˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
نمی گنجد خیال دیگری در سینه تنگم نگین دل ندارد جای نقشی غیر نام تو
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد...
دلِ تنها به چه شوقی پیِ یلدا برود؟
-یغماگلرویی
ادب یعنی اندکی تامل میان آن چیزی که من حس میکنم و آن چیزی که بروز میدم .
-مجتبی شکوری
˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
خاکی چادر تو را سرمه چشم می کنم
تا به کف آورم نمی، گوهر ناب اشک را ..
-عزای حضرت مادر تسلیت .
˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش ب
آمدند و تباهمان ؛ کردند
کوه بودیم کاهمان کردند
تا که ما را به بردگیبکشند
روز روشن سیاهمان کردند
کیششانکیشماتکردنبود
چندروزیکه شاهمان کردند
در صراطی که مستقیم نبود
عاقبت سر به راهمان کردند
زخم خود را ، برادرانه زدند
چال کم بود چاهمان کردند
_مرتضی آخرتی