فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یامھدی صاحب الزمان دلم حکایت میکند💚
❣#سلام_امام_زمانم❣
سلام بر مهدى امّتها✋
سلام بر هدایت گر قلوب
سلام حضرت آرامش
هر کجا اسم شما را میبینم
هر کجا که نامتان به میان میآید
حال دل همه خوب میشود
چه رسد به اینکه صدای اناالمهدی تان
در گوش زمین بپیچد ... !
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🤲
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
نوشتـہ هایم هم
بے تابتـان هستند !
صبـح بخیـر بگویید ....
تا صبـحگاهم با عطـرِ نفسِتـان
آغـاز شود...
#یادشهداباذکرزیبایصلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانهای دیگر از امام خامنه ای
@Tobeh_Channel
🌹🌹🌹
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 منافقین چگونه پول در میاورند؟!
🔹از سرقتهای مسلحانه و قاچاق تا راهاندازی خیریههای پوششی
🆔 @YjcNewsChannel
🔺️باز هم یمن!
🔹بامداد امروز آمریکا و انگلیس به نقاطی در یمن حمله کردند؛ حملاتی که نخست وزیر انگلیس آن را محدود، و آمریکا آن را در حمایت از دریانوردی بین المللی و در پاسخ به حملات یمن به برخی کشتیها در دریای سرخ نامیده است. وقتی سخن از حملات محدود میشود در واقع میخواهند این پیام را مخابره کنند که اگر به این اقدام پاسخ ندهید و نیز حمله به کشتی ها را متوقف کنید، جنگ در همین حد کنترل میشود؛ شما به تردد کشتی ها کاری ندارید و ما هم به شما حمله ای نخواهیم کرد! حال آنکه یمن اساسا با دریانوردی بین المللی کاری ندارد و صرفا تجارت با اسرائیل را زیر ضربه برده است.
🔹اما اسرائیل آنقدر برای آمریکا و انگلیس مهم است که دولت هایشان حاضرند اینگونه و علیرغم مخالفت های داخلی برای نجاتش انتحار کنند! این حملات اما بیش از آنکه نفعی برای غربی ها داشته باشد، از نگاه استراتژیک بازی در زمین مقاومت به حساب می آید. در واقع یمن توانست با اقدامات شجاعانه خود، یک واقعیت شومِ پشت پرده را روی صحنه بیاورد و به افکار عمومی دنیا که این روزها در حمایت از فلسطین به پا خاسته اند بطور واضح نشان دهد پشتیبان اسرائیل دقیقا چه کسانی هستند و چگونه با یکی از حامیان اصلی مردم فلسطین که با اقداماتش هدفی جز توقف بمباران غزه نداشته به مقابله برخاسته اند.
🔹اما آیا حمله به یمن شرایط را برای اسرائیل بهتر میکند و رزمندگان انصارالله را در تنبیه رژیم صهیونیستی متوقف مینماید، یا اوضاع از آنچه هست پیچیده تر میشود؟! به نظر نمی آید چنین حملاتی بتواند مانع از اقدامات انصارالله شده و تردد کشتی ها در دریای سرخ را به روال سابق برگرداند؛ یمنی ها قطعا به این اقداماتی که انگلیسی ها آن را محدود مینامند پاسخ خواهند داد، اما اقدام اصلی بیش از آنکه پاسخ مستقیم به آمریکا و انگلیس باشد، هنوز هم ممانعت از تردد کشتی ها به سوی اسرائیل و جلوگیری از تحقق اهداف حملات بامداد امروز است!
🔹این حملات برای بازگرداندن دریانوردی به روال سابق است که یمن این اجازه را نخواهد داد ولو اینکه هر روز و هر شب شاهد بمباران در صنعا و حجه و صعده باشد! آمریکا و انگلیس پس از این حملات که ۱۲ نقطه در یمن را هدف قرار داده اند، منتظر واکنش یمنی ها می مانند تا ببینند از موضع خود مبنی بر بستن دریای سرخ بر کشتی هایی که از و به اسرائیل تردد میکنند کوتاه آمده اند یا خیر! نوع واکنش صنعا احتمالا فاز بعدی را تعیین میکند؛ مرحله ای که مشخص میکند حملات به یمن باید ادامه یابد یا نه؛ و این همانطور که گفته شد به امکان تجارت دریایی با اسرائیل بستگی دارد.
🔹پر واضح است که یمن این اجازه را نخواهد داد. یعنی حتی اگر به ناوها و پایگاه های آمریکایی هم حمله نکند، کشتی های اسرائیلی و شناورهایی که به سوی فلسطین اشغالی میروند را خواهد زد. پس لازم است به این موضوع توجه شود که شکست آمریکا لزوما در انهدام ناوهایش نیست بلکه جلوگیری از تجارت دریایی اسرائیل است، هرچند یمنیها از حمله به ناوها و تجهیزات آمریکایی و انگلیسی هم دریغ نکرده و نمیکنند. شکست آمریکا و انگلیس عدم تحقق اهداف آنها است که بعید است اتفاق بیفتد.
