هدایت شده از کانال توبه
اعمال دهه اول ذی الحجه + فضیلت و دعا ایام معلومات و هشتم و نهم ذی الحجه
ده روز اول ذی الحجه یا ایام معلومات دارای فضیلت فراوانی است که روزه، دعا و اعمال مختلفی برای آن توصیه شده است.
روز اول تا دهم ماه ذیالحجه معروف به ایام معلومات از پرفضیلت ترین روزهای سال است و دارای اعمالی ویژه ای است.
فضیلت ماه ذی الحجه
ذیالحجه یکی از چهار ماه حرام و آخرین ماه در تقویم هجری قمری است واز آنجا که مناسک حج در آن انجام میشود، ذیالحجه نام گرفته است. ذی الحجه ماه ولایت است که در روز غدیر دین کامل شده و نعمت تمام میشود، و به جهت احترام این ماه لازم است انسان با غفلت وارد این ماه نشده از قبل آمادگی ورود و بندگی خداوند در این ماه را فراهم کند. ذیالحجه از ماههای بسیار شریف است، دهه اول آن فضیلت بسیاری دارد. دهه نخست این ماه از ایام معروف سال و روزهای ویژه حج و زیارت خانه خدا است.
وقایع بسیار مهمی از جمله ازدواج حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با امیرالمومنین امام علی علیهالسلام (روز اول ذی الحجه) و شهادت حضرت امام باقر علیهالسلام (روز هفتم ذیالحجه سال ۱۱۴ قمری) در این ماه اتفاق داده است. عید قربان، عید غدیر، ماجرای مباهله و بسیاری از رویدادها و مناسبتهای مهم دینی و مذهبی در این ماه قرار گرفتهاند.
در فضیلت این ماه همین بس که حضرت امام جعفربن محمد الصادق علیه السلام در تفسیر این بخش از آیات ۲۰۳ بقره و ۲۲ حج که خداوند میفرماید «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فی أَیَّامٍ مَعْدُودات؛ و خدا را در روزهایی معین یاد کنید»، فرمود «أَیَّامُ التَّشْرِیقِ الثَّلَاثَةُ وَ الْأَیَّامُ الْمَعْلُومَاتُ الْعَشَرَةُ مِنْ ذِیالْحِجَّة؛ یعنی منظور از ایام معدودات سه روز یازدهم تا سیزدهم و ایام معلومات (حج ۲۲) ۱۰ روز اول ذی الحجه است»
محدث قمی اعمال و اذکار و ادعیه و نمازهای مستحبی این ماه را در مفاتیح الجنان برشمرده است. وقایع بسیار مهمی در این ماه روی داده که در دهه اول این ماه ازدواج حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با امیرالمومنین امام علی علیهالسلام (روز اول ذی الحجه) و شهادت حضرت امام باقر علیهالسلام (روز هفتم ذیالحجه سال ۱۱۴ قمری) اتفاق داده است.
در بعضی از روایات آمده است، شبهای دهگانهای که قرآن در سوره «وَالفجرِ وَ لَیالٍ عَشر» به آن سوگند یاد کرده، شبهای دهه اوّل این ماه است.
خداوند در سوره حج آیه ۲۸ ضمن بیان فریضه حج، سخن از «أیام مَعْلُومات» گفته است که مؤمنان باید در آن به یاد خدا باشند. یکی از تفسیرهای معروفِ «أیام مَعْلُومات» در روایات، ده روز اوّل ماه ذی الحجّه است؛ که نشان دهنده عظمت روزها و شبهای این دهه دارد.
پیامبر (ص) فرمود: «عبادت و کار نیک در هیچ ایامی به اندازه این ایام (ده روز اوّل ماه ذی الحجّه) فضیلت ندارد.»
