همه بودم
راه با دست بسته پیمودم
نفسم در شماره می افتاد
در وجودم شراره می افتاد
بارها بین ره زمین خوردم
عمّه ام گر نبود می مردم
تا به من خصم حمله ور می شد
عمّه می آمد و سپر می شد
بس که عمّه مدافع همه شد
پای تا سر شبیه فاطمه شد
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد
من که توان پا شدن از جا نداشتم
خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد
با اینکه من خودم پر درد و جراحتم
زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد
دروازه ی پر از غم ساعات یک طرف
ما را یزید وارد بزم شراب کرد
در شام، شام دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد
زجری که من کشیده ام از دستهای زجر
عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد
گفتم نزن که بال و پرم درد می کند
اما چه سود خواهش من را جواب کرد
من نذر کرده ام که ببوسم لب تو را
حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد
شاعر/ مجتبی عسکری
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_رقیه سلام الله علیها
خوش آمدی و شدی شمع محفلم بابا
مگو چرا شده ویرانه منزلم بابا
تو آفتاب منی و ز ابر خون هر بار
نگاه می كنی و می بری دلم بابا
درست شكل تو بود آن سری كه می دیدم
به روی نی همه جا در مقابلم بابا
مگر كه عمه به تو گفته از چه خیره شدی
به پای خسته و زخم و پر آبلم بابا
بهانه ی تو گرفتم طعام آوردند
مگر كنند دمی از تو غافلم بابا
به روی دامن خود هم دمی مرا بنشان
بگو رقیه گل ناز و خوشگلم بابا
شاعر/ سید مهدی حسینی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_چهارم_محرم
🔺فرزندان حضرت زینب علیهما السلام
اصحاب امام حسین علیهم السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب علیهما السلام
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
#مدح_مرثیه_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_فرزندان_حضرت_زینب علیهما السلام
سینهزنی_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺زهیر بن قین علیه السلام
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نی نوا برسی
امام پیک فرستاده در پی ات ... برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی... به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست...پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی...
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نی نوا برسی...
شاعر/ مریم سقلاطونی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺جون، غلام امام حسین علیه السلام
تا پیشکش کنم به جز این سر نداشتم
رویم سیاه! تحفه ی بهتر نداشتم
در بین عاشقان تو شرمنده ام حسین!
حتی تنی سفید و معطر نداشتم
هر چند ماه می شود اینجا فدای تو
بگذار جون جان بدهد پیش پای تو
خونم سیاه نیست، ببین سرخ شد زمین
بر روی خاک شاخه گلی شد برای تو
من بنده ات نه! عاشق در بند گیسویت
قبلا دو بار کشته مرا چشم و ابرویت
در خواب دیده جون تو را بارها ولی
در خواب هم ندیده سرش را به زانویت
تنها نه من، به پای همه بند می زنی
در پاسخ سلام که لبخند می زنی
با من صمیمی است همه حرفهای تو
گویی که با برادر و فرزند می زنی
تنها کنار توست که حس میکنم منم
بنگر فقط به عشق تو شمشیر میزنم
با تو نشسته ام که چو کوه ایستاده ام
نور تو دیده ام که چنین گرم و روشنم
حب الحسین کرده مرا مست مست مست
ای وای اگر که تیغ بیفتد به دست دست
عشق من و تو زاده ی زهرا! شنیدنی ست
با یک کلاف هم شده یوسف خریدنی ست
پیش تو ایستادم و خواندم به زیر لب
خال سیاه برزخ زیبا چه دیدنی ست!
هوش از سر بنی اسد امشب پریده است
یک قزره عطر سیب به خونم چکیده است
جای تعجب است درخشیدنم مگر؟
دستی حسین بر سر من هم کشیده است
شاعر/ قاسم صرافان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست
رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی...
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...