🔹همانگونه که در بالا هم اشاره شد این حملات ناخواسته بازی در زمین مقاومت است و ناکامی دشمن در رسیدن به اهدافش پس از حملات نظامی گسترده، او را در جایگاه پست تری نسبت به گذشته قرار میدهد. تصور کنید علیرغم یورش های گسترده به یمن آمریکا موفق به گشودن دریای سرخ نشود؛ دیگر آبرویی برایش میماند؟ لذا اینکه میگوییم عدم توقف حملات، آمریکا را وارد باتلاقهای عمیق تری میکند به این دلیل است.
#عبدالرحیم_انصاری
✅ @Ansari_rahim
📳 تحلیلهای #عبدالرحیم_انصاری در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/3846373644Cf97d213295
هدایت شده از کانال توبه
🌿 أین الرجبیون؟
امام کاظم (ع): «رَجَبٌ شَهرٌ عَظیمٌ یُضاعِفُ اللَّهُ فیهِ الحَسَناتَ و یَمحُو فیهِ السَّیِّئاتَ.» رجب ماه بزرگى است که خداوند [پاداش] نیکی ها را در آن دو چندان و گناهان را پاک می کند.
حلول ماه پربرکت رجب و میلاد امام محمد باقر علیه السلام مبارکباد🌸
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
🕊توجه ویژه اساتید اخلاق به غسل و نماز توبه روز یکشنبه ماه ذی قعده
استاد محمدتقی فیاض بخش:
✍🏻 مرحوم سید بن طاووس در کتاب اقبال، غسل و نمازی را ذکر نموده که در میان اساتید اخلاق به «غسل و نماز توبه» معروف شد، که مناسب است هر کس در آغاز منزلی از منازل سلوک و یا ایام خاص -مثل آغاز ورود به ماه رجب و یا شعبان و ماه رمضان- این نحو توبه را انجام دهد. در اربعین موسوی نیز بهتر است در همه یکشنبه های ماه ذی القعده غسل و نماز توبه انجام شود.
🕊اما دلیل این توجه ویژه چیست؟ متن کامل روایت را نقل میکنیم:
👈🏻 «رسول خدا(ص) در یكشنبه ماه ذی القعده میان مردم آمد و فرمود: ای مردم، كدامیك از شما میخواهد توبه كند؟
عرض كردیم: همه میخواهیم توبه كنیم.
فرمود: غسل كنید و وضو بگیرید و چهار ركعت نماز - در هر ركعت یک بار «فاتحة الكتاب»، سه بار «قل هو الله أحد» و هر كدام از دو سوره «معوّذتین» (سوره های ناس و فلق) را یک بار - بخوانید، سپس هفتاد بار استغفار كنید و آن را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» ختم كنید، آن گاه دستها را بالا آورید و بگویید:
«یا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اِغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ.»
👈🏻 سپس فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا میشود: «ای بنده خدا، عمل خود را از نو آغاز كن؛ زیرا توبه تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.»
👈🏻 و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب میكند: «ای بنده، خجسته باد بر تو و خاندان و فرزندان تو!» و فرشته ای دیگر ندا میكند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
👈🏻 و فرشته ای دیگر ندا میكند: «ای بنده، تو مؤمن از دنیا میروی و دین تو از تو گرفته نمیشود و قبر تو گشوده و نورانی میشود.»
👈🏻 و فرشته ای دیگر ندا میكند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود.»
👈🏻 و جبرئیل ندا میكند: «من همراه با فرشته مرگ می آیم و به او سفارش میكنم كه با تو به نرمی رفتار كند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد كرد، و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
👈🏻 عرض كردیم: ای رسول خدا، اگر بنده ای این عمل را در غیر این ماه انجام دهد، چه اثری خواهد داشت؟ فرمود: «همانند آنچه توصیف كردم برای او خواهد بود و این سخنان را جبرئیل آن گاه كه خداوند مرا به آسمان [معراج] برد، به من آموخت.»
#نماز_توبه
@Tobeh_Channel
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت21
صدای ضجه هایش اشکم را در آورده بود و غذا از گلویم پایین نمیرفت.وقتی قرار شد سوار ماشین بشویم ،او را هم سوار کردیم.طفلک وسط راه خوابش برد.سرراه رفتیم خانه پدرم،چون باید پارچه های سبزی را که مادر بزرگت بی بی پولک دوزی کرده بود و در داخلش نان و برنج و صدقه گذاشته بود،به کمر و بازویم می بست.
