✨﷽✨ هر روز با تلاوت یک صفحه از آیات قرآن کریم روح و جانمان را مصفا کنیم با کلام وحی. امروز صفحه ۳۴۹ همراه باترجمه گویا @SpecialFamily

ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک       تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک         گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی       در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک       بی تو غریب قرآن، بی تو اسیر عترت       بی تو علی ست تنها، عجّل علی ظهورک دوست عزیزچقدردغدغه سلامتی وتعجیل درفرج آقاصاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف روداری؟ هرتعدادصلواتی که میخوای به ایشون هدیه کنی درلینک زیرثبتش کن https://EitaaBot.ir/counter/dq8mw5 سلام صبح جمعه شما بخیر @SpecialFamily

#سبک_زندگی #کودک_نوجوان #پندانه 🌸🌸🌸 حضرت علی(ع) از جنگ صفین برمی گشت. در نزدیکی کوفه به مرد بیماری رسید. آن مرد زیر سایه اتاقی نشسته بود و آثار بیماری در چهره اش آشکار بود. امام فرمود: آیا به خاطر بیماری است که رنگ صورتت تغییر کرده است؟ گفت: آری امام فرمود: گویا بیماری را دوست نداری! گفت: بله دوست ندارم بیمار باشم. امام فرمود: ولی شاد باش که به خاطر این بیماری خدا گناهانت را بخشیده و تو را مورد رحمت خویش قرار داده است. @SpecialFamily

#کامران_صاحبی معجزه ی شکرگذاری @SpecialFamily

#جرعه‌ای_از_معرفت ✍یکی از طلّاب اصفهانی می‌گوید: زمانی برای خودسازی و تزکیه نفس چند ماهی به مشهد مقدّس مسافرت نمودم. روزی خدمت آیت الله العظمی بهجت رسیدم. ایشان بدون اینکه سؤال کنم، فرمود:«آقا خودسازی به این شکل فایده‌ای ندارد. بروید به اصفهان و #مادرتان را خشنود کنید.» گفتم: نمی شود و کمی با ایشان بحث کردم. وقتی که از خدمتشان مرخص شدم در این فکر فرو رفتم که بنده در این مورد با ایشان اصلاً سخنی نگفته بودم، پس ایشان از کجا ‌دانست؟ سپس برگشتم و معذرت خواهی کردم. @SpecialFamily

#خواص_اذکار_اعمال #امیر_حسین_دریائی نمازشب کوچولو @SpecialFamily

#انگیزشی مینیمالهایی برای زندگی #مجتبی_تمسکی راز پشت تمام دلخوشیهای اتفاقی که برات بوجودمیاداینه که توی اون لحظه فقط درگیر همون لحظه ای،یعنی نه به آینده فکر میکنی نه به گذشته، براهمین از اون لحظه لذت میبری😍 @SpecialFamily

✅يكی ما را می بيند ! ✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده. فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را می بیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت: «هو الله الّذی یری کلّ احد و یعلم کلّ شیء؛ او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند». پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد! @SpecialFamily

🎥 ما دعای غیر مستجاب نداریم! #اللهمْ‌عَجِلْ‌لِوَلِیِڪ‌الفَـــࢪَج @SpecialFamily