بہ اشک خواهرای تو خندیدن
گوشواره هارو شامی ها دزدیدن
چقدر دخترای تو ترسیدن
وقتی میبرید سرتو میدیدن
وقتی کہ سنگ بہ صورت خورد فکر کنم رقیہ ات مرد ..💔
یہ گوشہی گودال مادر و دیدم کہ رفتہ بود از حال وای مادرممم
سرِ تو دعوا بود ..↻
هنوز خون تازه تو گودالہ ..
سرت چرا تو دستای دشمنہ ..
پاشو ببین چہ حرملہ خوشحالہ ..
زینب میگہ دلم چہ اشوبہ یکی داره با اسب تنت رو میکوبہ ..
امشب؛
شب قیامت کبرایِ دیگر است ..
هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است !
امشب؛
رسد به گوش مناجاتِ عاشقان
فردا به روی خاک؛
بدن هایِ بی سر است :)'
امشب علم؛
به دستِ علمدار کربلاست !
فردا تنش به علقمه
در خون شناور است :)'
امشب رباب دستِ دعایش بر آسمان ..
فردا تسلی دلِ او داغِ اصغر است !
امشب دعا به جانِ جوانان کند حسین ..
فردا به روی دامنِ او نعشِ اکبر است :)'
امشب رباب دستِ دعایش بر آسمان ..
فردا تسلی دلِ او داغِ اصغر است !
امشب دعا به جانِ جوانان کند حسین ..
فردا به روی دامنِ او نعشِ اکبر است :)'
امشب عطش گرفته زِ قاسم تاب و توان ..
فردا به جای آب دهانش زِ خون تَر است ..