شاعر/ مهدی جهاندار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد
سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی
تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد
چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد
به دست و پای تو بار چه قفل ها که نبود
حسین آمد و سر شار از کلیدت کرد
جنون تو را به مرادت رساند ناگاهان
عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد
نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد
نه پیشوند و نه پسوند، حر حری تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
شاعر/ مرتضی امیری اسفندقه
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_اصحاب_امام_حسین علیهم السلام
🔺حر بن یزید ریاحی علیه السلام
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
که گفته کشتی نوحی؟ تو مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! می گفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخ زده ام را
دویدی و نرسیده به خیمه گاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشانده ای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
شاعر/ قاسم صرافان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب علیهما السلام
فرصت کم است دامن من را رها کنید
وقتش رسیده نذر پدر را ادا کنید
وقتش رسیده نوبت جان بازی شماست
جان را فدای خامس آل عبا کنید
شیران نسل جعغر طیار! یا علی!
رخصت اگر نداد، مبادا حیا کنید
او را به جان حضرت زهرا قسم دهید
وقتی که اذن داد، علی را صدا کنید
راضی نمی شود که به میدان روید، باز
در دل برای اذن شهادت دعا کنید
از نسل شیرهای بنی هاشمید، پس
وقتش رسیده محشر کبری به پا کنید
وقتی زره به قامتتان بوسه می زند
فکری به حال تشنگی خیمه ها کنید
چون کوه، پیش مادر خود ایستاده اید
فرصت کم است، دامن او را رها کنید
شاعر/ امیر مرزبان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_پنجم_محرم
🔺حضرت عبدالله علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_عبدالله علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازه ی زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
شاعر/ مهدی مقیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
گاهی دلم برای پدر تنگ می شود
دلگیر از این زمانه نیرنگ می شود
اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند
اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود
عمّه بیا اجازه بده تا رها شوم
رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود
عمّه بگو چگونه تماشا کنم، ببین
دارد سر عبای عمو جنگ می شود
من میروم سپر بشوم حیف کوچکم
پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود
ناکام اگر که من بروم باز بهتر است
این زندگی بدون عمو ننگ می شود
شکر خدا نصیب من و اصغرت یکی است
شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود
شاعر/ عباس احمدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالله علیه السلام
کوچکترین دلیر پس از شیرخواره بود
طفلی که در سپهر شجاعت ستاره بود
هرچند که اجازۀ جنگاوری نداشت
آماده باش، منتظر یک اشاره بود
از اینکه رفتهاند همه داشت میشکست
از اینکه مانده بود دلش پر شراره بود
دستش به دست عمه و چشمش پی عمو
در جست و جوی یافتن راه چاره بود
چون دید شاه کشور جانها چنین غریب
در حلقۀ محاصرۀ صد سواره بود
خود را به آستانۀ جسم عمو رساند
جسمیکه زخمهاش فزون از شماره بود
عباس وار دست به دستان تیغ داد
و یک سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود
در قتلگاه ماند تنی که پس از قتال
تنها تن شبیه عمو پاره پاره بود
در خیمهها اگر که نمیرفت شاهد
دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود
شاعر/ محمد بیابانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_ششم_محرم
🔺حضرت قاسم علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_قاسم علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
شد مقدر که شود جامْ حسن ، باده حسین
بنویسند حسن خوانده شود ساده حسین
قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع
مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین
داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد
آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین
نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت
تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین
نعل ها روی تنت نقش ضریحی زده اند
تا شود سینه ی تو پنجره فولاد حسین
دست و پا میزنی افتاده عمو یاد حسن
زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین
مجمع کوچه و گودال شده روضه تو
هم حسن پیش تو جان داده ، هم افتاده حسین
شاعر/ محسن حنیفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
در سرخی غروب نشسته سپیده ات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده ات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای ناله های بریده بریده ات
در بین این غبار به سوی تو آمدم
از روی رد خون به صحرا چکیده ات
خون گریه می کنند چرا نعل اسبها
سخت است روضه تن در خون تپیده ات
بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده ام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده ات
«احلی من العسل» ز لبان تو می چکد
ای گل زبانزد است بیان عقیده ات
باید که می شگفت گل زخم بر تنت!