علاوه بر ده روز اول که به ایام معلومات نامیده شده است، برای برخی روزهای ویژه این ماه نامهای خاصی در قرآن و روایات به کار رفته است، از جمله روز تَروِیه برای روز هشتم، روز عَرَفه و روز مشهود برای روز نهم، عید قربان یا اَضحی یا روز نَحر برای روز دهم، ایام معدودات (مصداق آیه ۲۰۳ سوره بقره) و ایام تَشریق و ایام مِنا برای روزهای یازدهم تا سیزدهم، روز قَر (روز استقرار حُجّاج در مِنا) برای روز یازدهم، روز نَفر و نَفر اول برای روز دوازدهم و روز نَفر ثانی و صَدَر و حَصبَه برای روز سیزدهم
اعمال دهه اول ذی الحجه
برای این دهه اعمالی ذکر شده است:
۱- نماز
۲- روزه گرفتن
در روایتی امام موسی کاظم (علیه السلام) میفرمایند: هر کس ۹روز اوّل ذی الحجّه را روزه بدارد، خداوند ثواب روزه تمام عمر را برای او مینویسد. (زاد المعاد، ص ۲۴۰)
۳ - خواندن دعا بعد از نماز
ابوحمزه ثمالی روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت، از روز اوّل تا عصر روز عرفه، پس از نماز صبح و قبل از نماز مغرب این دعا را میخواند:
اَللّهُمَّ هذِهِ الاَْیّامُ الَّتی فَضَّلْتَها عَلَی الاَْیّامِ وَشَرَّفْتَها، وَ قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ
خدایا این روزهایی است که برتری و شرافتش دادی بر سایر روزها و به لطف و
وَرَحْمَتِکَ، فَاَنْزِلْ عَلَیْنا مِنْ بَرَکاتِکَ، وَاَوْسِعْ عَلَیْنا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ،
رحمتت مرا بدانها رساندی پس برکات خودت را بر ما فرو بار و از نعمتهای خود در این روزها بر ما وسعت ده
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَهْدِیَنا فیها
خدایا من از تو خواهم که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و نیز خواهم که ما را دراین روزها به
لِسَبیلِ الْهُدی، وَالْعَفافِ وَالْغِنی، وَالْعَمَلِ فیها بِما تُحِبُّ وَتَرْضی، اَللّهُمَّ
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
روز اوّل ماه ذی الحجّه روز مبارکی است و برای آن اعمالی نقل شده است:
۱ - روزه گرفتن
در روایتی از امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) نقل شده است که هر کس روز اوّل ماه ذی الحجّه را روزه بگیرد، خداوند برای وی پاداش عظیمی را مینویسد. (مصباح المتهجّد، ص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرا رسیدن سالروز ازدواج مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام را به محضر قطب عالم امکان
امام زمان علیه السلام
و مقام معظم رهبری
و همه دوستداران حضرتش تبریک و شادباش عرض میکنیم
💖💖💖💖💖💖💖💖
💖💖💖💖💖💖💖
💖💖💖💖💖💖
💖💖💖💖💖
💖💖💖💖
💖💖💖
💖💖
💖
علی و فاطمه💖 💖 💖 💖 💖
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
#ﻭﺿﻮﻱ_ﺷﻬﺎﺩﺕ🌹
💠داشت وضو می گرفت ..
بهش گفتم : عبدالحسین الان برای چی وضو می گیری ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻴﺨﻮاﻫﻢ #ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻮﻡ
ﺧﻴﺎﻟﻢ ﺷﻮﺧﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ..
ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ🥺😳
🌱🌷🌱
#ﺷﻬﻴﺪ ﻋﺒﺪاﻟﺤﺴﻴﻦ اﺳﻔﻨﺪﻳﺎﺭﻱ
#ﺷﻬﺎﺩﺕ : ۱۸ ﺧﺮﺩاﺩ ۱۳۶۰،ﺁﺑﺎﺩاﻥ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید عبدالحسین اسفندیاری 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
﷽؛
(( لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ))
#سوره_مبارکه_آل_عمران_آیه92
" در شب عروسى ، زمانی که فقيرى پيراهن كهنهاى درخواست كرد ، به ياد آيه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پيراهن عروسيش را به او بخشيد ".
#یا_فاطمةالزهرا
@Tobeh_Channel
درآڪہدردلِخستہتواندرآیدباز
بیـاڪہدرتنِمردهرواندرآیـدباز
بیاڪہفرقتِتوچشممنچناندربست
ڪہفتحِبابِوصالتمگرگشایدباز
حافظشیرازے
🏝چه روز خوبِ قشنگی است
روزی که بازآیید...
چه لحظهی نابِ معطری است
لحظه ای که ببینیمتان...
چه حس بیبدیلی است
پایان فراق...
آغاز زیستن
در دولت مرتضاییِ شما...
چقدر بیتابم...
بیقرار...
مشتاق...
چقدر تنهایم...
سردرگریبان...
دلتنگ...
خدا کند که بیایید🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
تا قیامت سرِ سربند تو #مادر، دعواست
معنیِ این سخنم را شهدا می فهمند...
#روز _و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
درآڪہدردلِخستہتواندرآیدباز
بیـاڪہدرتنِمردهرواندرآیـدباز
بیاڪہفرقتِتوچشممنچناندربست
ڪہفتحِبابِوصالتمگرگشایدباز
حافظشیرازے
🏝چه روز خوبِ قشنگی است
روزی که بازآیید...
چه لحظهی نابِ معطری است
لحظه ای که ببینیمتان...
