eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
231 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
5.4هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال توبه
﷽؛ ، يَا عَلِىَّ بْنَ مُوسىٰ ، أَيُّهَا الرِّضا ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا ، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ علیه‌السلام به فرمود : { روزها و شبهای چندانی نمی‌گذرد ، مگر اینکه ، محل رفت و آمد و من می‌گردد . آگاه باش ! پس هر کس مرا در غربتم در زیارت کند ، همراه من در رتبه من خواهد بود و خواهد گشت } . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
🏴 سالروز شهادت مظلومانه امام رئوف ؛ حضرت علی بن موسی الرّضا علیه‌السلام تسلیت باد. @Tobeh_Channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال توبه
هدایت شده از کانال توبه
امشب به عشاق حسین،زهرا دهد مزد عزا🌟 یک عده رادرمان دهد،یک عده بخشش در جزا🌟 یک عده را برد،یک عده را دیدارحج🌟 باشدکه مزد ما شود،تعجیل در امر 🌸 ✨🌹حلول _الاول بر آقا عج و همگی گرامیباد🌹✨ @Tobeh_Channel
. 👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇 . (تقویم همسران) ✴️ پنجشنبه 👈15 شهریور / سنبله 1403 👈1 ربیع الاول 1446👈5 سپتامبر 2024 @taghvimehamsaran 🕋 مناسب های دینی و اسلامی. ❤️حلول ماه ربیع الاول بر همه شما عزیزان مبارکباد. 🔷 ابتدای وضع تاریخ هجری قمری. 🐪 هجرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه. ⏺امشب شب لیله المبیت است شبی که علی علیه السلام جای پیامبر صلی الله علیه و اله خوابید. 😭 دفن بدن مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله توسط امیرالمؤمنین علیه السلام در حجره حضرت فاطمه علیها السلام. 🏴هجوم به خانه وحی. 🏴مسمومیت امام حسن عسکری علیه السلام. 🎇 امور دینی و اسلامی. ❇️ روز بسیار شایسته و خوب و خوش یُمنی است برای همه امور خصوصا : ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅خرید کردن. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅داد و ستد و تجارت. ✅دیدار بزرگان و طلب حوائج. ✅و مسافرت خوب است. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 👶 مناسب زایمان و نوزاد مقبول و روزی دار و مبارک است. 🚘 مسافرت: مسافرت بسیار خوب است. 🔭احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج میزان است و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است. ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️مسافرت. ✳️نو بریدن و نو پوشیدن. ✳️آغاز معالجات و درمان. ✳️خوردن دمنوش های دارویی ✳️و فروش و تبدیل جواهرات نیک است. 🟣کتابت ادعیه و احراز و نماز و بستن حرز خوب است. 💑مباشرت امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء مستحب و فرزند سخنوری نطاق و با بیانی دلربا شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث کوتاهی عمر می شود. 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد برای رگها ضرر دارد. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 2 سوره مبارکه "بقره" است. الم ذالک الکتاب لاریب فیه... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده بر چیزی اطلاع یابد که قبلا نمی دانست و یا خبری در قالب نامه یا حکمی به وی برسد که باعث خوشحالی وی گردد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. @taghvimehamsaran 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 025 377 47 297 0912 353 2816 📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک نقل مطلب ممنوع و حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛 لینگ کانال در ایتا و سروش و تلگرام 👇 @taghvimehamsaran ارتباط با ادمین👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
📌 شهیدی که راوی و تفحص‌گر شهدا بود شب ۲۸ صفر شهید و روز شهادت امام رضا(ع) تشییع شد 🔹️ اسطوره دفاع‌ مقدس و از مربیان ممتاز تخریب و فرمانده عملیات سپاه اهواز بود. □ فرمانده طرح و عملیات قرارگاه کربلا و در معاونت عملیات ستاد مشترک سپاه مسئول‌ دانشکده‌ فرماندهی و ستاد سپاه (دافوس) شد. □ این شهید والامقام از علمداران روایت تاریخ دفاع‌مقدس ، با بچه های تفحص در مناطق عملیاتی حضور و آموزش روایتگران راهیان‌نور را عهده‌دار بود که مدال فتح از فرمانده معظم کل‌قوا دریافت کرد. 🔹 در سال ۱۳۳۵ در شهر اهواز در یک خانواده مذهبی و صاحب نام، دیده به جهان گشود. □ وی جانباز ۷۰ درصد بود و پس از عمری جهاد مخلصانه بر اثر عوارض جانبازی شیمیایی در شب ۲۸ صفر سال ۱۳۹۰ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ◇ بدرقه این شهید والامقام، همزمان در روز شهادت امام رضا(ع) با حضور قشرهای مختلف مردم، امت شهید پرور، نماینده ویژه مقام معظم رهبری، مسئولین عالی رتبه نظام، فرماندهان ورزمندگان دوران دفاع مقدس و سایر مقامات کشوری و لشکری، تشیع و در کنار گلزار شهدای گمنام بهشت زهرا به خاک سپرده شد. 