از بس خدا شبیه حسن آفریده ات
شاعر/ سید محمد جواد شرافت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_قاسم علیه السلام
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد
او همنشینی گل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر احلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده، عدو می گفت:
چقدر این پسر جگر دارد
آمده مثل شیر می غُرَّد
نسل حیدر عجب ثمر دارد
یاد صفین زنده شد امروز
بس که او جلوۀ پدر دارد
زاده یوسف است و یوسف
روی جلوه هایی چنان قمر دارد
نور چشم حسن نظر نخوری
چشم این گرگ ها خطر دارد
تو برای حسین یک حسنی
با تو انگار بال و پر دارد
هم برایت عمو و هم پدر است
نشده چشم از تو بر دارد
مجتبای حسین صبری کن
که عمو چشم های تر دارد
قول داده مراقبت باشد
چه کند کربلا خطر دارد؟
«تو برای حسین یک حسنی
گر چه مثل حسین بی کفنی»
زاده مجتبی زمین افتاد
ناگهان، بی هوا، زمین افتاد
فرق او تا شکافت دشمن گفت:
آفرین، مرحبا، زمین افتاد
ناله اش بین هلهله گم شد
گر چه او با صدا زمین افتاد
مثل حیدر شهید شد قاسم
یا علی گفت تا زمین افتاد
پیش قاسم رسید و از گریه
حضرت کربلا زمین افتاد
یادش آمد مدینه مادر هم
وسط کوچه ها زمین افتاد
بر زمین خوردن ارث مادری ست
هر که از نسل ما، زمین افتاد
آن طرف تر کنار علقمه هم
ساقی با وفا زمین افتاد
«بر زمین پای می کشد از درد
صورتش گاه سرخ و گاهی زرد»
شاعر/ حسین ایزدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_هفتم_محرم
🔺حضرت علی اصغر علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
ای به سر دست همه هست من
تبسّمت برده دل از دست من
ای در دریای امید حسین
اول و آخرین شهید حسین
سوخته و سوخته و سوخته
دیده به شانة پدر دوخته
تو سند زندة کربلایی
تو مهر پروندة کربلایی
تو کودک شیری نه، طفل شیری
صغیر نه، صغیر نه، کبیری
ستارة برج سعادتی تو
سورة کوچک شهادتی تو
نگاه کن به چشم نیم بازت
که فاطمه آمده پیشبازت
بس که ز تشنگی به تاب و تبی
اشک نداری که کنی تر لبی
تشنه تر از تشنه لبان گوش کن
آب ز پیکان بلا نوش کن
می برمت تا که فدایت کنم
باش که تقدیم خدایت کنم
چشم گشا کودک مدهوش من
قتلگه توست در آغوش من
سینه سپر باش که حظی کنی
خنده بزن چند تلظی کنی
تلظی ات قلب مرا آب کرد
رباب را ز گریه بی تاب کرد
خنده بزن روز شهادت توست
شهادت تو نه، ولادت توست
خون تو عمر جاودان من است
آب تو اشک شیعیان من است
روی به قتلگاه کن اصغرم
حرمله را نگاه کن اصغرم
روز بزرگ امتحان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
آه خدایا جگرم پاره شد
حنجر خشک پسرم پاره شد
تیر که بر حنجر خشکت نشست
راه نفس را به گلوی تو بست
حرمله حلق پسرم را شکافت
حلق پسر نه، جگرم را شکافت
تیر برون کشیدم از حنجرت
گشت جدا بر سر دستم سرت
غنچة پرپر شده دیده کسی؟
کودک بی سر شده دیده کسی؟
چشم کسی دیده که روی پدر
سرخ شود ز خون حلق پسر؟
خون تو از گلو به عرش خیزد
نمی گذارم به زمین بریزد
زخم گلوی تو کند دوست دوست
خون تو بی واسطه تقدیم اوست
خدای من قسم به جان رسول
فدایی حسین را کن قبول
دسته گل آخر من همین بود
تمامی لشکر من همین بود
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
رفت میدان ماند درگهواره بوی کودکش
ماند مادر باخیال گفتگوی کودکش
حرمله، سوز عطش، تیرسه شعبه، آفتاب
لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش
اودعا میکرد برگردد بلا سمت خودش
تیراما تندتر میرفت سوی کودکش
واژه ها راگشت، اما تیرهم پیدا نکرد
معنی نازکتری را ازگلوی کودکش
تیر از خون گلوی او سه جرعه نوش کرد
آسمان نوشید مشتی از سبوی کودکش
سرنوشت عالم هستی به مویی بند بود
به گلوی زخمی بسته به موی کودکش
آب شد مردش چرا که در جواب تشنه اش
خاک را با پشت دستش ریخت روی کودکش
طفل خود را در میان قلب بابا دفن کرد
ماند خاک کربلا در آرزوی کودکش
شاعر/ محسن حنیفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
🔺از زبان تیر سه شعبه
قبول دارم؛ در کربلا صواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خداگواه؛ به سمت علی شتاب نکردم
