eitaa logo
تـ ع ـجیل | TaaJiL
38 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
383 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌻 ۰۰۰۰﷽۰۰۰۰🌻🌴 🌴 🌴 4⃣1⃣ 💥 💥 👈 گردنه عبور از صراط👉 ❇️ بهشتیان چرا از روی جهنم می گذرند؟⁉️ مشاهده ی دوزخ وعذاب های آن باعث می شود که بهشتیان با مقایسه ی نعمت های بهشت با عداب های دوزخ حداکثرلذت را ببرند ۰ ♨️قدر عافیت کسی داند که گرفتار مصیبت شده باشد ۰ ❌علامه طبرسی می فرمایند :طبق بعضی روایات احدی رابه دوزخ نمی برند مگر اینکه نعمت های بهشت را به اونشان می دهند ، تا بیشتر بسوزد واز فرلق آنها حسرت ببرد 😊🔥وبرعکس بهشتیان را از اتش دوزخ اگاه می سازد ، تا قدر نعمت ها وفضل خدا را نسبت به خود بدانند۰ ❇️ چه کنیم از صراط راحت عبور کرده به بهشت برویم ؟⁉️ 1⃣با ولایت علی علیه السلام واولادش 2⃣دوستی خاندان ونزدیکان پیامبر 3⃣ نماز جواز عبوراز صراط 👈شرکت در نماز جماعت 👈خواندن بیست رکعت نماز در شب اول ماه رجب 👈پیامبر فرمود : کسی که شب جمعه بین نماز مغرب وعشاء (شش تادورکعت )نماز بخواند ودر هررکعت بعداز سوره ی حمد ۴۰ بار سوره ی توحید بخواند ۰ 😊من در قیامت بر روی پل صراط با او ملاقات ومصافحه نمایم 💫علاوه بر عبوراز صراط ؛ در حساب ومیزان اعمال نیز ، اورا رهایی بخشم ۰ 📚کتاب جمال السبوع سیدابن طاووس طبق نقل بحار ج۸۹ ص۳۲۵ 4⃣پاداش زیارت امام رضا علیه السلام دادن جواز عبور از صراط 5⃣ روزه جواز عبور از صراط ✨کسی که شش روز از ماه رجب روزه بگیرد؛ در قیامت از آمنین (ایمن شوندگان )خواهدبود ۰ ✨کسی که هفده روز از ماه رجب را روزه بگیرد در روز قیامت برای او هفتادهزار چراغ تابان بر روی صراط نهاده می شود ،تادر پرتو نور آنها از صراط به سوی بهشت عبور کند ، در حالی که فرشتگان بسیار با سلام و خوش آمد گویی ،اورا به سوی بهشت بدرقه می نمایند ۰ 📚بحار ج۷ ص۳۰۱ 6⃣ اخلاق نیک : در فرازی از خطبه ی اخرماه شعبان آمده ای مردم ! کسی که از شما دراین ماه رمضان اخلاق خود را نیک گرداند ، پاداش او جواز از پل صراط خواهد بود ، در ان روزی که قدم ها روی آن پل صراط می لغزند ۰ 📚عیون الاخبار الرضا ،ج۱،ص۲۹۶ 📚🌴برگرفته از کتاب گردنه های قیامت ✅محمد ی اشتهاردی 🌴🌾ادامه دارد ۰۰۰۰ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2523450660.mp3
10.54M
°•|☃ |•° "س" ۱۵ ✨ پیچ تاریخی و نهایی تاریخ، قبل از ایجاد حکومت جهانی آخرین فرزند حضرت زهرا "س"، به وقایع ایران وابسته است! وقایعی که از چهل سال پیش آغاز شد، و بسرعت بسمت تحولات نهایی‌اش به پیش میرود! ✦ رویش‌هایی قدرتمند و فراوان، که درکنار ریزش‌های انقلاب، درحال تغییر مسیر تاریخ، از دریچه‌ی انقلابند... و بزودی چشمها در شکوه واقعه‌ای عظیم که بدستشان رقم میخورد، درحیرت و بهت، گیر می‌کنند! 🎤 ‌❁➻➻❁➻➻❁➻➻❁ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌❄️ ❄️ ☃ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ۷۷ ؟! 🌷هِى می شنیدم که تو جبهه امداد غیبی بیداد می کند و حرف و حدیث های فراوان راجع به این قضیه شنیده بودم. خیلی دوست داشتم جبهه بروم و سر از امداد غیبی در بیاورم. تا اینکه ﭘام به جبهه باز شد و مدتی بعد قرار شد راهی عملیات شویم. 🌷بچه ها از دستم ذلّه شده بودند. بس که هِى از معجرات و امدادهای غیبی ﭘرسیده بودم. یکی از بچه ها عقبِ ماشین که سوار بودیم گفت: "می خواهی بدانی امداد غیبی یعنی چی؟ " با خوشحالی گفتم: "خوب معلومه" ناغافل نمی دانم از کجا قابلمه ای در آورد و محکم کرد تو سرم. تا چانه رفتم تو قابلمه. سرم تو قابلمه ﮐﻴﭖ ﮐﻴﭖ شده بود. آنها می خندیدند و من گریه می کردم، ناگهان .... 