eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
231 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
5.4هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی زیبا4_5780645772731090209.mp3
زمان: حجم: 9.36M
سه شنبه شد و پَر زدم سویِ تو شدم زائرِ جمکران ، کویِ تو 🎤حاج جوادمقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگردوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم،💚 از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضی‌ها* ارزشمند می شوند. می بینید که چگونه ما را *غریبه* می‌پندارند!  آن روزها:💚💚💚 *قطار قطار* می رفتیم، *واگن واگن* بر می گشتیم. *راست قامت* می رفتیم *کمر خمیده* بر می گشتیم. *دسته دسته* می رفتیم، *تنها تنها* بر می گشتیم.💚 بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ. اما مردانه، ایستادیم. باور کنیدکه: ماهم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با *دل* رفتیم، *بی‌دل* برگشتیم.💚 با *یار* رفتیم، با *بار* بر گشتیم. با *پا* رفتیم، با *عصا* بر گشتیم. با *عزم* رفتیم، با *زخم* برگشتیم. با *شور* رفتیم، با *شعور* برگشتیم.💚 ما اکنون *پریشان* هستیم، اما *پشیمان* نیستیم. 💚 *ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم.💚 *ما* همان هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم. می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟💚 *۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران! اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم. ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم. اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که: این *حرامیان یقه سفید قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند. *این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند . این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله‌ی مرام ما نیست.💚 *ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم. اما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم.💚 شرمنده ایم، با صورتی سرخ. شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است ای همه‌ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید! *ما* اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به نام قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟💚 شما را به آن سالار شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید. حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان 💚 گر سر برود من نروم از سر پیمان ای خاک مقدس که بود نام تو ایران فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟💚 تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند. شهدا شرمنده ایم 💚 هفته دفاع مقدس بر غیور مردان عرصه پیکار سرزمینم مبارک 🍃💚🍃
‍ ‍ 💚نیایش شبانه 💚 خدایا 💚 دراین شب معنوی ✨ شهادت حضرت رقیه خاتون 🖤 شفای بیماران آمرزش گناهان رفع گرفتاری گرفتاران و عاقبت بخیری همه بخصوص جوان ها را از درگاه لطفت تمناداریم آمیـــن یا رَبَّ العالمین💚 امیدوارم حاجت روا باشید 💚 و ان شاء الله 🙏 به همه حوائج دنیوی و اخروی خود برسید ان شاء الله شبتون بی درد و غصه ✨ التماس دعای فرج 💚
📚علمدار 🍁برگرفته از زندگی شهید مجتبی علمدار 🌸قسمت صد و پنجاه و ششم: غسل شهادت آمدم بالای سر سید. بدنش کبود شده بود. اصلًا حال خوبی نداشت. وقتی بالای سرش رسیدم گفت: حمید، بگو اين چيزا رو از دستم در بيارن. خودش ميخواست آنها را جدا كند كه نگذاشتم به سيد گفتم: مگه چی شده، برا چی ميخوای سرم ودستگاه ها رو در بیاری گفت: »ميخوام برم غسل كنم. با تعجب گفتم غسل!؟ نگاهی به صورتم انداخت وگفت آمده اند مرا ببرند. از این حرف بدنم لرزید. ترسیده بودم. سید مجتبی هیچ وقت حرف بی ربط نميزد. با چشمانش به گوشه ای از سقف خيره شد. فقط به آنجا نگاه ميكرد! تحمل این شرایط برایم خیلی سخت بود. نمی دانستم چه کنم ، دوباره نگاهش به من افتاد و گفت: آمده اند من را ببرند. پيامبر، حضرت علی و مادرم حضرت زهرا اينجا هستند. من كه نميتونم بدون غسل شهادت برم! یکی از دكترها من را صدا کرد و گفت: سيد با ما همکاری نميكنه. اگرحرف شما رو گوش ميده، كمك كنيد تا اين لوله را بفرستيم داخل معده اش. بايد ترشحات معده را تخلیه کنیم.. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال علمداران عشق 🖤🖤🖤
🔻به نقل از همسر شهید: 🔹️اولویت شهید برای تربیت و سبک زندگی بچه هامون، برای دخترا و درس خوندنشون بود و برای احمد هم خیلی دوست داشت راه خودش رو ادامه بده و مثل خودش باشه. 🔹️ایشون روز عملیات که شهید میشن، قبلش میکنن و لباسهای نظامیشون رو هم اتو میکنن و میپوشن. به یکی از همرزم هاشون(دکترحیدری) میگن که کوله پشتیمو ۲ هفته بعد از مراسمم برسونید دست احمد. انگشتر،ساعت، تسبیح و لباسهای نظامی و قرآن و پلاکش توی کوله بود که رسید دست احمد. 🔹️ زمانی که بعد از شهادت، چمدون شهید رو آورده بودن، احمد گفت کسی به چمدون بابایی دست نزنه اینها مال منه، من ۵ سال دیگه میرم با این لباس ها میجنگم. 🌷 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمدافع حرم عادل سعد🌹🍃 🖤🖤🖤