˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست تو از کی عاشقی؟ این پرسش
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم که به جز شِکوهی بسیار ندارم !
کم دوست داشتن را بلد نیستم ، تمامِ زخمهایِ من از دوست داشتن زیاد است .
˖ ۫ سرشار از تهی ۫ ˖
Time has never healed any pain .
زمان هيچگاه دردی را درمان نکرده .