بعدِ کوچه هی غصه میخورد ..
همه بچه ها گریه میکردن
اما ..
حسن یه جور دیگه گریه میکرد :)!
امشب بگو آی کریمه اهل بیت
امشب اومدم
دَره دلم روخودت قفلش کنی ..
آقا میخوام فقط جای شما باشه :)
همچین که این دو تا داداش باهم
شوخی میکردن زور آزمایی میکردن
بی بی فاطمه (س) نگاه میکرد
هی میگفت جانم حسینم !
امیرالمومنین نگاه کرد
هی میگفت جانم حسینم ..
یه وقت دیدن پیغمبر
آروم آروم گریه میکنه
هی میگه جانم حسن ..