حسین جان . .
یا سیدالشهدا . .
چنان دنیا برایم تنگ شده که انگار در قفسی در حال جان کندنم . .
خسته ام . .
نه که کوه کنده باشم!
نه!دل کنده ام . .
سالهاست این جمله را تکرار میکنم . .
اینجا دنیاست ..
مردمش بویی از عشق نبرده اند . .
هوای اینجا خفه ام میکند . .
حس کسی را دارم که در کویر گم شده است . .
اشک بر شما تنها مرحم زخم هایی است که از جنود ابلیس خورده ام . .
باید رفت،میدانم . .
اما کو بال پریدن و پای رفتن؟!
باید رفت اما کو توان دل زدن به دریا . .
دلم امام میخواهد . .
دلم سیدالشهدا میخواهد . .
با من بساز...شاید دیگر زیاد طول نکشد . .
بامن بساز ارباب و برایم بساز . .
برایم بساز شهادت را . .
از من راضی شوی تمام است . .
دارد دیر میشود قرارمان . .
قرارمان کنج صحن گوهرشاد . .
قرارمان روبروی ایوان نجف . .
قرارمان در غروب دیوانه کننده ی دمشق . .
قرارمان آن شب در کربلا . .
میشنوی ارباب . .
صدای شکستن غرور نوکر توست . .
خجالت میکشم که هنوز هستم . .
که هنوز زنده ام . .
که هنوز سر در بدن دارم . .
تاکی التماس کنم شهادت را . .
تاکی التماس کنم وصال خون آلودم به تو را . .
سر به دیوار غربت این دنیا میکوبم . .
رفیق بی کس هایم...رفیق تنهایی های من ..
امام عاشورا...به رسم کربلا اذن میدان بده . .
نوکرت دارد تمام میشود اینروزها . .
هجران تو میکشد مرا . .
ولله شهر بی تو مرا حبس میشود . .
آوارگی کوه و بیابانم آرزوست . .
به امید شهادت در جهاد مقدس با وهابیت و یهود . .
#رجب
#احوالات
#عبدامامرضا
هرچی جلو تر میریم به این موضوع پی میبرم که هیچی اندازه نفس آدم رو زمین گیر نمیکنه . .
امان از روزی که دیوار کوتاه تر از امام حسین پیدا نکنیم . .
هیچ چیز ترسناک تر از این نیست که بفهمیم هرکاری کردیم مورد قبول ابی عبدالله نبوده . .
میترسم از روزی که نقابمون سیدالشهدا باشه نه اینکه عمل هامون سیدالشهدایی باشه . .
بازم تکرار میکنم که جز دوست داشتن تو من رو هیچ کدوم از اعمالم حساب نکردم و نمیکنم . .
من مظلومیت ابی عبدالله رو اونجایی دیدم که هر کدوم از ما اونو به نفع خودمون تفسیر کردیم . .
یه بنده خدایی میگفت که ما در بهترین حالت کربلا هم میریم بخاطر هوس میریم؛ما واسه معامله تورو خواستیم نه واسه خود خودت . .
پ.ن:از بس که خلق پشت نقاب ایستاده اند
باور نمیکنند من بی نقاب را . .
#نقاب
#احوالات
• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
خـورشید ِ روشـن ِصحن ِ سامـرا .. #غریـبسامـرا💔
میشود دل ؛ گیر این منزل اگر عاشق شود
با دو لقمه نانِ حضرت از تنور سامرا ..
مداحی که منبر داره، حرفش تاثیر داره،
دیده می شه، پرچم داره یک سیره تفکره،
و داره در کشوری زندگی می کنه
که کشور های دورش به دلیل وجود وهابی و سلفی و سنی و .. با شیعه به اختلاف افتادن و درگیری داخلی دارن و ارباب های اونا بسیار مشتاقن که این درگیری به داخل ایران کشیده بشه و چند روز قبلش ولی امر مسلمین در دیدار با مداحان بارها تاکید کردن که کلام و مداحی شما عین تبیینه،
خوندن این شعر که ؛
صدتا مسجد مکی به فدای
یه دونه کاشیای صحن مولا ..
