لب اگر تر ڪند از چشمهے دریا عباس
چه جوابی بدهد امِ بنین را عباس؟
میتوانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه ڪه میخواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولی، راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره ڪار به دندان وا کرد
دیگر این مشڪ نه مشڪ است که میخانهے اوست
چشم امید رباب است ڪه بر شانهے اوست
عمق این مرثیه را مشڪ و علم میدانند
داستان را همهے اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشڪ ڪه در چشم رباب است، رباب
چه بگویم ڪه چه شد یا ڪه چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحهے چادر مادر آمد
از تماشای تو مهتاب پر از نور شود
چشم شوری ڪه تو را چشم زده، ڪور شود
آسمانها همه یڪپارچه بارانیِ توست
من بمیرم، عرق شرم به پیشانی توست
داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد ڪرد
رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد ڪرد