✨🍃هر روز در ماه مبارک رمضــان، ثواب روزه مون رو به یه شهید هدیه میدیم
🌿ثواب روزه امروزمون رو هدیه میکنیم به شهید نجاتعلی نیکو نژاد🌿
#استان_کهگیلویه_و_بویراحمد
سلام،
🌸🍃صبحتون بخیر، زندگیتون پر از عشق و امید💐🌿
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🤲 دعای روز بیست و هفتم ماه رمضان
❇️ خدایا در این ماه فضیلت شب قدر را روزىام ساز و کارهایم را از سختى به آسانى برگردان و پوزشهایم را بپذیر و گناه و بار گران را از گردنم بریز، اى مهربان به بندگان شایسته.
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
*قرار شبانه با مولای غریبمان💚*
*بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...*
*دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد...*
*💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠*
*🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸*
*⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜*
*ترجمه:*
*خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت کنندگان منيد، و ياریم دهيد كه تنها شما ياری كنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربانترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.*
*💠دعــای ســـلامتی*
*امــام زمــــان(عج)💠*
*⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜*
*⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️*
@Tobeh_Channel
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
3.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادوخاطره شهدا:
رستمی:
📚#یازده(مروری بر خاطرات احمد چلداوی)
✍ به قلم: احمد چلداوی
🔸قسمت: 66
🔹یک روز در همان تابستان گرم، نائب عريف عبد الکریم یاسین وارد آسایشگاه شد و بچه ها برپا دادند. این رسم برپا فقط در هنگام غذا نقض می شد؛ چون عراقی ها احترام خاصی برای غذا قائل بودند و میگفتند نباید به هیچ وجه از سر سفره بلند شد. او کمی مکث کرد و از آسایشگاه بیرون رفت. طبق قانون، بچه ها می بایست بعد از بیرون رفتن عبدالکریم از آسایشگاه همچنان ایستاده می ماندند تا وقتی که مسئول آسایشگاه از بعثی ها اجازه نشستن بگیرد، اما بعضی بچه ها که با مدد مسئول آسایشگاه راحت بودند بعد از بیرون رفتن عبدالکریم یاسین نشستند. او دوباره به آسایشگاه برگشت و این صحنه را دید. مدتی بود که کتک مان نزده بود و به دنبال بهانه ای میگشت، رو به مدد کرد و گفت: «چرا بشین دادی؟ من که اجازه نداده بودم». مسئول آسایشگاه گفت:«من ندادم خودشون نشستند». گفت: «به به بدون اجازه من میشینید؟ چه جرمی از این بالاتر. الان به شما میگم که چی به چیه!». رفت و بهانه خوبی را به دست نگهبانها داد. آنها هم هر کدام با هر چیزی که دستشان بود آمدند. ولید که سرباز کوچکی بود چیزی گیرش نیامد، چون هر چه کابل و چوب بود بقیه برده بودند، رفت و شیلنگ آب که طولش ده پانزده متر بود را آورد و آن را چندلا کرد و در دست گرفت. عبدالکریم آمد پشت پنجره و دستور داد همگی لخت شویم و فقط با شورت بیرون بیاییم. اول کمی سخنرانی کرد که ما نمیخواهیم کسی را اذیت کنیم. ما انسانهای معروف به لطف و مهربانی و مهمان نوازی هستیم. اما این شما هستید که با کارهای خلافتان ما را مجبور به اعمالی می کنید که خودمان هم راضی نیستیم. بعد دستور داد که همگی شروع به دویدن در محوطه اردوگاه کنند. بعثی ها هم با چوب و کابل و هر چه داشتند دنبال مان کردند و هر که را دستشان میرسید میزدند. ولید حتی زحمت دویدن را هم به خودش نمی داد و فقط شیلنگ درازی که دستش بود را دور سرش می چرخاند و سر و صورت بچه ها را زخمی میکرد. همه راضی بودیم که شکنجه همین طور دسته جمعی تمام شود و کسی را بیرون نکشند. صحنه عجیبی بود، مثل صحنه قیامت. هیچ کس فکر دیگری نبود همه سعی میکردیم از این ماجرا جان سالم به در ببریم و یا کم تر آسیب ببینیم. همه سعی میکردند توی دویدن عقب نیافتند یا تنها نشوند، که اگر چنین میشد گیر بعثیها می افتادند و معلوم نبود چه بلایی سرشان می آمد. همه این شکنجهها فقط به خاطر این بود که بعد از رفتن نائب عریف بی اجازه نشسته بودیم. در این ماجرا به یقین همه بعثی ها دنبالم میگشتند تا با چند تا کابل اضافه پذیرایی مخصوصی برایم داشته باشند و عقده شان را سرم خالی کنند. برای آنها خیلی سخت بود که یک عرب ایرانی از جنس سربازان خمینی را ببینند که حاضر به هیچ گونه همکاری با آنان نبود.