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🏝هر صبح سلامتان می‌کنم و دستان ناتوانم را در دستان پربرکت و مهربانتان می‌گذارم و می‌دانم در پناه نگاه گرمتان، لحظه‌هایم سرشار از آرامش و روزی و امید خواهد بود... هر صبح سلامتان می‌کنم و قایق دلم را در تندباد اضطراب‌ها به ساحل زیبای یاد شما می‌سپارم و می‌دانم که نجات می‌یابم... شکر خدا که شما را دارم...🏝 ⚘تَنَت‌بہ‌نازِطبیبان،نیازمندمباد وجودِنازُکت،آزُردهءگزندمباد سلامتِ‌همہ‌آفاق،درسلامتِ‌ توست بہ‌هیچ‌عارضه،شخصِ‌تودردمند مباد "حافظ‌شیرازے" ⚘ 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
ای شهدا... نبض هایمان را بگیرید.. ببینید که چگونه قلب مان برای تان می تپد! 🕊 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🟣خاک های نرم کوشک🟣 فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب همسر شهید برونسی: سال هزار و سیصد و چهل و هفت بود روزهای اول ازدواج ،شیرینی خاص خودش را داشت هرچند بیشتر از زندگی مشترک مان می گذشت با اخلاقیات و روحیه او بیشتر آشنا می شدم کم کم می فهمیدم چرا با من ازدواج کرده پدرم روحانی بود و او هم دنبال یک خانواده مذهبی می گشته است. آن وقت ها توی روستا کشاورزی می کرد خودش زمین نداشت حتی یک متر، همه اش برای این و آن کار می کرد به همان نانی که از زحمتکشی در می آورد قانع بود و خیلی هم راضی. همان اول ازدواج رساله ی حضرت امام را داشت رساله اش هم با رساله های دیگر که دیده بودم فرق می کرد؛ عکس خود امام روی جلد آن بود اگر می گرفتند مجازات سنگینی داشت. پدرم چندتایی از کتاب های امام را داشت آنها را می داد به افراد مطمئن که بخوانند کارهای دیگری هم تو خط انقلاب می کرد. انگار این ها را خدا ساخته بود برای عبدالحسین. شب ها که می آمد خانه ،پدرم براش رساله می خواند و از کتاب های دیگر امام می گفت، یعنی حالت کلاس درس بود. همین ها گویی خستگی یک روز کار را از تن او بیرون می کرد. وقتی گوش می داد تو نگاهش ذوق و شوق موج می زد. خیلی زود افتاد تو خط مبارزه حسابی هم بی پروا بود برای این طور چیزها سر از پا نمی شناخت. یک بار یک روحانی آمده بود روستای ما تو مسجد سخنرانی کرد علیه رژیم .شب، عبدالحسین آوردش خانه خودمان. سابقه این جور کارهاش بعدها بیشتر هم شد. شاید بیراه نباشد اگر بگویم اصل مبارزه اش از موقعی شروع شد که صحبت تقسیم اراضی پیش آمد. آن وقت ها بچه دار هم شده بودیم یک پسر که اسمش را گذاشته بود حسن بعضی ها از تقسیم ملک و املاک خیلی خوشحال بودند. او ولی ناراحتی اش را همان روزها شروع شد حتی خنده به لبش نمی آمد خودش، خودش را می خورد من پاک گیج شده بودم پیش خودم می گفتم :«اگه بخوان به روستایی ها زمین بدن که ناراحتی نداره! »کنجکاوی ام وقتی بیشتر می شد که می دیدم دیگران شاد هستند. ادامه دارد.... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🟣خاک های نرم کوشک🟣 یک بار که خیلی دمغ بود، به اش گفتم:«چرا بعضی ها خوشحال هستن و شما ناراحت؟» اخم هایش را کشید به هم جواب واضحی نداد فقط گفت:« همه چی خراب میشه همه رو می خوان نجس کنن!» بالاخره صحبت تقسیم ملک ها قطعی شد یک روز چند نفر از طرف دولت آمدند روستا همه اهالی را گفتند: «بیاین تو مسجد آبادی.» خانه ها را یک به یک می رفتند و مردها را می خواستند نه اینکه به زور ببرند، دعوت می کردند بروند مسجد تو همان وضع و اوضاع یکدفعه سر و کله عبدالحسین پیدا شد. نگاهش هیجان زده بود. سریع رفت تو صندوقخانه دنبالش رفتم تازه فهمیدم می خواهد قایم شود، جا خوردم. رفت تو یک پستو و گفت: «اگه اینا ،اومدن بگو من نیستم چشام گرد شده بود. «بگم نیستی؟!» «آره، بگو نیستم اگرم پرسیدن کجاست، بگو نمی دونم.» این چند روزه ،بفهمی نفهمی ناراحت بودم آن جا دیگر درست و حسابی جوش آوردم به پرخاش گفتم: «آخه این چه بساطیه؟! همه می خوان ملک بگیرن آب و زمین بگیرن، شما قایم می شی؟!» جوابم را نداد. تو تاریکی پستو چهره اش را نمی دیدم ولی می دانستم ناراحت است. آمدم بیرون.چند لحظه نگذشته بود در زدند. زود رفتم دم در آمده بودند پی او گفتم «نیست.» رفتند.چند دقیقه ی بعد بزرگترهای ده آمدند دنبالش ،آنها را هم رد کردم آن روز راحتمان نگذاشتند.سه، چهار بار دیگر هم از مسجد آمدند، گفتم: «نیست.» «هرچه می پرسیدند کجاست؟ می گفتم نمی دونم» تا کار آنها تمام نشد خودش را تو روستا آفتابی نکرد بالاخره هم تمام ملک ها را تقسیم کردند.خوب یادم نیست حتی پدر و برادرش آمدند پیش او ،بزرگترهای روستا هم آمدند که دو ساعت ملک ۱ به اسمت در اومده بیا بگیر. ادامه دارد.... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