به زهر کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشه ی گلاب نکردم
هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم
دو راه داشتم: اصغر... حسین... ساده بگویم
که چشم را بستم و از این دو انتخاب نکردم
به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم
شاعر/ محمد حسین ملکیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
دلم زبانه ی آتش، دلم خرابه ی شام
مرا به خاطر این خانه ی خراب ببخش
ببین! خرابی من از حساب بیرون است
مرا بگیر در آغوش و بی حساب ببخش
تمام عمر حواست به حال و روزم بود
تمام عمر خودم را زدم به خواب ، ببخش
اگر شکسته پر و روسیاه آمده ام
مرا به نور حسین ابن آفتاب ببخش
حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است
مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش
همیشه جانب او گفتم "السلام علیک..."
مرا به لطف فراوان آن جناب ببخش
شنیده ام که تو با کودکان رفیق تری
مرا به گریه ی شش ماهه ی رباب ببخش
شاعر/ ناصر حامدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
زخم را اینبار بر قلب پدر می خواستند
مادر بی تاب را بی تاب تر می خواستند
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قدر می خواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر می خواستند
تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند
نیزه های وحشی خونخوار، سر می خواستند
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر می خواستند
شاعر/ رضا حاج حسینی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند
مثل قدّش، قدمش، لحن پیمبروارش
روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند
غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟
عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند
ساقی ات رفته و ای کاش که او برگردد
مشک او حامل دریاست اگر بگذارند
آب مال خودشان، چشم همه دلواپس
خیمه ها تشنه ی سقاست اگر بگذارند
قامتش اوج قیام است قیامت کرده ست
قد سقای تو رعناست اگر بگذارند
سنگ ها در سخنت هم نفس هلهله ها
لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند
تشنه ای آه، و دارد لب تو می سوزد
آب مهریه ی زهراست اگر بگذارند
بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو
یک نگاه تو تسلاست اگر بگذارند
شاعر/ سید محمدرضا شرافت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام
به اين غبار، نگاهی كه آفتاب شود
بسوز قلبِ مرا، كز غمت مُذابّ شود
دوباره روی تو را آسمانِ جمعه نديد
كدام جمعه، جمالِ تو ماهتاب شود؟
برای آمدنت، شب به شب دعا كردم
اشاره كن به دعايم كه مستجاب شود
زمان به خاطرِ ما دير دير می گذرد
برای خاطرِ تو كاش پُر شتاب شود
امير گريه، مرا هم صحابهي خود كن
كه آسمانِ نگاهم پر از سحاب شود
نبايد اشكِ تو بر صورتِ زمين بچكد
سرشكِ چشمِ تو بايست كه گلاب شود
من آمدم كه سلامِ مرا جواب دهي
سلام می كنم و وای اگر جواب شود
اگر اجازه دهی روضه خوان شوم امشب
كه قلبِ سوخته ات بيشتر كباب شود
برای كودكِ خود آب خواست امّا حيف
همين دليل بر اين شد، حسين آب شود
بگويم از شررِ خنده های حرمله ای
كه پاسخِ شرر گريه ی رباب شود
شاعر/ محمد بیابانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 #شب_هشتم_محرم
🔺حضرت علی اکبر علیه السلام
#️⃣ هشتگ های مربوطه:
📜 اشعار
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
🎵 سبکهای عزاداری
سینهزنی_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
خونت بنا را بر کرامت میگذارد
بر گردن شمشیر منت میگذارد
این جمله ها که گفته شد وقت وداعت
بر دوش تو بار نبوت میگذارد
میخواست رویت را نبوسد وقت رفتن
اما مگر که این شباهت میگذارد
قدری عطش کن نوش جان هنگام برگشت
وقتی زبان در بین کامت میگذارد
تو ماه رفتی، ماهپاره بازگردی
باتیغ، وحدت سر به کثرت میگذارد
قطعه به قطعه، ارباً اربا... نه! نه این لفظ
سرپوش بر روی مصیبت میگذارد
جان میدهد بابای تو وقت زیارت
آنگاه که صورت به صورت میگذارد
از تو هزاران آه مانده در بساطش
روی عبا نوبت به نوبت میگذارد...