عدنان یوسف شکنجه گر معروف که با من خیلی بد بود، چند بار اسمم را صدا زد. من بین بچه ها میدویدم و توجهی نمیکردم. بعد از چند بار صدا کردن دیدم اگر بیش تر از این بی توجهی کنم بدتر میشود، چون بالاخره پیدا کردنم در بین ۱۶۰ نفر کار سختی نبود. گفتم «نعم» سیدی» گفت: «اطلع بــرا» یعنی؛ بیا بیرون. به محض اینکه به من رسید چند ضربه سنگین کابل به بدنم زد. ضربات آن قدر شدید بود که یاد تونل مرگ افتادم. تازه یادم آمد عدنان شب تونل مرگ من در مرخصی بود و الان داشت تلافی اش را در میآورد. قبلاً بارها مرا تهدید کرده بود که اگر کوچکترین بهانه ای از تو بگیرم تونل مرگ را به یادت می آورم، سعی کردم از دستش فرار کنم، دنبالم کرد با دیدن این صحنه مابقى بعثی ها هم هوس کردند که در ثواب شکنجه عقب نمانند. دیدم قصد کشتنم را دارند. هیچ راه نجاتی نداشتم. فاصله ام با مرگ فقط همان چند متری بود که بعثی ها با من داشتند. اگر به من میرسیدند کارم تمام بود اما چقدر میتوانستم از دست آن ها فرار کنم؟ با خودم گفتم تا کجا میخوای فرار کنی؟ بالاخره بهت میرسند و مرگی که در جبهه و بیمارستان سراغت نیامد رو جلوی چشمات میارند. اگر به من می رسیدند کارم تمام بود. در حین فرار فقط برای لحظاتی از قادر مهربان خواستم نجاتم دهد. فرصت مناجات نداشتم. نگاهی به اطرافم کردم یک نائب ضابط (ستوان یار) چاقی را دیدم که در شکنجه اسرا شرکت نمی کرد. این نائب ضابط مدتی در اردوگاه دور از سایر نگهبانان داخل اتاق ویژه ای کنار آشپزخانه ساکن بود.
تا او را دیدم ناگهان فکری به سرم زد. به سمت او دویدم و پیشش رفتم و از او خواستم من را از دست عدنان و سایر نگهبانها نجات دهد. او نیز با هزاران منت و این که ما از جنس " و يُطعمون الطعامَ عَلى حُبِّهِ مسكيناً و يتيماً و أسيراً " هستیم، من را از شر آنها نجات داد. باورم نمی شد به همین سادگی از شرشان خلاص شده ام. باز هم لطف الهی را در شکل معجزه به چشم میدیدم.
گرگانی که به خونم تشنه بودند حالا فقط باید به چشم غره بسنده میکردند. حداقل تا وقتی که نائب ضابط آنجا بود. خلاصه مراسم شکنجه عمومی در حضور اعلی حضرت نائب عريف عبد الكريم یاسین به پایان رسید و ما هم خونین و مالین به آسایشگاه برگشتیم.
👈ادامه دارد
✔️منبع: کانال حماسه جنوب
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🌺 شهید جاویدالاثر ناصر سرخه🌺
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید ناصر سرخه 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
متن دعای سحر
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ وَ کُلُّ بَهَائِکَ بَهِیٌّ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهَائِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَمَالِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِهَا وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِهَا وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ وَاسِعَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِمَاتِکَ بِأَتَمِّهَا وَ کُلُّ کَلِمَاتِکَ تَامَّةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَلِمَاتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمَالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمَالِکَ کَامِلٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَمَالِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ أَسْمَائِکَ بِأَکْبَرِهَا وَ کُلُّ أَسْمَائِکَ کَبِیرَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَسْمَائِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ بِأَعَزِّهَا وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزِیزَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِأَمْضَاهَا وَ کُلُّ مَشِیَّتِکَ مَاضِیَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قُدْرَتِکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِهَا عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِأَنْفَذِهِ وَ کُلُّ عِلْمِکَ نَافِذٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِأَرْضَاهُ وَ کُلُّ قَوْلِکَ رَضِیٌّ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَسَائِلِکَ بِأَحَبِّهَا إِلَیْکَ وَ کُلُّهَا [وَ کُلُّ مَسَائِلِکَ]إِلَیْکَ حَبِیبَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَسَائِلِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِأَشْرَفِهِ وَ کُلُّ شَرَفِکَ شَرِیفٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ سُلْطَانِکَ بِأَدْوَمِهِ وَ کُلُّ سُلْطَانِکَ دَائِمٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِسُلْطَانِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِأَفْخَرِهِ وَ کُلُّ مُلْکِکَ فَاخِرٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عُلُوِّکَ بِأَعْلاهُ وَ کُلُّ عُلُوِّکَ عَالٍ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعُلُوِّکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِأَقْدَمِهِ وَ کُلُّ مَنِّکَ قَدِیمٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ آیَاتِکَ بِأَکْرَمِهَا وَ کُلُّ آیَاتِکَ کَرِیمَةٌ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِآیَاتِکَ کُلِّهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا أَنْتَ فِیهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَا تُجِیبُنِی [بِهِ]حِینَ أَسْأَلُکَ فَأَجِبْنِی یَا اللَّهُ.
@Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙 الله اکبر☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الصلاه☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی الفلاح☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙حی علی خیر العمل☀️
🌙الله اکبر ☀️
🌙الله اکبر☀️
🌙لا اله الا الله ☀️
🌙لا اله الا الله☀️
☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️
عَجِلوُابا لصلاة
👋التمــــــــــاس دعــــا
@Tobeh_Channel
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
⚡️هرگاه که در نمازمان عجله کردیم و خواستیم آن را زودتر به پایان برسانیم
❕ بیاد بیاوریم .........
🔘 همه ی آنچه که می خواهیم بعد از نماز به آنها برسیم و همه ی آنچه که می ترسیم از دست بدهیم
✅ بدست همان ذات مقدسی است که در مقابلش ایستاده ایم!!!
#نماز_اول_وقت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج