eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
237 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
1_908770194.mp3
24.15M
💕💕💕💕💕💕💕 🎼 مناجات شعبانیه... 💚❤️💖💛💙💜
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
⚡️هرگاه که در نمازمان عجله کردیم و خواستیم آن را زودتر به پایان برسانیم💚 ❕ بیاد بیاوریم .........💚 🔘 همه ی آنچه که می خواهیم بعد از نماز به آنها برسیم و همه ی آنچه که می ترسیم از دست بدهیم ✅ بدست همان کسی است که در مقابلش ایستاده ایم!!!💚 💚 💚💚💚
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه دعایی کنم ترا اول صبح خنده ات از ته دل گریه ات از سر شوق روزگارت همه شاد سفره ات رنگارنگ و تنی سالم و شاد که بخندی همه عمر 🌹 سلام بر گل وجودتان دوستان حتما به این کلیپ توجه کنید . 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
سلامت می گویم، ای توان زندگی درجان ذرّه ها ای آرزوی درختان ایستاده بسوی مشرق ای موعود! همه روز،آفتاب به امید آمدنت طلوع می کند. انتظار برایمان بس است ای عشق طلوع کن! اے آفتاب عشق و عدالت شتاب ڪن باز آ قنوت باغچه را مستجاب ڪن این خاڪ تشنہ بے تو بہ باران نمے رسد باغ خزان زده به بهاران نمے رسد اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌹♥️🌹 🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚💚💚 🍃🌸زیبایی ترنم مناجات 🍃🌸آوای جان افزای ربنای افطاری و طلب دعا و عافیت و حلالیت برای هم. .💚💚💚
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🔴روزه برای لاغر شدن یا اطاعت از خداوند؟ ♻️روزه‌ی ماه رمضان یکی از عبادات بسیار بزرگ است. 🔆 عبادت باید با اخلاص باشد. 🛑 یعنی چون خدای متعال گفته این ماه را باید روزه بگیرید، من هم می‌گویم چَشم! این اخلاص است. ♦️هدف دیگری جستجو نمی‌کنم. ممکن است بعضی‌ها چاق باشند و بخواهند با روزه لاغر شوند؛ این دیگر عبادت نیست! 💥اگر روزه بگیریم برای لاغر شدن، روزه نیست؛ این روزه‌ی طبّی و پزشکی است نه روزه‌ی الهی و اسلامی...! 💠نگوییم چون برای من مفید است یا زخم معده چنین است! 🔰نباید در روزه دنبال سلامتی بدن بگردیم. روزه هر چه هست، خدا گفته واجب است و من هم چون خدا گفته روزه بگیر، می‌گویم چَشم! 🌈کلّ عبادات باید این‌طور باشد... بنابراین در عبادت باید اخلاص باشد. اخلاص هم معنایش همین است: 🌟 «چون ربّ العالمین که خداست ودستور داده، چشم! اجرا می‌کنیم.» ✅ این اثر زیادی در ایجاد بندگی و تقویت روح بندگی در انسان می‌گذارد... 🌹🌹🌹 📙از بیانات آیت الله خوشوقت ره
🌼فقط بخاطر خدا... 🌼🌼🌼
✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌷رمضــان عجب ماهی است... ✨خوابیدن مان عبادت حساب می شود... ✨نفس کشیدن مان تسبیح خداست... ✨یک آیه ثواب یک ختم قرآن دارد... ✨افطاری دادن به یک نفر ثواب آزاد کردن یک اسیر دارد... ✨و تمام گناهان را به عبادت و توبه تو می بخشند.... 🌷 وقتی خـــدا میزبانِ مهمانی شود معلوم است سنگ تمام می گذارد... مبارک 🌷💐🌷
دعای روز سی ام ماه شعبان 🌹🌹🌹
🌸مژده ای منتظران ماه خدا آمده است 🌸 ماه شبهای مناجات و دعا آمده است.. 🌟فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ماه بارش باران رحمت الهی مبارک باد.. التماس دعا🌸
💠(خاطرات سردار گرجی‌زاده) ✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند 🍁قسمت:154 می‌ دانستم تا انتقام نگیرد آرام نمی شود. هر کار خلافی که در زندان صورت می گرفت، اول سراغ من می آمدند و می گفتند: «چرا این طور شده؟» با خود گفتم الان است که استوار احمد راهش را به طرف سلول من کج کند. هر چه سعی کردم بخوابم، ترس مانع می‌شد. صدای قدم های استوار احمد را شنیدم؛ نزدیک و نزدیک تر می شد. ضربان قلبم را می‌شنیدم. تند و تند آية الكرسی می خواندم و به خودم فوت می کردم. صدای باز شدن قفل در سلولمان بلند شد. استوار احمد فریاد زد علی، خوابی یا خودت را به خواب زده ای؟» مثل آدم وحشت زده از خواب پریدم و گفتم: «چه شده... چه شده؟» آنقدر خوب فیلم بازی کردم که استوار احمد مطمئن شد که واقعا خواب بودم. قبل از اینکه حرف بزند، چندین بار کلید را در قفل سلول ما وارد و خارج کرد و قفل را باز و بسته کرد. وقتی فهمید سالم است، گفت: خواب بودی؟» - بله مگر چیزی شده؟ چرا این قدر عصبانی هستی؟ - یعنی این همه سروصدا بیدارت نکرد؟ خوابت این قدر سنگین است! - من سر درد داشتم و از سر شب خوابیدم. چیزی شده؟ - بیا ببین دوستانت، که ضمانت آنها را می کنی، چه دسته گلی به آب داده اند؟ من با آنها چه کار کنم؟ - باز چه شده؟ - قفل در سلول‌هایشان را دستکاری کرده اند و تا الان در سالن مشغول حمام و بازی بوده اند. - مگر می شود قفل ها را خراب کرد؟ تو مطمئنی؟ - بله، بیا و ببین. احمد وقتی دید قفل در سلول ها سالم است. (البته خراب بود و ما شیوه باز کردن آن را خودمان می دانستیم) اعتماد کرد که ما بیرون نبوده ایم. عجیب بود؛ اکبر و عباس را صدا نکرد و از آنها سؤالی نپرسید. همه حرف هایش را به من می‌گفت. - خوب علی، حالا تکلیف من با این متمردها چیست؟ - والا چه بگویم؟ من که سرپرست آنها نیستم. کار بدی کرده اند. چه معنی دارد قفل سلول ها را خراب کنند و بیرون بیایند!. - بالاخره من باید چه کار کنم؟ - مگر من رئیس زندانم که حرفی بزنم؟ هر کس هر خلافی کرده خودش مسئول است. تو که دیدی؛ قفل سلول ما سالم است و من هم خواب بودم. چه بگویم. هر کاری دوست داری بکن، تا دفعه دیگر از این خطاها نکنند! وقتی با قاطعیت حرف زدم و گفتم هر که خلاف کرده باید تنبیه شود، احمد قدری آرام شد و گفت: «حالا تو هم ناراحت نشو. به هر حال، من به تو اعتماد دارم. مجبورم از تو سؤال کنم. من می‌دانم تو با آنها فرق داری.» - ناراحت نمی‌شوم. تو فرماندهی زندان را به عهده داری و می توانی هر بلایی سرشان بیاوری تا دیگران درس عبرت بگیرند. آخر زندان قانون دارد! طوری قیافه حق به جانب گرفته بودم که بیچاره باور کرد کاملا بی تقصیرم و بی گناه! استوار احمد گفت: «خب علی، به نظرت چه کسی قفل این سلول‌ها را خراب کرده؟» گفتم: «باز که از من می پرسی؟! قفل سلول من که سالم است. از کجا بدانم کار چه کسی بوده؟! استوار احمد در سالن قدم می‌زد و غرغر می کرد. گاهی یکدفعه بر می‌گشت به طرف من. انگار می خواست مچ مرا بگیرد. او سه مرتبه پرسید: «پس چه کسی قفل ها را خراب کرده؟ زود بگو ببینم!» - اگر تا صبح هم سؤال کنی، جواب من همان است که گفتم من خبر ندارم. - باشد، حالا که این طور شد، تا دو روز این چهار سلول از آب، غذا، توالت، و هواخوری محروم اند. - چه بهتر، شاید آدم بشوند! - قفل ها را هم عوض می‌کنم. پدرشان را هم در می آورم. - کار خوبی می‌کنی. من هم موافقم. حتما این کار را بکن! 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🌺🌺🌺