شاعر/ محسن حنیفی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
نام زیبای کسی آمد و چشمم تر شد
گریه کن بلکه کمی حال تو هم بهتر شد
روضه خوان گفت: علی، کنده شد از جا قلبم
هر کجا نام علی بود دلم خیبر شد
روضه خوان گفت: علی، فاطمه آمد یادم
گفت: سادات ببخشند، دلم پرپر شد
مصطفی سیرت و صورت، نبوی خصلت و خوی
روضه خوان صبر کن این روضه ی پیغمبر شد
باز هم گفت: علی، بعد به تکبیر بلند
وسط روضه اذان گفت، علی اکبر شد
حیرت لشکر از این بود نبی می آمد
تیغ وقتی که کشید آینه ی حیدرشد
صفت آینه صدق است چو لشکر را دید
پس به ناچار علی یک تنه یک لشکر شد
وای از این شیر که شمشیر چه می چرخانید
زیر سم دانه ی شن هر چه نوشتم سر شد
به عقیق لب مولا عطشی داشت علی
به نگین بوسه که می زد لبش انگشتر شد
جمع شد مستی عالم همه در آن بوسه
پس پدر چون خم می بود و پسر ساغر شد
آیه ی بوسه به لب های علی نازل کرد
العطش خواند که تفسیر لبش کوثر شد
باز برگشت به میدان، نه علی شد، نه نبی
به نگاه پدرش آینه ای دیگر شد
علی این بار حسین آمد و از برکت زخم
زیر سم ها تنش انگار که اکبرتر شد
سر به زانوی پدر داد و به رویش خندید
روز هجران و شب فرقت یار آخرشد
شاعر/ مهدی مردانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
برو ولی به تو ای گل سفر نمی آید
که این دل از پس داغ تو بر نمی آید
به خون نشسته دلم اشک من گواه من است
که غیر خون دل از چشم تر نمی آید
تو راه می روی و من به خویش می گویم
به سرو چون تو رشیدی تبر نمی آید
رقیه پشت سرت زار می زند برگرد
چنین که می روی از تو خبر نمی آید
کسی به پای تو در جنگ تن به تن نرسید
ز ترس توست حریفی اگر نمی آید
تمام دشت به تو خیره بود نعره زدی
خودم بیایم اگر یک نفر نمی آید
ز ناتوانی شان دوره می کنند تو را
به جنگ با تو کسی بی سپر نمی آید
غزال من که تو را گرگ ها نظر زده اند
ز چشم زخم به جز دردسر نمی آید
دلم کنار تو اما رمق به زانو نیست
کنار با دل تنگم کمر نمی آید
رسید عمه به دادم که هیچ بابایی
به پای خود سر نعش پسر نمی آید
کجای دشت به خون خفته ای بگو اکبر؟
صدای تو که از این دور و بر نمی آید
دهان مگو که پر از لخته لخته ی خون است
نفس مگو نفس از سینه در نمی آید
به پیکر تو مگر جای سالمی مانده
چطور حوصله ی نیزه سر نمی آید
شاعر/ هادی ملک پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |