eitaa logo
• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
1.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
11 فایل
السلام‌علی‌من‌اسمه‌حب‌و‌زیارته‌حب‌ وذکره‌حب‌و‌کله‌حب.🖤 قال‌ سيد الشهداء : مَن‌لَحِقَ‌بِنَا‌اُسْتُشْهِدَ . . هرکس‌ به‌ من‌ بپیوندد‌ به‌ شـهادت‌ میرسد ! وقفِ؛ حسین‌رویاها . . قل كلماتك أنا أسمع👂🏽: [ https://daigo.ir/secret/211906187 ] 🤍🪽‌.
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️^^ __________________ هرچه دارم همه از لطف پدر بود که او عوض قِصه به بالین سرم گفت حسین
🕊🖇 ________________ میشود آیا کمی سطحی تر نگاهمان کنید...!؟ عمق نگاهتان می‌کُشَد ما را از خجالت...
عــــــــــشـــق را افسانہ کردے یا حسین...♥️
میزنه قلبم... داره میاد دوباره باز بوی محرم...🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌اللھ(:
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
گرد و خاڪی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم ڪه مجسم ڪنم این همهمه را پسر ام بنین و پسر فاطمه را
قمر هاشمی از اصل و نَسَب می‌گوید دیگری هم اَنا قتّالُ عرب می‌گوید
پرده افتاده و پیدا شده یڪ راز دگر سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه در شانه دوتا ڪوهِ سراسر محشر حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانی تر
ڪه در آن لحظه جهان، از حرڪت افتاده ست اتفاقی است ڪه یڪبار فقط افتاده ست
ماه را من چه بگویم ڪه چنین هست و چنان شاه شمشماد قَدان، خسرو شیرین دهنان
ماه، در ڪسوت سقا به میان آمده است رود برخواست، ڪه موسی به میان آمده است
رود، از بس ڪه شعف داشت تلاطم می‌کرد رود، با خاڪ ڪفِ پاش تیمم می‌کرد
ماه افتاده در آئینه، ز تصویر بگو مشڪ لبریز شد از علقمه، تڪبیر بگو
ماه اگر چه همه ی علقمه را پیموده غرقه گشته‌ست و نگشته‌ست به آب آلوده
رود را تا به ابد، تشنه‌ے مهتاب گذاشت داغ لب‌های خودش را به دل آب گذاشت(:
لب اگر تر ڪند از چشمه‌ے دریا عباس چه جوابی بدهد امِ بنین را عباس؟
می‌توانست به آنی همه را سنگ کند نشد آنگونه ڪه می‌خواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولی، راه دگر پیدا کرد کوه غیرت، گره ڪار به دندان وا کرد
دیگر این مشڪ نه مشڪ است که میخانه‌ے اوست چشم امید رباب است ڪه بر شانه‌ے اوست
عمق این مرثیه را مشڪ و علم می‌دانند داستان را همه‌ے اهل حرم می‌دانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشڪ ڪه در چشم رباب است، رباب
بنویسید ڪه در علقمه عباس افتاد قطره اشڪی شد و بر چادر زهرا افتاد
چه بگویم ڪه چه شد یا ڪه چه بر سر آمد؟ ناگهان رایحه‌ے چادر مادر آمد
پسرم! دست مریزاد! قیامت ڪردی تا نفس داشتی از عشق، حمایت ڪردی
از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری ڪه تو را چشم زده، ڪور شود