چه حس بیبدیلی است
پایان فراق...
آغاز زیستن
در دولت مرتضاییِ شما...
چقدر بیتابم...
بیقرار...
مشتاق...
چقدر تنهایم...
سردرگریبان...
دلتنگ...
خدا کند که بیایید🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌷🕊🍃
تا قیامت سرِ سربند تو #مادر، دعواست
معنیِ این سخنم را شهدا می فهمند...
#روز _و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
قالَ الإمام محمد تقی الجواد (علیه السلام):🥀
الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: ١- تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ٢- وَواعِظ مِنْ نَفْسِهِ ٣- وَقَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ. [بحارالأنوار، ج 72، ص 65، ح 3]
مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است: ١- توفیق از طرف خداوند متعال ٢- واعظی از درون خود ٣- قبول و پذیرش نصیحت كسی كه او را نصیحت نماید
@Tobeh_Channel
🍃🏡🍃
🌷#دختر_شینا
#قسمت100
✅ فصل هجدهم
💥 دلم گرفته بود. به بهانهی آوردن نفت، رفتم توی حیاط. پیت نفت را از گوشهی حیاط برداشتم. سنگین بود. هنّوهن میکردم و به سختی میآوردمش طرف بالکن.
هوا سرد بود. برفهای توی حیاط یخزده بود. دمپایی پایم بود. میلرزیدم. بچهها پشت پنجره ایستاده بودند. پتو را کنار زده بودند و داشتند نگاهم میکردند. از پشت پتویی که کنار رفته بود، چشمم به عکس صمد افتاد که روی طاقچه بود. کنار همان قرآنی که وصیتنامهاش را لایش گذاشته بود.
میگفت: « هر وقت بچهها بهانهام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده. »
💥 نمیدانم چرا هر وقت به عکس نگاه میکردم، یکطوری میشدم. دلم میریخت، نفسم بالا نمیآمد و هر چه غم دنیا بود مینشست توی دلم. اصلاَ با دیدن عکس هزار تا فکر بد و ناجور به سرم میزد. پیت را دوباره برداشتم ببرم توی اتاق که یکدفعه پایم لیز خورد و افتادم زمین. از درد به خودم میپیچیدم. پایم مانده بود زیر پیت نفت. هر طور بود پیت را از روی پایم برداشتم. درد مثل سوزن به مغر استخوانم فرو میرفت. بچهها به شیشه میزدند. نمیتوانستم بلند شوم. همانطور توی حیاط روی برف ها نشسته بودم و از درد بیاختیار، به پهنای صورتم اشک می ریختم.
💥 ناخن شست پایم سیاه شده بود. دلم ضعف میرفت . بچهها که مرا با آن حال و روز دیدند از ترس گریه میکردند. همان وقت دوباره چشمم افتاد به عکس. نمیخواستم پیش بچهها گریه کنم. با دندان محکم لبم را گاز میگرفتم تا بغضم نترکد؛ اما توی دلم فریاد میزدم: « صمد! صمدجان! پس تو کی میخواهی به داد زن و بچههایت برسی. پس تو کی میخواهی مال ما باشی؟! »
هنوز پیشانیام از داغی بوسهاش گرم بود. به هر زحمتی بود، بلند شدم و آمدم توی اتاق. بچهها گریه میکردند. هیچطوری نمیتوانستم ساکتشان کنم. از طرفی دلم برایشان میسوخت. به سختی بلند شدم. عکس را از روی طاقچه پایین آوردم. گفتم: « بیایید بابایی! ببینید بابایی دارد میخندد. »
بچهها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آمد جلو و به مهدی نگاه کرد و مثل او عکس را بوسید. زهرا قاب عکس را ناز میکرد و با شیرینزبانی بابا بابا میگفت. به من نگاه میکرد و غشغش میخندید. جای دست و دهان بچهها روی قاب عکس لکه میانداخت. با دست، شستم را گرفته بودم و محکم فشار میدادم. به سمیه گفتم: « برای مامان یک لیوان آب بیاور. » آب را خوردم و همانجا کنار بچهها دراز کشیدم.؛ اما باید بلند میشدم. بچهها ناهار میخواستند. باید کهنههای زهرا را میشستم. سفرهی صبحانه را جمع میکردم. نزدیک ظهر بود. باید میرفتم خدیجه و معصومه را از مدرسه میآوردم. چند تا نارنگی توی ظرفی گذاشتم. همین که بچهها سرگرم پوست کندن نارنگیها شدند، پنهان از چشم آنها بلند شدم. چادر سر کردم و لنگلنگان رفتم دنبال خدیجه و معصومه.
🔰ادامه دارد...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