عین بی بصریتی سیاسی و
کج فهمی حرف ولی امره..
این کار یعنی مولا خودش ایستاده و
آتیش در خونش و داره می بینه
و می گه حق نداری دست به شمشیر ببری
و تو بیای بگی برو کنار
من خودم بهتر می دونم چیکار کنم ..
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ..
اینکه همه ی روزمرگیت ثبت استوری ها بشه،پست بشه و چه یه بخش چه هزار بخش از زندگیت بخواد توی اینستاگرام باشه چیزی خوبی نیست رفقا . .
اگه همه دارن کار میکنن دیده بشن شما کار کنید که دیده نشد،اصلا ناپدید شید . .
این حرفا رو والله هیچ چنل و هیچ گروه و هیچ جای دیگه نمیگن و من جلو جلو میگم بهتون که ما ها تنها کسی که از دست دادیم و به برگشتش احتیاج داشتیم خودمون بودیم؛من عوض شدم ولی تو امام حسین بچگیمی . .
بزرگ شدن اون موقعی هست که میفهمی باید تنهایی مسیر زندگیت رو ادامه بدی؛تنهایی بد نیست،تنهایی که تو توش نباشی بده . .
اینو دیر شاید متوجه شید ولی من الان میگم بهتون که اطرافیانتون هرچقدر کمتر از زندگیتون بدونن شما آرامش بیشتری دارید . .
ما میخایم خاص باشیم به هر قیمتی به هر طریقی؛گاهی خاص بودن توی عادی بودنه . .
آدم خوب هیچ وقت خوب بودنشو جار نمیزنه . .
پ.ن:مرا هر کس که بیرون میکشداز گوشهی خلوت
ستمکاریست کز آغوش یارم میکشد بیرون . .
#نقاب
#خلوت
ramin_djawadi_-_goodbye_brother_www.vmusic.ir_ (1).mp3
3.49M
النحیط
به معنای گریه ای که ظاهر نمیشود؛
امادرسینه جریان دارد . .
پ.ن:حال و روزم لابه لای این آهنگ بیکلام پیچیده . .
#احوالات
نوشته بود: حسین جان؛ هر وقت دیدی دیگه برات گریه نمیکنم، یعنی من دیگه مُردم :) ..
دلم میخواست در این دلگیرترین پنجشنبهی زمستان در تبریز ، که نه برفی دارد و نه بارانی؛ میرفتم بالای یکی از پلهای هوایی شهر که به گفتهی صادق آل محمّدتان در مرتفعترین مکان باشم سمت کربلا! بعد سلام که نه، یک هواری میزدم که «شبجمعهست هوایت نکنم میمیرم» یا «من اگر گریه برایت نکنم میمیرم» یا «تا خود صبح صدایت نکنم میمیرم» و کلاً با این میمیرمها خودم را برایت راه بیندازم که تو بهتر از هرکسی میدانی اینها هیچکدامشان واقعی نیست و مردنی در کار نیست!! بعد شاید تو دلت برای این لافزنِ اعظمت سوخت و از آن دورها نظری به پلهای هوایی شهر کردی و منم به خوشهچینی از خرمنِ الطاف شاهانهات در این شبجمعه رسیدم ..
دلم میخواست در این دلگیرترین پنجشنبهی زمستان در تبریز ، یک فصل، نه یک شب و یک هفته و یک دهه و یک ماه، یک فصل برایت روضه داشتیم و آنوقت خودمان به جای تمام ابرهای نباریده بر تبریز ، برایت میخواندیم که «ابریم و در هوای تو باران گرفتهایم، نام حسین آمد و ما جان گرفتهایم» ..