بعد باید میرفتیم خانه شما تا پدرت آن هارا باز کند. از داخل ماشین گریه من هم شروع شد و تو مدام میگفتی:((سمیه گریه نکن!جان مصطفی گریه نکن! به خدا زشته!)) اما دست خودم نبود و اشک هایم پشت هم می آمدند .آخرشب،وقتی به خانه خودمان رفتیم،بعضی ها به شوخی به سجاد و سبحان میگفتند :((عروس کِشونه و شما برادرا این قدر بیخیال؟))میخندیدند:((ما قبلا دوماد کُشون راه انداختیم و دیگه نگران نیستیم!))
تنها که شدیم،از من اشک و آه بود و از تو قربان صدقه. صبح که چشمانت را باز کردی اولین حرفت این بود:((چرا چشمات این طوری شده عزیز؟))
_دلم برای مامانم تنگ شده!
_به خدا ساعت سه نیمه شب ازشون جدا شدیم ! الان تازه نُه صبحه ! چه دلتنگی ای؟
اما اشک های من بند نمی آمدند .آخر سر گفتی:((بلند شو بریم اونجا!))
_نه اصلا! قراره برای ما صبحونه بیارن.تازه تا سه روز هم نباید اونجا بریم . بعدش باید بریم مادر زن سلام.
زنگ زدی به مامانم:((مادرجون نمیخواد صبحانه بیارین.مامیایم اونجا.))
رو کردی به من:((حالا برو دست و صورتت رو بشور تا بریم خونه مامانت.))
_با این چشما؟
_آره،با همین چشما تا بفهمن چه پدری از من در آوردی!
زندگی دونفره ما در آپارتمانی کوچک شروع شد،مثل یک قطره عسل شیرین .هر چند دل تنگ خانواده ام میشدم،برای تو شده بودم کد بانوی خانه. برای پخت و پز آدم بی دست و پایی نبودم. ایامی که مادربزرگ مریض بود و مامانم بیشتر وقت ها در بیمارستان و کنار او بود،من غذا میپختم. هر چند خراب کاری هم کم نکرده بودم.به قول مامان،کار نیکو کردن از پر کردن است.یک بار آن قدر به شش پیمانه برنج چنگ زدم که همه پودر شد و از ترسم ریختم تو ابکش و گذاشتم جلوی آفتاب و بعد هم ریختم داخل سطل برنج!دفعه بعد هم برنج را نشسته بار گذاشتم که شد کته ای سیاه!
از این کار ها باز هم کردم،اما کم کم راه افتادم.اولین روز،درخانه خودمان هم چون گاز نداشتیم از سوپری سر کوچه یک تن ماهی و یک بسته نان لواش خریدم ،سفره انداختم و سالادی خوش آب و رنگ درست کردم و منتظر نشستم تا بیایی.آمدی و کلی از دست پختم تعریف کردی!
اما آخرین لقمه را فرونداده بودی که بلند شدی و ساک خودت را بستی.
_کجا آقا مصطفی؟
_بچه رو میبرم استخر.
تنهایی آزارم میداد،ولی میدانستم اعتراضم بی فایده است.هنوز در رو دربایستی با تو بودم.گاز و ماشین لباسشویی هم وصل نبود و باید میماندی و این هارا راه مینداختی،اما تو رفتی و من هم اعتراضی نکردم.یک هفته شد،دوهفته شد و من فهمیدم خیلی گرفتاری و من باید خودم به یکی تلفن بزنم که از بیرون بیاید و این کارهارا انجام بدهد.مادرت فهمید و گفت:((سمیه جان ،مصطفی در خانه که بود دست به سیاه و سفید نمیزد،تو به کارش بگیر!))
اما من دلم نمی آمد،چون میدانستم مردان بزرگ برای کارهای بزرگ ساخته شده اند.این طور کارها به دست و پایت تار می تنید و کارهای فرهنگی پایگاه برایت در اولویت بود.
من باید کاری میکردم که هم درسم را بخوانم،هم به پایگاه برسم و هم به کارهای خانه.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌹#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت22
مدتی که گذشت و بدو بدوی مرا که دیدی،گفتی:(وای عزیز،وطیفه تو نیست با وضعیتی که داری غذا درست کنی! یکی رو پیدا کن بیاد کمکت! اصلا زنگ بزن غذا بیارن!)در دلم گفتم:چه بریز و بپاشی ! اونم با این وضع اقتصادی!
گاهی هم که مریض میشدم،زنگ میزدی به مامانم و مادرت:چه نشستید که سمیه مریضه،بیایین پیش عزیزم!
کم کم به این نتیجه رسیدم که باید از ان ها دور شویم.اصرار پشت اصرار که خانه مان را عوض کنیم و تو مانده بودی چرا؟
_دلت برای مامانت اینا تنگ میشه ها !
_نمیشه!
