💢با تغییر عکس پروفایل و فضای مجازی یادآور این عید بزرگ باشیم...!🌱
#بزرگترین_عید
#عید_غدیر
بیتوبهارقســــمتمردمنمیشود
هادیاگرتوییکسیگمنمیـــشود
.
#ولادت_امام_هادی علیهالسلام
حالاتمامدغدغهۍمناینشدهحسین
ایناربعینکربوبلامیبرۍمرا؟!
____
ازمننیازمیرسدوازتوناز ، عجب . . .
دردسرۍشدهسفرڪربلاۍمن !/:
____
امام هادی علیه السلام:
اَلعُقُوقُ یعَقِّبُ القِلَّهَ اِلَی الذِّلَّه؛
نارضایتی پدر و مادر، کمیِ روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت میکشاند.
بحارالانوار،، ج۷۵، ص۳۱۸
• طَـعم ِخوش ِشَـهادَت •
اللهمالرزقناهمچینصحنہای!((:💔
.
راهرشدفقطازسختیمیگذره
ومنمبایدازخودموخانوادهام
کهدوستشوندارمبگذرم
آدمبایدهیچبشهتابهخدابرسہ..
اولتوپخوردزمین
بعدرفتآسمون..:)
-شھیدمصطفیصدرزادھ'!🌿
•••| بِســـم اللھِ الجنونْ |•••
تاگرفتارحسین‹ ؏ ›نشیم!
از گرفتاریها رهانخواهیمشد :)
#چھله_ترک_گناھ[بیحیایی]⛔️
#روز_بیستوششم²⁶
- حواسمونباشهکههرگناهیکهمیکنیم؛ مانعاشڪ برحسین-؏- میشه !
■ #مهدیجانمولایمن•💜•
__________________
گفتم که بیقرار تو باشم ولی نشد
تنهادر انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کندنکرد
گفتم که جان نثارتو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
■ #رهبرانھ🌱🧡
______________________
غم مخور جوانيم و لشگر توييم آقا
تو علی و آقايی ،قنبر توييم آقا
ای رهبر فرزانه«سيدعلی»ای مولا
در جبهه جنگ نرم، افسر توييم آقا
■ #چادرانه✨🧕🏻
___________________
ایها الداعش سپاه و بسیج و
حزب الله را فاکتور بگیر
حواست به من باشد،دختر
شیعه زاده ای هستم که شهادت
را از مادرم زهرا به ارث دارم
و صبوری را از عمهام زینب
و شجاعت را از دخترکی 3ساله
من سلاح هایی دارم که با اسمش
جانت به لرزه می افتد،چادرم،سربند
یا فاطمه،دلگرمی به سقا،فرمان
سید علی.حواست باشد،گر
نگاه چپ کنی سمت حرم
جانت را با خونت میخرم
■ #عید_غدیر 🎊🎈
____________________
نام علی در دل من مُنجَلیست
نماز بی حُب علی مَعطلیست
دل نگرانِ مَحشرم نیستم
رمزِ ورودم به بهشت یاعلیست
■ #الهمالرزقنآڪربلاۍحسین💔🥀
_______________
سلام میکنم از دور و مطمئن هستم
پس از سلام در این سینه غم نمیماند
بَدم قبول ولی این امید را دارم
که حسرت حَرَمَت بر دلم نمیماند
■ #خدایتراعاشقشو...♥️
____________________
یا من إلیه یلجا المُتحیرون
ای که آغوش گرمت ، پذیرای
هر چه درمانده دل شکسته
■ #شهدایطور🕊🌿
___________________
نانوایی محل بسته بود و برای
خرید نان باید مسافت زیادی را
طی میکردیم به محسن که تازه از
راه رسیده بود، گفتم: «مادر جان!
نانوایی بسته بود؛میری یه جای
دیگه چند تا نون بگیری؟»
گفت: «بله، چرا که نه؟»
بعد موتورش را گذاشت داخل
حیاط و کیسه را از من گرفت
پرسیدم: «چرا با موتور نمیری؟»
گفت: «پیاده میرم موتور مال
خودم نیست؛ بیت الماله»
#شهید_محسن_احمدزاده
#بدونتعارف . . .
چجورےروتمیشهبااونشلوارتَنگوڪوتاھ ..
بہدخترمردمبگی"خوشبختتمیڪنم؟:/
•.
#یکیبایدخودتوخوشبختڪنهاخوۍ🤦🏻♂😂