🌷ناگهان زمین و زمان به هم ریخت و صدای انفجار و شلیک گلوله بلند شد. دیگر باقی اش را یادم نیست. وقتی به خود آمدم که دیدم افتادم گوشه ای و دو، سه نفر به زور دارند قابلمه را از سرم بیرون می کشند. لحظه ای بعد قابلمه در آمد و نفس راحتی کشیدم. 🌷یکی از آنها گفت: "ﭘسر عجب شانسی آوردی. تمام آنهایی که تو ماشین بودند شهید شدند جز تو. ببین ترکش به قابلمه هم خورده! " آنجا بود که فهمیدم امداد غیبی یعنی چه ؟! http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ۷۸ .... 🌷در سرزمین کبریایی شلمچه، ساعتی به عملیات کربلایی ٨ مانده بود و بچه ها وصیت نامه‌ها را نوشته بودند و خود را عطرآگین نمودند. 🌷آخرین وضو را ساختند تا پس از نماز مغرب و عشاء در یورشی دیگر بر خصم زبون افتخاری برای امت اسلام بیافرینند. اذان مغرب و عشاء فرا می‌رسد و عاشقان مهیای نماز مى شوند. 🌷بچه ها به سید علی هاشمی که طلبه‌ای با صفا و با سابقه‌ی طولانی در جبهه بود و فرماندهی یکی از گروهان‌ها را به عهده داشت، پیشنهاد نماز جماعت می‌دهند. او به نماز می‌ایستد و چند نفر از همرزمان به او اقتدا می‌کنند. 🌷به قنوت نماز می‌رسد و دعای «اللّهم الرزقنا توفیقَ الشّهادت فی سبیلِکَ تَحت رایتِ نبیِک و اولیائک» (خدا شهادت در راهت را در زیر لوای پرچم پیامبرت و اولیائت روزی ما گردان.) را می‌خواند و در همان حال دعایش مستجاب می‌گردد. گلوله‌ی کاتیوشای عراقی فرود می‌آید و آن جمع رحمانی را به معراج می‌رساند. 📚کتاب نماز شهدا، صفحه ٧٠ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
1_412356739.mp3
40.13M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه بیست و چهارم * تکبر، ریشه تمسخر * منطق حیوانی و اُمانیسم * پاداش ترک غیبت * خودمان را سرکار گذاشتیم یا دیگران را؟! * قاعده زندگی در سوره لیل * دوست داری خدا با تو چگونه برخورد کند؟ * پیام ما به خدا با مسخره کردن دیگران * ادخال سُرور در قلب مومن به چند طریق * معرفی کتاب: مومن کیست وظیفه‌‌اش چیست؟ * نزدیک‌ترین حالت بنده به کفر چه موقع است؟ * بهشت خاص برای سه دسته 📅98/12/24 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 2⃣6⃣1⃣ بچه ها توی اتاق آمده بودند و با سر و صدا بازی می کردند. مهدی از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. انگار گرسنه بود. به صمد نگاه کردم. به همین زودی خوابش برده بود؛ راحت و آسوده. انگار صد سال است نخوابیده. مجروحیت صمد طوری بود که تا ده روز نتوانست از خانه بیرون برود. بعد از آن هم تا مدتی با عصا از این طرف به آن طرف می رفت. عصرها دوست هایش می آمدند سراغش و برای سرکشی به خانواده شهدا به دیدن آن ها می رفتند. گاهی هم به مساجد و مدارس می رفت و برای مردم و دانش آموزان سخنرانی می کرد. وضعیت جبهه ها را برای آن ها بازگو می کرد و آن ها را تشویق می کرد به جبهه بروند. اول از همه از خانواده خودش شروع کرده بود. چند ماهی می شد برادرش، ستار، را به منطقه برده بود. همیشه و همه جا کنار هم بودند. آقا ستار مدتی بود ازدواج کرده بود. اما با این حال دست از جبهه برنمی داشت. نزدیک بیست روزی از مجروحیت صمد می گذشت. یک روز صبح دیدم یونیفرمش را پوشید. ساکش را برداشت. گفتم: «کجا؟!» گفت: «منطقه.» از تعجب دهانم باز مانده بود. باورم نمی شد. دکتر حداقل برایش سه ماه استراحت نوشته بود. گفتم: «با این اوضاع و احوال؟!» خندید و گفت: «مگر چطوری ام؟! شَل شدم یا چلاق. امروز حالم از همیشه بهتر است.» گفتم: «تو که حالت خوب