میخواستم با دوری از آن ها به تو نزدیک تر شوم. میخواستم کاری کنم که بیشتر پیشم بمانی. رفتی اندیشه و خانه ای را پسندیدی:(سمیه نمیدونی چقدر بزرگه! تازه صاحب خونه می گه چند بار اونجا بساط روضه انداخته.فکرش رو بکن،جایی که روضه امام حسین(ع) خونده شده باشه،متبرکه!)
این جابه جایی،خانواده هایمان را غمگین کرد،اما چون جایمان بزرگ تر شده بود،خوش حال بودند.موقع اسباب کشی گفتی:عزیز کاری نداشته باش!به بچه های پایگاه گفتم بیان و اسبابارو ببرن.
خوشحال شدم،اما وقتی آمدم آنها را بچینم آه از نهادم در آمد.
میز تلویزیون شکسته بود،دسته های مبل ضربه خورده و شیشه میز جلوی مبل خُرد شده بود.حتی شانه تخم مرغ ها را از یخچال در نیاورده،طناب پیچ کرده بودید و در طول راه تخم مرغ ها به در و دیوار یخچال خورده بود و تا مدت ها یخچال بو میداد.
خانه جدید هم بزرگ بود هم باغچه داشت،ولی با این همه ،اولین روز بعد از چیدن اثاثیه زدم زیر گریه:((نمیخوام اینجا بمونم،دلم برای مامانم اینا تنگ شده!))
کمی نگاهم کردی و گفتی:((خیلی خُب.حالا بلند شو دست و صورتت رو بشور،لباسات رو عوض کن تا بریم.))
چقدر خوب بلد بودی با من راه بیایی،نه دعوا میکردی نه اخم و تَخم.یک بار گفتی:((مرد باید خیلی بی دست و پا باشه که ندونه چطور فرمون زندگی رو توی دست بگیره!))
امشب،چه شب آرامی است!بچه ها که خواب اند انگار دنیا از حرکت می ایستد.امروز همه گل های رز صورتی را که بیشتر وقت ها برایم هدیه می اوردی و آن هارا خشک میکردم و می ریختم داخل گلدان بزرگ شیشه ای،در اوردم و به دیوار زدم.شده مثل یک باغچه پرگل، اما حیف که عطرشان پریده،درست مثل تو که نیستی.
آن روزها چون شغل ثابتی نداشتی.حواسمان بود که زیاد خرج نکنیم.عزت نفس داشتی و درسته که از خیلی چیزها میزدی تا چیزی را که خیلی واجب است بخریم،اما هر ماه یکبار را حتما میرفتیم رستوران.همان رستورانی که بار اول ،موقع خرید حلقه رفتیم آنجا و شده بود پاتوقمان.هر بار هم کسی را دعوت میکردی که همراهمان بیاید.
قرار بود برویم ماه عسل و بهترین جا کجا میتوانست باشد جز مشهد؟باز چشم هایت را ریز کرده و گفتی:((سمیه،بگم دوستم حمید و مامانش هم بیان؟))
_انگار قراره بریم ماه عسل ها!
_این دفعه همین طوری بریم دفعه بعد بریم ماه عسل!
لب از روی لب برنداشتم.
گفتی:((خُب راضی نیستی نمیریم،ولی این بندگان خدا تا حالا مشهد نرفتن!
چه کسی میتوانست نگاه در چشم معصومت بدوزد و نه بیاورد.
رضایت دادم و رفتیم مشهد:من ،تو ،حمید و مامانش.
آپارتمانی یک خوابه اجاره کردیم که من و مامان دوستت در اتاق خواب و تو و دوستت هم در هال میخوابیدید.همان جا پخت و پز هم می کردیم.
از رفتن به بازار و گردش و خرید زدیم،حتی سوغاتی هم نخریدیم.
برای خودم چیزی نمیخواستم،اما برای انگشتان کشیده ات که خیلی دوستشان داشتم،انگشتر عقیق و فیروزه خریدم.
میخواستم روزی که ماشین خریدیم وقتی فرمان را به دست میگیری،تلالو نور را در آن ها ببینم.
آن سفر هم تمام شد،اما مهر و توجه تو به دوستانت تمام نشد:((سمیه ،یکی از بچه های محله مون برای پدرش قمه کشیده،نه اینکه خیال کنی پسر بدیه،نه! اتفاقا بچه باحالیه!به قول خودش شیطون گولش زده.امروز میگفت اگه کربلا بره آدم میشه . دلم میخواد پول جور کنم و بفرستمش کربلا.))
چشم هایم گرد شد:((مصطفی ما خودمون هشتمون گروی نهمونه!))
_میدونم میدونم عزیز،اما خیلی خوب میشد اگه میتونستیم بفرستیمش! فکر کن کسی که کار خلافی کرده،به زبان خودش بگه اگه برم کربلا دیگه درست میشم!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🔸ادامه دارد...
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