TAEB
مرد دلاور حیدره یه تن لشکر حیدره فاتح خیبر حیدره شیر پیمبر @TAEB110
با دو انگشت ز جا کند در قَلعه علی
قلعه می ریخت اگر مشت بر آن در میزد
TAEB
با دو انگشت ز جا کند در قَلعه علی قلعه می ریخت اگر مشت بر آن در میزد
در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد
نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد
TAEB
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا فاطِمَةَ الزَهرا
مادر جان
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزیه دو عالم بُوَد از چادر تو
#به_وقت_نوکری
آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوقی که به دریاست به مرداب نباشد !.
#یاامیرالمومنین
@TAEB110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حُــــــــــسِـــیـــــــــن جــــــانــــــ
نکنه پیر بشیم و نتونیم برات
نوکری کنیم اگه قراره نوکری نکنیم
پس توی همین جوانی جان ما را بگیر...
@TAEB110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردن بزن مرا
خونم حلالت مــــولا عَـــــــلیــــــــــــــــــــ... ⛓
#مولاعلی
#امیرالمؤمنین
@TAEB110
از کوچهای عبور میکرد؛
کودکی را دید که سر به دیوار گذاشته بود،
و گریه میکرد!
نزدیک رفت،
کودک را روی دامن نشاند،
و اشکهایش را پاک کرد.
علت گریه ی بچه را پرسید؛
کودک گفت: بچههای اینجا
مرا از بازی طرد میکنند
و میگویند: چون پدر نداری
ما با تو همبازی نمیشویم...
اشک از چشمان مولا جاری شد؛
مقداری اشرفی به کودک داد،
و فرمود: برو با بچه ها همبازی شو
و اگر گفتند پدر نداری؛
بگو بابای من علیبنابیطالب است...
علیعلیهالسلام
کتابامیرالمومنین،ص۱۲۷
enc_16509773386886684709656.mp3
3.84M
نه حال جنگ مرا مانده با زمانه نه صلحی
سپرده ام به نجف تا علی چه حکم نماید
#باباعلی
#امیرالمؤمنین
@TAEB110
◇◆مَراسِـمِ إِحــياءِلَـيلَةُ القَـدر◆◇
روضهشـهادتحضرتاميرالمؤمنين(ع)
ـ┇مَـحفـلِحَسَـنیـهِعُـشّــاقُالـزَّهـرا ۜ
ـ┇شب۲۳،۲۱،۱۹رمضان | ساعت۲۳
ـ┇عبادی۱۸،حسینباشی۱۳،حَسَـنیه
ـ┇بــرادران_خـواهران
@TAEB110
@oshaghzahras
هدایت شده از |مُنتَظِࢪ|𓂆
اگه میشه نفس بزن_۲۰۲۲_۱۲_۲۲_۱۱_۳۷_۵۴_۳۸۷.mp3
17.25M
#مداحیطور🖐🏾♥️
‹❁✫›ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
•➜⌜ @montazereo_313⌟¡
TAEB
#مداحیطور🖐🏾♥️ ‹❁✫›ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ •➜⌜ @montazereo_3
قبل از سجده خونین علی
کار علی را زهرا تمام کرد
من یک مظلوم دیگه سراغ دارم
سه سال بیشتر نداشت
دندوناش تازه در اومده بود
موهاش تازه داشت بلند میشد 😭😭😭😭😭😭😭😭
تو بیابون ها گم شد
با کتک و سیلی آوردنش
سر باباش رو جلوش انداختن
تنهایی با همون چادرش خاکش کردن
سپردنش به خرابه های شام... 😭💔