نشده.» لنگان لنگان رفت بالای سر بچه ها نشست. هر سه شان خواب بودند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 3⃣6⃣1⃣ خم شد و پیشانی شان را بوسید. بلند شد. عصایش را از کنار دیوار برداشت و گفت: «قدم جان! کاری نداری؟!» زودتر از او دویدم جلوی در، دست هایم را باز کردم و روی چهارچوب در گذاشتم و گفتم: «نمی گذارم بروی.» جلو آمد. سینه به سینه ام ایستاد و گفت: «این کارها چیه خجالت بکش.» گفتم: «خجالت نمی کشم. محال است بگذارم بروی.» ابروهایش در هم گره خورد: « چرا این طور می کنی؟! به گمانم شیطان توی جلدت رفته. تو که این طور نبودی.» گریه ام گرفت، گفتم: «تا امروز هر چه کشیدم به خاطر تو بود؛ این همه سختی، زندگی توی این شهر بدون کمک و یار و همراه، با سه تا بچه قد و نیم قد. همه را به خاطر تو تحمل کردم. چون تو این طور می خواستی. چون تو این طوری راحت بودی. هر وقت رفتی، هر وقت آمدی، چیزی نگفتم. اما امروز جلویت می ایستم، نمی گذارم بروی. همیشه از حق خودم و بچه هایم گذشتم؛ اما این بار پای سلامتی خودت در میان است. نمی گذارم. از حق تو نمی گذرم. از حق بچه هایم نمی گذرم. بچه هایم بابا می خواهند. نمی گذارم سلامتی ات را به خطر بیندازی. اگر پایت عفونت کند، چه کار کنیم.» ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
2532275382.mp3
13.27M
°•|☃ |•° "س" ۱۶ ✨خستگیِ دنیا از مکاتب و ایدئولوژی‌های گوناگون، اتفاق افتاده است انقلاب ایران، که هنوز در لابلای تمام تحریم‌ها و تهدیدها، خصوصا تهدیدهای داخلی، هنوز ایستاده و زنده است و زندگی می‌بخشد؛ دوامش را از خزانه‌ی دیگری، دریافت میکند! ✦ رویش‌های انقلاب، درحال شروع خط جدیدی از مقاومتند؛ که بزودی تمدن را جهان تغییر خواهد داد. 🎤 ‌❁➻➻❁➻➻❁➻➻❁ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌❄️ ❄️ ☃ http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ۷۹ 🌷در بمباران سال ٦٢-٦١ 'پادگان ابوذر' واقع در 'سرپل ذهاب'، تعداد قابل توجهى از رزمندگان شهيد و مجروح شده بودند. زخميها را به 'باختران' انتقال داده بودند. كارمندان و پرستاران بيمارستان اصلا قادر به جوابگويى اين همه زخمى نبودند. ما هم براى كمك به بيمارستان رفته بوديم. 🌷در بين مجروحين چشمم به نوجوانى افتاد كه هنوز صورتش مو در نياورده بود. دست قطع شده اش را پانسمان كرده بودند و بهوش بود. براى دلجويى نزديكش رفتم و گفتم كارى، چيزى ندارى؟ با ناراحتى گفت: خير. شما چه فكر مى كنيد؟ من براى شهيد شدن آمده بودم. اين كه چيزى نيست. با شرمندگى از او دور شديم. بعد از يك ساعت دوباره از كنار تخت او رد شديم، در حالى كه به شهادت رسيده بود. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
🌷 ٨۰ 🌷ماشاءالله بنازم به این قد و بالا، نگاهش کن! عجب هیبتی دارد. صد الله اکبر. این ها رو از زبان مادرش شنیدم، بعدها فهمیدم که قرار است به عضویت تیم ملی بسکتبال در بیاید. 🌷اما او می گفت: دوست ندارم سنگینی ام برای کسی دردآور باشد، دوست دارم سبک ترین شهید عالم باشم. 🌷پدر و مادرش را صدا زدند که بروند جنازه پسر شهیدشان را تحویل بگیرند .... امان از دل مادر .... به مادرش چه بگویم .... وای به پدرش چه بگویم .... 🌷حاج خانم این پلاستیک، جنازه پسر شماس .... پسرتون توی جبهه بهش خمپاره اصابت کرده و .... و پسرتون پودر شده .... 🌷اما آخرین جمله پدر شهید همه را میخکوب کرد: به تمام دشمنان ایران و اسلام بگویید؛ افتخارم این است که پسرم سرباز خمینی است و این را به عالمی نمی فروشم. http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f